خانه » طنز » هدف گذاری مردی ۸۷ ساله به سبک بولت ژونال
هدف گذاری مردی ۸۷ ساله به سبک بولت ژونالهدف گذاری مردی ۸۷ ساله به سبک بولت ژونال

هدف گذاری مردی ۸۷ ساله به سبک بولت ژونال

هدف گذاری مردی ۸۷ ساله به سبک بولت ژونال

به گزارش گلونی پیتر ۸۷ سال داشت و در یک کلاس توسعه مهارت‌های فردی شرکت کرده بود. حالا یک دفتر برنامه‌ریزی از کتابفروشی محل خریده بود و می‌خواست برای ۲۰ سال آینده‌اش برنامه‌ریزی کند. مسلماً باید در مرحلۀ اول اهداف ۵ ساله، ۱۰ ساله و ۲۰ ساله خود را تعیین می‌کرد.

۱- می‌خواهم تا ۵ سال دیگر همسر مناسب خود را برگزینم.

۲- اگر تا ۱۰ سال دیگر آن همسر زنده بود که هیچ، اگر نبود همسر مناسب دیگری برگزینم.

۳- اگر تا ۲۰ سال دیگر همسرم زنده بود که هیچ، اگر نبود همسر مناسب دیگری برگزینم.

هدف گذاری مردی ۸۷ ساله

برای آنکه بتواند تا ۵ سال دیگر همسر مناسبی پیدا کند، باید تا ۵ سال دیگر زنده می‌ماند. پس ابتدا باید آزمایشات دوره‌ای انجام می‌داد.

برای دریافت نسخه الکترونیکی آزمایشات دوره‌ای باید به دکتر مراجعه می‌کرد. زنگ زد به مطب دکتر اما منشی تأکید کرد که باید اینترنتی وقت بگیرد. پیتر برای یادگیری چگونگی دریافت نوبت آنلاین به پسر همسایه مراجعه کرد.

پیتر نوبت آنلاین گرفت و در زمان مقرر به مطب رفت؛ اما منشی گفت دیگر با آن اپلیکیشن کار نمی‌کنند و باید از طریق اپ دیگری نوبت بگیرد. پیتر به خانه بازگشت و دوباره به پسر همسایه مراجعه کرد و دوباره نوبت گرفت. این بار موفق شد و در روز و ساعت مقرر (البته با دو ساعت تأخیر) دکتر را دید.

قرار شد منشی مطب آزمایشات را در سامانه نسخ الکترونیکی درج نماید. پیتر صبح روز بعد به آزمایشگاه مراجعه کرد اما متوجه شد آزمایشات او ثبت نشده. به مطب زنگ زد. منشی گفت تا عصر آزمایش‌ها را ثبت می‌کند. روز بعد پیتر به آزمایشگاه رفت اما برای او تست بارداری ثبت شده بود.

به مطب زنگ زد. منشی گفت تا عصر آزمایش‌ها را تصحیح می‌کند. صبح روز بعد پیتر به آزمایشگاه رفت و موفق شد آزمایش بدهد. هزینه آزمایش‌ها را که گفتند تپش قلب گرفت. گفتند جواب آزمایش را می‌تواند به صورت آنلاین دریافت کند.

در تاریخ اعلام شده پیتر به سایت آزمایشگاه مراجعه کرد، اما جواب آزمایش‌های او ثبت نشده بود. به آزمایشگاه زنگ زد. صدای آن طرف خط گفت «شما با آزمایشگاه ما تماس گرفته‌اید. برای جوابدهی آزمایش‌ها عدد ۱، برای ارتباط با اپراتور عدد ۲ و برای ارتباط با مدیریت عدد ۳ را شماره‌گیری نمایید».

۱ را زد. «شماره پذیرش خود را وارد کنید». وارد کرد. «شماره اشتراک خود را وارد کنید». وارد کرد. ارتباط قطع شد.

دوباره تماس گرفت، اشغال بود. دوباره تماس گرفت. رسید به مرحله ثبت شماره اشتراک. «شماره موبایل خود را وارد کنید و در انتها کلید مربع را فشار دهید». فشار داد. قطع شد.

دوباره تماس گرفت؛ این بار ارتباط با اپراتور را انتخاب کرد. اشغال بود. دوباره و دوباره تماس گرفت. کسی پاسخ نداد. ارتباط با مدیریت را انتخاب کرد. سرایدار آزمایشگاه جواب داد و گفت مدیریت هنوز نیامده. پیتر احساس کرد دوباره تپش قلب گرفته.

