درباره فیلم داد اثر ابوالفضل جلیلی
در خلاصه داستان آمده است: «در کانون اصلاح و تربیت نوجوانان، بچههایی که پدر و مادر، یا وثیقه مالی یا ملکی ندارند، برای رفتن به مرخصی باید قسم یاد کنند که بعد از مرخصی به زندان برمیگردند. یکی از بچهها حاضر به قسم خوردن نیست. روز بعد قاضی با مسئولیت خودش به او مرخصی میدهد، با این شرط که بعد از اتمام مرخصی شرافتمندانه به زندان برگردد.» فیلم با کلیدواژه «صداقت» آغاز میشود و بسط پیدا میکند.
پسری که برای آدمها وقت و انرژی میگذارد و اهل حساب کتابهای مرسوم زندگی مدرن نیست. ساده و صادق است گرچه گاهی جهان پیرامونش آنقدر به او سخت میگیرد که زندگی در رویا را به زیستن در واقعیت ترجیح میدهد.
ابوالفضل جلیلی با فیلم «داد» در جشنواره ۴۳ فیلم فجر حضور دارد. فیلمی که با قصهای تخت و کمکشش سعی دارد مفاهیم عمیقی را هدف قرار دهد. آیا موفق عمل میکند یا خیر؛ پاسخ به آن کمی سخت است.
در فیلم چند شخصیت حضور دارند که هر کدام منش خاصی دارند. شخصیت اصلی پسری به نام «امکان» است که سادگی، مهربانی، تلاش و دوندگی از مشخصههای اوست.
همخانه یا رفیق امکان، مردی سرخوش، اهل نوشیدنی الکلی، غرق در اینستاگرام که کار و زندگی مشخص و درستی هم ندارد.
روبرتو مامور شهرداری است. اهل نوشیدنی الکلی حتی در حین انجام وظیفه است. شخصیتی که مشکلات عمیق روحی دارد و با خریدن اسلحه فکر خودکشی را در سرش پرورش میدهد اما عاقبت با قرص دست به خودکشی میزند.
مامور دفتر کاریابی فردی خلافکار است که حتی به خرید و فروش اسلحه نیز میپردازد. او با امکان رابطهای دوستانه دارد و تلاش میکند مشکلاتش را حل کند، اما روشهایش اغلب غیرمنطقی و پرخطر هستند.
رییس پاسگاه مرز قانون را مشخص میکند، اما چندان جدی گرفته نمیشود؛ حتی سربازهای آسایشگاه برخلاف دستور او عمل میکنند.
این آدمها راوی قصه «داد» هستند که به نظر میرسد قصد داشته حرفهای درباره فقر، عدالت، قانون و نحوه اجرای آن بزند. اما هیچ کدام در جای درست خودشان عمل نمیکنند.
فیلم «داد» تلاشی برای پرداختن به مسائل اجتماعی مانند فقر، عدالت و قانون است، اما به دلیل ضعف در ساختار فیلمنامه و انسجام روایی، در رساندن پیام خود ناکام میماند. روایتها علیرغم اتصال ظاهریشان به هم در خلایی عجیب پیش میروند. پلانهایی که به رویاهای امکان ارجاع دارند، بدون هیچ پیشزمینهای میان سایر صحنهها گنجانده شدهاند. اشکال مهمی که فهم درست از فیلم را دچار اختلال میکند.
امکانِ پاکسرشت و صادق در پایان فیلم به فردی تبدیل میشود که قمار میکند و با اسلحه به سوپرمارکت میرود. تغییرات منحنی شخصیت بدون پشتوانه منطقی رخ میدهد و همین در ابتر ماندن ایده فیلم موثر است.
شاید یکی از نقاط قوت فیلم، معرفی بازیگر نقش امکان باشد که اجرای روان و قابلقبولی ارائه داده است.
نویسنده: انوشه میرمجلسی
پایان پیام