بررسی سنت زرتشتی در گذر تاریخ؛ گزارش نشست علمی موسسه نیمروز
طبق گزارش خبرنگار گُلوَنی، اولین نشست از سلسله نشستهای زرتشتیت، با مضمون سنت زرتشتی در طول تاریخ به میزبانی جناب آقای علی مزاری (دانشجوی دکتری زبانهای باستانی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) و با سخنرانی جناب آقای دکتر حمیدرضا دالوند (عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) در روز جمعه ۱۱ آبان ماه ۱۴۰۳ به کوشش موسسه نیمروز برگزار گردید.
در ابتدای جلسه، دبیر نشست آقای علی مزاری معرفی اجمالی از موسسه نیمروز خدمت مخاطبان و شنوندگان محترم ارائه دادند، سپس به سراغ معرفی سخنران جلسه، جناب آقای دکتر حمیدرضا دالوند رفتند و به شرح برخی از آثار و تألیفات ایشان پرداختند. آقای دکتر دالوند ضمن تشکر از موسسه نیمروز برای برگزاری این نشست و نشستهای مشابه، خاطرنشان کردند که چنین موسسات و جریانهایی نسبت به موسسات دانشگاهی، از چند وجه دارای تقدم و تفوق هستند؛ اول اینکه وابسته به ارگان خاصی نیستند و از فیلتر خاصی رد نمیشوند، ثانیاً این گروهها از کسی دستور نمیگیرند، پس خط مشیشان را متناسب با نیازها، مسائل و مصائب جامعه تعیین میکنند و چون از میان مردم هستند، جامعه اینان را بهتر از دانشگاهیان میپذیرد و حافظ ایران و میراث ایران هستند.
آقای دکتر گفتند: «این موسسات بزرگترین جریان فرهنگی ایران در عصر حاضر هستند و در آینده، جای دانشگاه را خواهند گرفت و مرجعیت به این گروهها انتقال خواهد یافت. ما در آینده در زمینه ایران شناسی، شاهد تحولی شگرف و عظیم خواهیم بود، چراکه این موسسات محدودیتهای دانشگاه را ندارند اما روش، بینش و منش دانشگاه را گرفته و خودش نقش دبیری را عهدهدار و پاسخگوی نیازهای جامعه است. در این صورت جامعه ایران جامعهای خواهد بود که بینش عقلانی نسبت به میراث، هویت و گذشتهاش خواهد داشت.»
آقای دکتر حمیدرضا دالوند با طرح سوال «زبان باستانی و مجموعاً ایرانشناسی، علمی هست که مختص به گذشته است و پژوهشگران این حوزه هنوز در ۲۵۰۰ سال گذشته هستند؟! یا مردمانی هستند که در این روزگار زندگی میکنند؟!» به موضوع نشست پرداختند. آیا علوم هویتی میتواند شامل علومی همچون تاریخ، ادبیات، باستانشناسی و فرهنگ و زبانهای باستانی هم شود؟! این بزرگترین سوالِ پیش روی همه افراد؛ از جمله کسانی که وارد این علوم شدهاند یا میخواهند وارد بشوند یا حتی پژوهشگران و اساتید این حوزه است.
سخنران جلسه متذکر شدند که تاریخی که ما از آن دم میزنیم، جز یک تصور نیست! آن چیزی که مهم است این است که ما در «حال» زندگی میکنیم. همه ما در حال مطالعه یک عکس دور و نزدیک از حقیقت ایران و جامعه ایرانی هستیم و اگر این مطالعه ناظر بر امروز نباشد فاقد اهمیت است… این نیاز زمانه هست که من را وادار میکند بگویم که هستم، از کجا آمدهام، آمدن من بهر چه بوده است و اکنون باید چه کنم؟! این بزرگترین پرسش در ساحت فردی و اجتماعی پیش روی همگان است و خواهد بود. اگر ما اینگونه نگاه کنیم علوم تاریخی و علومی که مرتبط به گذشته است امروزیتر از هر علمی است چراکه ما درحال مطالعه و پژوهش بنیانهای امروز هستیم؛ و اگر فردی بتواند بنیانها را مطالعه کند، قطعاً فهم دقیقی از سازه امروز خواهد داشت. اگر از بنیانهای اندیشه در ایران؛ و دهلیزهای تنگ و تاریک و تو در توی تاریخ ایران از گذشتههای دوری چون دوران پیشا زرتشت بهعنوان نقطه عطفی در تاریخ ایران تا به امروز اطلاع دقیق داشته باشیم، با فراغ بال بیشتری خواهیم توانست، پدیدههای تاریخی مشکل را که امروزه در اجتماع وجود دارد ریشهیابی کنیم.
