آرزوی استفاده از کارشناس محیط زیست در سینمای ایران
مدیرمسئول دغدغهمند «گلونی» از من خواست یادداشتی با این موضوع که «سینما برای محیط زیست ایران چه کرده است؟» بنویسم. بلافاصله پاسخ دادم: «اصولا مگر بقیه حوزهها اعم از سیاست، اقتصاد و سایر بخشهای فرهنگ و هنر کار خاصی درباره محیطزیست انجام دادهاند که سینما انجام داده باشد؟» البته نیک میدانم این که سایر افراد در بقیه حوزهها کار قابلقبولی انجام ندادهاند، نمیتواند پاسخ مناسبی برای نپرداختن سینمای ایران به این موضوع حیاتی باشد.
محیطزیست دغدغه ما (به معنای کلیت جامعه) نبوده و شوربختانه هنوز هم نیست. برایند فعالیت رسانهها بهعنوان بازتابدهنده نظرات جامعه در این زمینه اصلا قابلقبول نیست که اگر بود، ما گرفتار دستیابی به حداقل استانداردهای محیطزیستی همچون هوا و آب و خاک سالم نبودیم.
این روزها که اصحاب رسانه در ضیافت چهلوسومین جشنواره فیلم فجر در برج میلاد با «دیدگانِ اشکآلود»، نظارهگر «روزنِ گشوده به دود» تهران هستند و شاخص هوای پایتخت در چهاردهمین روز بهمن بالای عدد ۱۵۰ و در وضعیت «ناسالم» برای همه افراد قرار دارد، چه خوب است بپرسیم وقتی در سلسله مراتب نیازهای مازلو، حداقلهای زندگی برای ما تامین نمیشود، پرداختن به نیازهای رده بالاتر در قالب فیلم، تئاتر و مقاله چقدر اهمیت دارد؟
سینما یک رسانه تاثیرگذار بوده و هست و مانند روزنامهنگاری، «ارزشهای خبری» در قالب سوژه در مورد آن مصداق دارد. چه سوژهای همچون آلودگی هوا، همه ارزشهای خبری را در خود جای داده است؟ از دربرگیری گرفته تا برخورد و مجاورت و فراوانی و …، پس چرا به آن نمیپردازیم یا آنگونه که باید نمیپردازیم؟ عزیزانی که بهدرستی دغدغهی آزادی بیان دارند، نباید در ابتدا زنده بمانند و بعد از طعم شیرینِ آزادی مدنظرشان لذت ببرند؟ در این زمستانِ بهشدت آلوده محیطزیستی که «نفس، کز گرمگاه سینه میآید برون، ابری شود تاریک، چو دیوار ایستد در پیش چشمانت» نباید به فکر نفس کشیدن خودمان، خانوادهمان و مردم جامعه باشیم؟
در دو قرن اخیر همواره این پرسش مطرح شده است که رسانهها به ذهن مردم خط میدهند یا مردم به رسانه؟ پاسخ درست این است که هر دو به هم خط میدهند. رسانه دنبال مواردی است که برای مردم جذاب است و در عین حال با محتوای خود باعث جهتدهی به افکار عمومی جامعه میشود. نظریه «برجستهسازی» در ارتباطات میگوید شاید رسانهها نتواند به مردم بگویند «چگونه» فکر کنند، اما میتوانند به ذهن آن جهت دهند که درباره «چهچیزی» فکر کنند؟ چقدر رسانههای ما و از جمله سینما در سالهای اخیر ذهن و اولویت مردم را به سمت مشکلات زیستمحیطی سوق دادهاند؟ ما درباره مسایل محیطزیستی خاص مانند گرمایش زمین که ناباورانه عدهای آن را هنوز فانتزی میدانند، صحبت نمیکنیم. ما درباره ضرورت حفظ جنگلهای هیرکانی شمال یا درختان بلوط زاگرس (با همه اهمیت آن) صحبت نمیکنیم. ما درباره موارد بحثبرانگیزی مانند پرهیز از غذا دادن به حیوانات و پرندگان بهویژه سگهای ولگرد که البته تمام کارشناسان محیطزیست درباره ضرورت آن اتفاقنظر دارند، صحبت نمیکنیم. ما درباره تنفس حرف میزنیم، درباره «نفسکشیدن»! چرا درباره نفس کشیدن که حق مسلم ماست، نمینویسیم و نمیگوییم و فیلم نمیسازیم؟ نگوییم محدودیت وجود دارد که پاسخش این است که در حال حاضر کدام موضوع در کشور ما از دیدگاه عدهای خاص و البته محدود، امنیتی و همراه با محدودیت نیست؟
در سینمای جهان فیلمهای زیادی با موضوع محیطزیست بهویژه در حوزه انیمیشن (که علاوه بر بزرگسالان مخاطب اصلی آن فرهنگسازی کودکان است) وجود دارد. کافی است در ویکیپدیا بزنید: «فیلمهای درباره طبیعت»؛ چهار زیررده درباره بلاهای طبیعی، جانوران، محیطزیست و فیلمهای مستند درباره طبیعت با کلی زیررده و تعداد فراوانی فیلم به شما معرفی میکند. نکته حائزاهمیت در این فیلمها این است که آنها از موضوعاتی که ما بهشدت درگیر آن هستیم و یا برای ما در اولویت است گذشتهاند و به موضوعات کلیتری میپردازند.
