سینمای ایران وارد کوچه بن ست شده است
اولین نشست از دور تازه فعالیت گروه جامعهشناسی فیلم و سینمای انجمن جامعهشناسی ایران، روز شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۳در محل سالن کنفرانس انجمن جامعهشناسی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد. در این نشست که با عنوان «تصویر فرد و جامعه در سینمای ایران» با سخنرانی منوچهر محمدی تهیهکننده نامآشنا برگزار شد، جمعی از اعضای شورای مرکزی گروه جامعهشناسی فیلم و سینما از جمله دکتر اعظم راودراد و دکتر پرویز اجلالی و دانشجویان جامعهشناسی و هنر حضور داشتند.
به گزارش گلونی در ابتدای این نشست، حسین یزدانشناس مدیر جلسه و دبیر گروه جامعهشناسی فیلم و سینما با ارائه رزومه مختصری از منوچهر محمدی و معرفی او به عنوان تهیهکننده آثار ماندگاری از سینمای ایران که هم صاحب نگاه جامعهشناختی بودهاند و هم مخاطب خوبی را جذب کردهاند، از او دعوت کرد تا در جایگاه حاضر شود و سخنان خود را آغاز کند.
منوچهر محمدی با اشاره به اوجگیری تولیدات سینمای ایران در دهه ۱۳۴۰ که تا ۷۰ فیلم در سال میرسید گفت سینمای ایران در نیمه دهه ۱۳۵۰به سمت ورشکستگی پیش رفت و در سالهای آخر پیش از انقلاب تولید فیلم به ۵ فیلم در سال کاهش یافت.
محمدی پررنگ شدن خطوط قرمز را عامل محدود شدن فیلمفارسی به دو تیپ کلاهمخملی و زنان بدکاره برشمرد و به مسائل اجتماعی روز و هر آنچه مرتبط با خاندان پهلوی میشد، به عنوان دو مورد از مهمترین خطوط قرمز آن سالها اشاره کرد.
وی ادامه داد در همان سالها در اوج فیلمفارسی گروهی از هنرمندان سینما از جمله بهمن فرمانآرا، ناصر تقوایی، داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی و دیگران کانون سینماگران پیشرو را راهاندازی کردند؛ چون آخر و عاقبت فیلمفارسی را پیشبینی میکردند.
این فیلمسازان شروع به ساختن فیلمهای متفاوتی کردند ولی فیلمهای آنها یکی پس از دیگری توقیف میشدند. از جمله یکی از معروفترین این فیلمها، دایره مینا ساخته داریوش مهرجویی بود که واکنش دربار را برانگیخت و توقیف شد.
گفته میشود که محمدرضا شاه شخصا این فیلم را دید و درباره پیگیری اینکه محتوای فیلم صحت دارد یا نه، دستوراتی صادر کرد. در پی این اتفاقات بود که سازمان انتقال خون ایران تأسیس شد.
تهیهکننده گربه آوازهخوان ادامه داد: «بعد از انقلاب، از دهه ۱۳۶۰ تا نیمههای دهه ۱۳۸۰ سینمای ایران دوران رشد و شکوفایی خود را طی کرد؛ چرا که جامعه احساس میکرد میتواند خودش را در فیلمها ببیند ولی بعدها این تصویر دچار خدشه شد.»
محمدی با اشاره به تورم افسارگسیخته که هزینه تولید فیلم را به طرز سرسامآوری بالا برده گفت اولین فیلم سینمایی من فقط شش میلیون تومان هزینه داشت که نیمی از این مقدار را هم بانک با نرخ سود معقولی به صورت وام پرداخت کرد؛ در حالی که ساختن فیلمی که در دوران معاصر میگذرد و نیازی به هزینههای زیاد برای لباس و دکور ندارد، در حال حاضر دستکم سی میلیارد تومان هزینه دارد و باید نود میلیارد تومان فروش داشته باشد تا تهیهکننده به سرمایهٔ اولیه خود برسد.
منوچهر محمدی، در ادامه به فیلمهایی از کارنامه فیلمسازی خود اشاره کرد و با لبخند تلخی گفت من سومین کسی بودم که بعد از انقلاب حکم ارتداد دریافت کردم؛ اولی سلمان رشدی بود، دومی هاشم آغاجری و سومی من که فیلم مارمولک را ساخته بودم.
او با نقل خاطرهای از جلسهای که او به همراه کمال تبریزی به شورای عالی امنیت ملی دعوت شده بوده تا درباره این فیلم رایزنی کند، از اینکه برای اکران یک فیلم که بعدا از تلویزیون پخش شد، شورای عالی امنیت ملی باید وارد عمل شود، اظهار شگفتی کرد.
تهیهکننده بازمانده و از کرخه تا راین اظهار داشت سینمای ایران وارد کوچه بنبست شده است؛ چون تجلیدهنده مردم ایران و تفکر و دغدغههای آنها نیست. در حالی که اکثر فیلمهایی که در آمریکا تولید میشود، بازتابدهنده مبانی فکری جامعه آمریکا یعنی لیبرال دموکراسی است.
قهرمان در سینمای آمریکا وقتی قهرمان است که نسبت به وضع موجود اعتراض داشته باشد و بتواند وضعیت را تغییر دهد. در حالی که در سینمای ایران اجازه داده نمیشود که چنین چیزهایی نشان داده شود. اجازه نمیدهند که نشان داده شود برای مثال یک استاد دانشگاه بهتر از وزیر علوم میتواند مسائل را بفهمد و تحلیل کند؛ یا دانشجو بهتر از استاد است یا معاون وزیر بهتر از وزیر.
در ادامه این نشست، با مشارکت حاضران درباره موضوع این سخنرانی بحث و تبادل نظر صورت گرفت.
پایان پیام
ایساتیس روایت دلدادگی به سرزمین مادری