خانه » گردشگری و میراث فرهنگی » باقلوا و نارنج زیر پل حافظ یونان
درخت نارنج

باقلوا و نارنج زیر پل حافظ یونان

باقلوا و نارنج زیر پل حافظ یونان

«یونان، کشوری قدیمی و آشناست؛ جزو آن مناطق باستانی که همه می‌شناسند و آتن پایتخت یونان، جزو شهرهای قدیمی دنیاست. آنچه می‌خوانید، تجربه سفر چند روزه من به این شهر زیباست. باشد که از خواندن گزارش سفر به آن، مشتاق دیدنش شوید.»

به اولین چراغ قرمز که می‌رسم، کنارم را نگاه می‌کنم. اتوبوسی کهنه با دود ناجور می گذرد. سر می‌گردانم و با دیدن موتورسیکلت های فراوان خود را جلوی پاساژ علاالدین، زیر پل حافظ تهران می‌بینم.
سارا می‌گوید:« چهره ها چقدر درهمه. مردمشون خوشحال نیستن!»
می گویم:«سارا کمی دور و برت رو ببین و اون اتوبوس رو هم خوب نگاه کن. اینجا برات آشنا نیس؟»
بعد از چند ثانیه فریاد می‌کشد:«رضا! شبیه دم چارسو تهرانه!»
می‌گویم:«دقیقا! زدی به هدف. فقط پل حافظ را کم دارد.»

ولی هر دو در تعجبیم از این حجم از شباهت. لباس‌ها، چهره درهم و پراسترس، اندام‌های متنوع، موتورسیکلت ها زیاد مثل دسته‌های پشه، ماشین‌های کهنه و کثیف و ساختمان‌های بی‌تکلیف؛ گاه بلند، گاه کوتاه و کم‌طبقه. اینجا به مرکز تهران می‌ماند. ماشین‌ها که بی‌راهنما جلویم می‌پیچند، می‌زنم زیر خنده و دیگر از شباهت دادنم اطمینان پیدا می‌کنم. اینجا را انگار خیلی خوب می‌شناسم. به کوچه‌پس‌کوچه‌ها می‌زنم تا جای پارک پیدا کنم. باید به مغازه‌ای قدیمی برویم. یک‌هو چیزی به پایم می‌خورد؛ نارنجی بزرگ روی پایم قل‌خورده است. سرم را بلند می‌کنم و می‌بینم که در همین سربالایی بغلی، همه‌جا نارنج‌های ترک‌خورده روی زمین افتاده است. به محض خروج از نارسی، می‌افتند و در کوچه‌ها قل می‌خورند. حالا بوی نارنج را می‌فهمم. همه‌جا بوی نارنج پیچیده است. یاد درخت نارنج حیاط خاله در قائمشهر افتادم. زیاد درخت نارنج ندیده‌ام، ولی به اندازه یک درخت نارنج، آب نارنج روی کباب خورده‌ام. اینجا پاریس نیست. که اگر پاریس بود، همین نارنج را هم در بوق و کرنا می‌کردند. حیف که نمی‌فهمند نارنج یعنی چه!

باقلوا و نارنج زیر پل حافظ یونان
باقلوا و نارنج زیر پل حافظ یونان

باقلوا و نارنج زیر پل حافظ یونان

اینجا چیزهای قدیمی کم نیستند. کلاً شهر هم کهنه است، اما مغازه‌های قدمت‌دار هم زیادند. جدای از اینکه نزدیک ۳ هزار سال است که آتن شهری مسکونی بوده، زندگی شهرنشینی مدرن هم مدت زیادی است که در این منطقه جریان دارد. در فرصت کمی که پیش از پرواز در میلان داشتم، خوب جست‌وجو کردم تا بهترین شیرینی‌فروشی یا حداقل یکی از بهترین شیرینی‌فروشی‌های قدیمی اینجا را پیدا کنم تا صبحمان را با چای و شیرینی سنتی اینجا آغاز کنیم. بیشتر دنبال بوگاتسا هستم که کم‌وبیش در ایتالیا هم به‌عنوان یک شیرینی یونانی دیده‌ام و برخلاف باقلوا یا کنافه (که خیلی دوستشان دارم)، آن را مختص یونان می‌شناسم. پیدا کردن جای پارک غیرممکن است، اما برای ماشین کوچک کمی آسان‌تر می‌شود. نزدیک یکی از همین یافته‌های سرچ گوگل پارک می‌کنم و پیاده راه می‌افتیم. وارد شیرینی‌فروشی کونستانتینیدیس می‌شویم. به گواه سایت‌های مختلف و خود تابلو مغازه، ۱۰۳ سال است که این شیرینی‌فروشی وجود دارد. داخلش دقیقاً حس شیرینی‌فروشی‌های خوب و قدیمی تبریز را می‌دهد. سارا باقلواها را زیر شیشه میزهای شیشه‌ای می‌بیند و از خود بی‌خود می‌شود. مثل طلافروشی‌ها، انگار جواهرها زیر ویترین‌های شیشه‌ای به نمایش گذاشته‌ اند.  خیلی شکمو نیستم، اما واقعاً دوست دارم همه شیرینی‌های آنجا را بچشم.

باقلوا
باقلوا

خانمی مهربان به کنارمان می‌‌آید، و می گوید اگر کمکی یا توضیحی بخواهیم در خدمت است. هرچه را نگاه می‌کنم، شروع به توضیح می‌کند. مواد چند تا را مثل نوعی حلوا و نوعی از باقلوا را قبل توضیح او، خودم شرح می‌دهم تا بداند کم و بیش می‌شناسمشان تا کمی راحتم بگذارد. کمتر چیزی این وسط ناآشناست.

ادامه دارد

پایان پیام

نویسنده: میررضا نگهبان الوار

قسمت‌های دیگر سفرنامه را بخوانید

اشتراک در
اطلاع از
0 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
به بالا بروید