از جمله فیلمهای خوب محیطزیستی دنیا میتوان به فیلم «ارین براکویچ» به کارگردانی استیون سودربرگ و بازی معرکه جولیا رابرتز اشاره کرد که به ضرورت ایستادگی درباره تخلفات صنعتی میپردازد یا به فیلم «یک حقیقت ناراحتکننده» در رابطه با تغییرات آبوهوایی اشاره کرد. انیمیشنهای درخشانی چون چندگانه «عصر یخبندان»، «در جستوجوی نمو»، «رنگو»، «هورتون»، «خوشقدم» و «والای» نمونههایی با تاکید بر آینده بشرِ ناشی از آلودگیهای زیستمحیطی هستند.
آرزوی استفاده از کارشناس محیط زیست در سینمای ایران
با فرض کنار گذاشتن فیلمهای مستند، چند فیلم ایرانی میتوانیم نام ببریم که موضوع و دغدغه اصلی آن محیطزیست باشد؟ در چند فیلم ایرانی مانند «طعم شیرین خیال» به نویسندگی علی میرمیرانی و نغمه ثمینی و کارگردانی کمال تبریزی، محور اصلی فیلم دغدغههای محیطزیستی است؟ چند اثر سینمایی مانند سریال «روزی روزگاری» سراغ دارید که ولو یک سکانس درخشان داشته باشند که ژاله علو نازنین درباره نقش بوتههای گون در جلوگیری از بیابانزدایی به خسرو شکیبایی دوستداشتنی توضیح دهد؟
کاش سینماگران ما بیشتر به موضوعات زیستمحیطی با تاکید بر مسایل ضروریتر مانند آلودگی هوا، بحران آب و فرونشست زمین و نوع برخورد درست با حیوانات ولگرد شهری یا رها در طبیعت بپردازند. دستکم اگر فیلم درباره این موضوعات مهم نمیسازند سکانسهایی از فیلمهای خود را به مسایل محیطزیست اختصاص دهند. اگر چنین هم نمیکنند بدون اطلاع کافی در فیلمها از روی ناآگاهی ریشه به تیشه محیطزیست نزنند و کمی بیشتر روی سکانسهایی چون آتش زدن بوتههای تاغ و گز کویرها، غذا دادن به حیوانات در جادهها، ریختن آشغال و آلوده کردن طبیعت و بسیاری از رفتارهای نادرست زیستمحیطی بیندیشند و از نمایش این رویههای مخرب به بهانه تفریح دست بردارند.
ناباورانه به این آرزو دل خوش میکنم که روزی نه چندان دور همانطور که برای بسیاری از فیلمها و سریالها کارشناس مذهبی، کارشناس پلیسی و کارشناس پزشکی وجود دارد، شاهد حضور کارشناس محیط زیست در سینمای ایران هم باشیم.
پایان پیام
نویسنده: علیرضا کتابدار
بیشتر بخوانید: مسابقه مزرعه فراوری رقابتی برای کاهش ضایعات کشاورزی