می‌خواست حضوری به آزمایشگاه مراجعه کند اما اعلام کرده بودند به خاطر آلودگی هوا سالمندان از خانه بیرون نیایند. دو روز صبر کرد تا هوا بهتر شود بعد به صورت حضوری رفت به آزمایشگاه. گفتند جواب هنوز آماده نیست و تا فردا صبح آماده می‌شود.

یک هفته بعد پیتر موفق شد جواب آزمایشش را بگیرد. رفت در سایت نوبت‌دهی آنلاین دکتر. سایت بالا نمی‌آمد. زنگ زد به مطب. منشی گفت با آن شرکت دیگر کار نمی‌کنند و باید از طریق سامانه وقت بگیرد. وقت گرفت اما دوباره تپش قلبش شروع شد. دکتر گفت مشکل خاصی ندارد؛ فقط باید هر روز پیاده‌روی کند و از استرس به دور باشد.

تصمیم گرفت طبق توصیه دکتر، از مطب تا خانه را پیاده برود. سنگفرش پیاده‌رو لق بود و پای پیتر پیچ خورد. زنگ زد به اورژانس. ۱۲ نفر جلوتر از او در نوبت اورژانس بودند. آمبولانس را فرستادند؛ اما در ترافیک گیر کرده بود. بعد از ۲ ساعت انتظار، پیتر تصمیم گرفت خودش دربست بگیرد؛ اما اورژانس پول آمبولانس را از او گرفت.

هزینه را که گفتند پیتر تپش قلب گرفت. به اورژانس بیمارستان رسید. گفتند اینترنت به صورت سراسری قطع شده و نمی‌توانند پذیرش کنند. پزشک اورژانس خانم ۸۸ ساله‌ای بود؛ دلش برای پیتر سوخت و او را ویزیت کرد. پیتر جواب آزمایش‌هایش را هم به دکتر اورژانس نشان داد.

خانم دکتر گفت به نظرش آنزیم‌های کبدی مشکل دارد. برایش آزمایش مجدد نوشت و همانجا از پیتر خون گرفتند و فرستادند آزمایشگاه. قرار شد فردا برای جواب آزمایش به خانم دکتر پیغام بدهد.

پیغام داد. خانم دکتر می‌خواست جواب آزمایش را با یک اپلیکیشن پیامرسان خارجی بفرستد اما آن پیامرسان فیلتر بود. پیتر به پسر همسایه مراجعه کرد. ابزار لازم برای عبور از فیلتر برایش نصب شد. در حال دانلود پیامرسان خارجی بود که زنگ خانه به صدا در آمد.

از بیمارستان یک نفر را فرستاده بودند که جواب آزمایش را تحویل بدهد. پیتر جواب آزمایش را باز کرد و در صفحه انتهایی یک قلب قرمز دید با امضای خانم دکتر.

هدف گذاری مردی ۸۷ ساله

همه چیز خوب بود؛ فقط یک مشکل وجود داشت. خانم دکتر یک سال از پیتر بزرگ‌تر بود و با معیارهای سنتی پیتر کمی تعارض داشت. پیتر، دل خانم دکتر را شکست و تصمیم گرفت روی معیارهایش پافشاری کند.

پای پیتر خوب شد و دوباره برای پیاده‌روی اقدام کرد. می‌خواست از خیابان رد شود و به پارک برسد که یک موتوری به او زد. دوباره به اورژانس مراجعه کرد. دوباره سیستم قطع بود. خانم دکتر ۸۸ ساله هم بود اما این بار دلش نسوخت و پیتر مجبور شد منتظر بماند تا سیستم وصل شود.

آخر با بی‌حوصلگی او را ویزیت کرد و گفت باید از دستش عکس بگیرد. بعد تأکید کرد که این آخرین تصادف زندگی پیتر نخواهد بود و او موتورسواران زیادی را می‌شناسد.

دیگر پیش خانم دکتر نرفت. از دکتر مطب وقت گرفت تا عکس را به او نشان دهد. دکتر گفت استخوان بازویش شکسته و باید جراحی شود. پیتر دوباره تپش قلب گرفت.

هزینه جراحی را که گفتند تپش  قلبش بیشتر شد. تصمیم گرفت اهدافش را بازنگری کند:

۱- تا یک ماه دیگر بازویم را عمل کنم.

۲- هیچ وقت هدف گذاری نکنم.

پانوشت: هر گونه شباهت بین موقعیت‌های توصیف شده با کشورمان کاملاً تصادفی است.

سایر آثار نویسنده را بخوانید

پایان پیام

نویسنده: یاسمن سعادت

اشتراک در
اطلاع از
0 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
به بالا بروید