روایتی از تاراج هیرکانی
جنگلهای زیبای هیرکانی، نه حالا، که از ۲دهه قبل فریادشان درآمد اما نبود گوش شنوایی که بشنود آن فریادهای بیصدای هیرکانی را.
هیرکانی قشنگ ما را از روزی رو به سوی نابودی بردند که سر و کله جنگلخواران و مرتعخواران به مازندران باز شد.
از روزی که بومیان فراموششان شد نباید زمینشالیزار و باغهای زیبا و موروثیشان را بفروشند و شاسیسوار، خیابانهای شهر را به روستای باصفایشان ترجیح دهند.
همانروزها که عدهای از ما اهالی مازندران، زمینهای بیزبانمان را به ثمنبخس فروختیم به کسانی که بیتعصب از هر علاقهای به طبیعت و حفظ آن، فقط به ویلاسازی و شهرکسازی فکر کردند.
از همان روزها بود که صدای اره برقیها هوش از سر پرندگان خوشالحان جنگلهای مازندران پراند و درختان خوشقد و قامت هیرکانی را یکی پس از دیگری با مجوز و بیمجوز واژگون ساخت.
از شرکتهای خصوصی بساز و بفروش گرفته تا فلان سازمان و بهمان وزارتخانه، رحم نکردند به دریا و جنگل هیرکانی، یکی مالک رودخانه شد و آن دیگری صاحب درختان بیزبان جنگلهای مازندران و هر کدام به بهانه طرحیملی طبیعت زیبا مازندران را نشانه گرفتند.
هر ماه که نه، هر هفته چشم میانداختیم به جنوب و شرق ساری و تکهای از تپههای جنگلی را خالی و خالیتر میدیدیم. تو گویی اره برقیهایشان کوک و شارژ بودند که فقط بتراشند و ماشینهای حمل چوب بار بزنند و با مجوز و بیمجوز، آن سرمایهها از استان خارج شود و اداره کل منابعطبیعی مازندران روز بعد با چند نهال برود سراغ مراتع و جنگلهای خالی از درخت و طرح کذایی خود را اجرا کند: «طرح احیای جنگل…» آن روزها خبرنگار جوانی بودم و پر از شور نوشتن و پیگیری. راهی جنگلهای اطراف ساری شدم، به روستا کیاپی ساری رفتم تا از طرح احیای جنگل که منابعطبیعی عجیب در بوق و کرنایش کرده بود، گزارش میدانی بنویسم.
روایتی از تاراج هیرکانی
کدام طرح؟ عقل حکم میکرد به ازای اراضی که درختانش قطع شدهاند نهالکاری صورت گیرد اما چشم فقط محدوده اطراف جنگلهای به تاراج رفته را میدید که نهالکاری شده و داخل محدوده خالی از هر نهال و درختی است!
نوشتم و فریاد زدم اما همچون دفاع از کارگران معدن البرز مرکزی کیاسر که عاقبت راهی پیچ و خمهای دادگاه شدم، این بار هم فریادم راه به جایی نبرد و هر روز بر تعداد بهرهبرداران قانونی چوب افزوده شد!
از صنایع چوب و کاغذ مازندران که مدعی است همه امور و بهرهبرداریها قانونی است تا بهرهبرداران غیرقانونی، همه با هم کمر همت به نابودی جنگلهای هیرکانی بستهاند.
چندی قبل مدیرعامل صنایع چوب و کاغذ مازندران با صدایی رسا اعلام کرد: «موانع برداشت درختان شکسته و افتاده از جنگل در حال مرتفع شدن است و طلب ۳۰۳ هزار مترمکعبی از سازمان جنگلها و منابعطبیعی را با استفاده از ظرفیتهای قانونی موجود پیگیری میکنیم.»
در واقع او به استناد یکی از تبصرههای برنامه هفتم، طلبکار ۳۰۳ هزار مترمکعبی درختان و اراضی جنگلی شد!
وقت آن است نگذاریم بیش از این جنگل و مراتع و طبیعت در چنگال بیدانشی محض و فرصتطلبیها و منفعتخواهیها، قربانی شوند. نگذاریم تنفسمان قطع شود. درختان، فرزندانمان و زمین دوستداشتنیمان حق نفس کشیدن دارند. ما، نفس میخواهیم.
پایان پیام
نویسنده: عاطفه خیرخواه
چرا از برداشت چوب از کف جنگل هراس داریم؟