حوزه فرهنگی ایران کجاست؟
به گزارش گلونی امرداد نوشت: موسسه فرهنگی سمرقند برگزارکننده نشستهایی علمی با عنوان «هویت فرهنگی ایرانشهر» است.
در این نشستها به بازشناسی مفهومی پرداخته خواهد شد که در ایران باستان به نام «ایرانشهر» شناخته میشد و تجلیگاه آرمان و ارزشهای تبار ایرانی بود. نشست آغازین که با سخنرانی علی مزاری همراه بود، عنوان فرعی «زبانها و گویشهای ایرانی و نقش آنها در حفظ هویت ملی» یافته بود.
علی مزاری، دانشآموخته و دکترای زبانهای باستانی، در آغاز نشست به این نکته اشاره کرد که ترجیح میدهد در سخنانش از بهکار بردن واژهی «ایرانشهر» پرهیز کند و بهجای آن واژهی «ایران» را بهکار ببرد. او در سبب چنین جایگزینیای گفت: «چون واژه ایرانشهر بارِ سیاسی دارد و به تئوریهای سیاسی برمیگردد و من نمیخواهم وارد چنین بحثی بشوم. از اینرو از همان واژه مطلق «ایران» استفاده میکنم». او سپس بر این نکته هم پافشاری کرد که: «نگاه من به موضوع طرح شده، تاریخی است و اشاره به ایران کنونی و مرزهای آن نیست».
حوزه فرهنگی ایران کجاست؟
مزاری در ادامه برای رسیدن به پاسخ پرسش مفروض خود، به گستردگی قلمرو زبان فارسی اشاره کرد و گفت: «در جهان کهن، زبان فارسی بسیار رایج بوده است؛ بهحدی که میتوانیم بگوییم که در قرون وسطی (از سدهی چهارم تا نزدیک به سدههای دهم و یازدهم قمری) زبانی جهانی و میانجی برای آسیای میانه بود و نیز زبان حکومتی و درباری مردمانی که در مرزهای هند زندگی میکردند. درست است که مردمان آن بخشها زبانی بومی خود را داشتند، اما زبان رسمی و اداری و زبان کتابت و نوشتن دفترهای مالیاتی و نامهها و منشورها، فارسی بود؛ و این نشان میدهد که زبان فارسی چه اندازه توانمند بوده است».
او سپس به سرزمینهای پیرامون ایرانِ کهن اشاره کرد و گفت مرزهای بیزانس (روم شرقی) و سواحل مدیترانه و نیز گسترهای که از یکسو میانرودان و شامات را دربرمیگرفت و از سوی دیگر شامل قفقاز و بخشهایی از روسیه بود و نیز تا مرزهای چین، همگی قلمرویی برای زبان فارسی بوده است؛ افزون بر اینکه در سراسر قلمرو پهناور امپراتوری سلجوقی (که زبان مادریشان تُرکی ایغوری بود) به زبان فارسی سخن گفته میشد؛ «البته فارسی نه بهعنوان زبان مردم کوچهوبازار، بلکه زبان رسمی و معیار آن بخشها.
هرچند در بخشهایی از آن قلمرو پهناور، زبان فارسی زبان مردم کوچهوبازار هم بود و در خراسان بزرگ (یعنی همهی خراسان کنونی ایران و بخشهای فراوانی از افغانستان کنونی و بخشی از ماوراءالنهر) مردم به فارسی دری سخن میگفتند، یا به لهجهای از لهجههای این زبان. اما همانگونه که اشاره کردم، زبانی که فرمانروایان از آن استفاده میکردند و کاربرد دیوانی و نوشتن فرمانها و منشورها و نامههای حکومتی و مسائل مالیاتی و بسیار موارد دیگر داشت، زبان فارسی بود».
مزاری سپس به دو متن کهن فارسی، یکی مقدمهی «شاهنامهی ابومنصوری» که در سدهی چهارم نوشته شده است و دیگری «مجملالتواریخ» نگارش در در سدهی پنجم، اشاره کرد که در آنها ایران «مرکز جهان» دانسته شده است. او گفت که در متنهای بسیار کهنتر، مانند اوستا، نیز ایران مرکز جهان دانسته میشد.
این برداشت که تا سدههای میانی تاریخ ایران ادامه یافت، نشان از «یک استمرار» میدهد. تا بدانجا که در سدهی هشتم نیز سخنوری مانند نظامی گنجوی ایران را «دلِ عالم» میدانست: «همه عالم تَن است و ایران دل». او سپس افزود: «متنهای تاریخی و ادبی به ما کمک میکنند که بدانیم ایران فرهنگی حدود یک سوم از جهان متمدن آن زمان (زمان تاریخی) را شامل میشد. وجود چنین قلمرو گستردهای، به اعتبار زبان فارسی و دیگر زبانهای ایرانی بوده است».
پایان پیام