نگاهی به نمایشگاه باغ دروازه بهشت
به گزارش گلونی آبان ۱۴۰۳ دارد به روزهای پایانی خود نزدیک میشود. چند روزی است که صدای آواز دروازه باغ بهشت میان هنردوستان میپیچد و هرکسی که علاقهمند به هنرهای تلفیقی باشد، بازدید از این نمایشگاه را در برنامه خود میگنجاند. نام نمایشگاه وسوسه برانگیز است. «باغ دروازه بهشت». با آنکه از هنر تلفیقی سررشتهای ندارم اما کنکجاو دیدن نمایشگاه میشوم. محل اجرای این رویداد موزه فرش است. جایی که هنر در روح تاروپود دمیده شده است.
راهی موزه میشوم. جلو در ورودی هنگامی که اعلام میکنم برای بازدید از باغ بهشت آمدهام، نگهبان با خندهای تلخ میگوید: روز آخر آمادی دختر جان. من که دلیل آمدنم تنها یک کنجکاوی ساده بود، فرقی نداشت که روز آخر بیایم یا روزهای نخست نمایشگاه، برای همین پاسخ دادم: ایراد ندارد.
راهی شدم. از ابتدای ورودم به محوطه بیرونی موزه، با آثار هنرمندان آشنا شدم. سنگی را دیدم که در یک محفظه شیشهای نگهداری میشد. به آن «زندگی از دل سنگ» میگفتند، زیرا معتقد بودند از دل سختی، از میان سنگی سرد و بیجان رویش سبز سر برآورده است. تعبیر زندگی از دل سنگ تعبیری بود که به جانم نشست، زیرا سختیهایی چون سنگ زندگی آدمی را میسازد.
پلهها را که بالا میروم هر قدم با یک شگفتی روبهرو میشوم. دیدن آثار هنرمندانی چون فرح اصولی، گیزلا وارگا سینایی، نگار قریبی، بنفشه همتی، سندس حمیدیان، میثم ثمرخی، مهدی آشوری و… من را با هنر تلفیقی آشنا میکند. گویی هنر دست این هنرمندان تبدیل به پلی میان من با هنر تلفیقی شده است.
عکسهایی از فرزانه ناظری را ببینید:
هرچه بیشتر قدم میزدم، بیشتر تسخیر آثار میشدم. جویا شدم که برای ساخت این آثار از چه مواد اولیهای استفاده شده است، که آگاه شدم، در اکثر آثار ردپای طبیعت را میتوان پیدا کرد و آن افسونگر طبیعت بود که مرا مسخ آثار کرده بود.
از آنجایی که معنای متفاوتی از هنر را دریافتم، متوجه منظور نگهبان جلو در شدم. زیرا هنگامی که بازدیدم از نمایشگاه به اتمام رسید، حس درونیام مانند زمانی که وارد موزه شدم نبود. تلفیق طبیعت با انسان، تلفیقی بود که یک تلنگر بزرگی را به انسان میزد تا بلکه کمی با طبیعت مهربانتر باشد. من نام این کنجکاوی را ماجراجویی خیالانگیز نامیدم. نمایشگاه دروازه باغ بهشت، یک ماجراجویی خیالانگیز بود زیرا هنر را با مفاهیم انتزاعی گره زده بود.
دریافتم هنر گاهی تبدیل به بهشتی میشود که آدمی آن را فرش مینامد و گاه تبدیل به ماهیهایی میشود که لب از آب بستهاند.
این رویداد به همت محمدجواد اینانلو و جواهرسازی فخیمزاده برگزار شد. در این رویداد افرادی چون محمد غفاری به عنوان کیوریتور و نیما باوردی به عنوان مدیر خلاقیت نقش اساسی ایفا کردند. این نمایشگاه با هنرمندی افرادی چون نسترن نیکنژاد و مهرداد قلیزاده که وظیفه طراحی را بر عهده داشتند در واپسین روزهای آبان ۱۴۰۳ به پایان رسید.
پایان پیام
نویسنده: زهره درگاهی
کارگاه زنده ملیله زنجان در سی و هفتمین نمایشگاه ملی صنایع دستی تهران