یک نکبت تمام عیار
به گزارش گلونی این حکایت سعدی را احتمالا خواندهاید: «شبی در بیابان مکه از بیخوابی پای رفتنم نماند. سر بنهادم و شتربان را گفتم دست از من بدار. گفت: ای برادر! حرم در پیش است و حرامی در پس. اگر رفتی بُردی وگر خفتی مُردی.»
کلمات و جملات ساده به نظر میرسند و آدم فکر میکند میتواند قلم بردارد و صدها نمونه از این حکایتها بنویسد، ولی خب وقتی قلم برمیداری که بنویسی میبینی به آن آسانیها هم نیست.
حالا ممکن است برخی از تماشاگران نمایش «نکبت» درباره بازی «کاظم سیاحی» هم چنین نظری داشته باشند اما میخواهم بگویم آن چه که سیاحی در این نمایش انجام میدهد سهل است اما ممتنع. یعنی ساده است اما دشوار و نشدنی.
سیاحی در این نمایش نه فقط هنگامی که بازی میکند و دیالوگ میگوید بلکه در تمام آن لحظههایی که میچسبد به دیوار یا مینشیند پای دیوار یا دراز میکشد روی تخت، مشغول ایفای نقش است.
شاید بگویید این بدیهی است و دانشجویان تئاتر هم از پس چنین کاری برمیآیند و لازمه بازی روی صحنه است. بله، بدیهی است اما چیزی که او خلق میکند، آن نگاهها به «امی» و آن کینه از «جان» کمنظیر است و آن قدر واقعی است که یادمان میرود این کاظم سیاحی است و ما مشغول تماشای یک نمایش هستیم.
سیاحی فقط در پوستر نمایش و آن لحظهای که پس از اتمام نمایش به تماشاگران احترام میگذارد کاظم سیاحی است و در تمام لحظات دیگر آن کسی که ما میبینیم «وینسنت» است. «وینس» با همه تیکهای عصبی و احساسات و عواطفش.
«ستاره پسیانی» و «مجتبی پیرزاده» دو بازیگر دیگر این نمایش هستند و ترکیب این سه نفر در کنار هم یک نمایش کامل را ساخته است.
کارگردانی خوب «پویا سعیدی» نیز بیتاثیر نیست و نمیشود بدون در نظر گرفتن همه اینها درباره نکبت حرف زد. یک نکبت تمام عیار.
با سپاس از همراهی انوشه میرمجلسی که به این یادداشت سروسامان داد.
عکس خبر از: رضا جاویدی، تیوال
برای اطلاعات بیشتر و خرید بلیت این نمایش کلیک کنید
پایان پیام
نویسنده: رضا ساکی