دکتر دالوند تاکید کردند: «وای به حال آن روزی که مردمانی باشند با گذشته و تاریخ پرباری چون ایران و این شأنیت تاریخ را درک نکنند در این صورت در رویارویی با ناملایمات روزگار شکست میخورند و مأیوس میشوند.» ایشان افزودند توجیهگر علوم قدرتی مانند هوا و فضا، نیروی موشکی، هوش مصنوعی و انرژی هستهای و امثالهم، علوم هویتی است. در صورت دارا بودن علوم هویتی است که ما میتوانیم از علوم قدرتی استفاده درست کنیم. اگر علوم هویتی درست معنا شوند همه علوم و کل زندگی معنا پیدا خواهد کرد.
متاسفانه در دهههای پیشین نسبت به رشته زبان و فرهنگهای باستانی ایران بیمهری شده بود و سعی شده بود که با پررنگ کردن زبان و کمرنگ کردن فرهنگ، گرایش به باستانگرایی را کم کنند. تقریباً بعد از ۴۰ سال، وارد یک دوره جدید شدهایم، به صورتی که حاکمیت جمهوری اسلامی و برنامهریزان به این فهم رسیدند که فرهنگ و زبانهای باستانی و گذشته ایران نهتنها مانعی برای نظام فعلی، یعنی نظام جمهوری اسلامی ایران نیست، چه بسا تربیتکننده آن هم هست.
و خوشبختانه این فهم روز به روز در جامعه ما پر رنگتر میشود. امروزه هم حاکمان و هم مردم به این باور رسیدهاند که ایران و تشیع دو بخش جدا نشدنی از همدیگر هستند و آن فهمی که از این دو واژه داریم، همان مفهومی است که هویت ما را میسازد. آنگونه که باستانگرایان معتقد بودند با سقوط ساسانی و آمدن اسلام، پرونده تاریخ ایران بسته شده و ورود اسلام و دوران اسلامی ایران یک زائدهای در تاریخ ما هست و در این ۱۴۰۰ سال هیچ کاری صورت نگرفته و یک عصر سقوطی هست که امروزه این حرف مردود شده و قابل قبول نیست. همانطور که کسانی که فکر میکردند پیش از اسلامی وجود نداشته و تاریخ و شکوه و عظمتی وجود نداشته و نمیخواستند ببینند و چشم بسته بودند و میگفتند که طلوع ایران با اسلام است و تاریخ ایران از ۱۴۰۰ سال پیش شروع میشود نیز مردود است. همگان باید به این نتیجه برسند که ما یک هویت یکپارچه داریم که دارای تحولات و بالا پایینهای بسیاری است، من و شمایی که امروز اینجا ایستادهایم نتیجه همین تحولات هستیم. اگر این حقیقت را پذیرا باشیم، باید تحولات را بفهمیم که به تبع آن خودمان را خواهیم فهمید.
این نگاه به ما یاد میدهد که یکی از دلایل خواندن رشته فرهنگ و زبانهای باستانی فهم زبانی است و باعث فهم و ریشه شناسی زبان فارسی میشود. بدون شک زبان فارسی از بزرگترین گنجینه تاریخی ما ایرانیان است. بزرگترین افتخار ما ایرانیان به نفت و منابع و معادن نیست، بزرگترین افتخار و بالندگی ما همین نظام اندیشگاهی زبان فارسی است. پس اینکه ما زبانهای باستان میخوانیم به اعتبار زبان فارسی و میراث زبانیمان بسیار بسیار توجیه دقیقی هست. فراموش نکنیم ما آنچه را که میخوانیم نه برای زبان آموختن خلق شده و نه برای نشان دادن تحولات فارسی تا به امروز حفظ شده. اگر کسی کتیبه بیستون را نوشته، اگر کسی گاهان را سروده،اگر کسی یشتها را جمعآوری کرده، اگر کسی به تفسیر اوستا پرداخته و زند را پدید آورده، اگر فردوسی را سروده و و شاهکاری چون شاهنامه را تدوین کرده، اگر حافظی بوده، اگر سعدی وجود داشته و امروزه به شاملو و دیگران رسیدیم، همه اینها در کنار فهم فارسی و حفظ این زبان و میراث یک پیام بزرگی داشتهاند که همه اینان یک نظام اندیشگانی را منتقل میکنند یعنی همه آنها حرفی برای گفتن داشتند و منظور خودشان را در قالب آن شاهکار هنری پدید آوردند آن هنر زبانی، پوسته این میراث است و آن چیزی که مهم است، اندیشهها است ما نمیتوانیم چشم به روی ژرفا و پهنای گذشتههای دور ایران ببندیدم و امروز بخواهیم خودمان را بشناسیم.
دکتر دالوند همچنین اضافه کردند: «پس توجیهی که بخواهیم زبان باستان و فهم متون کهن را ذیل زبانشناسی ببریم و غایت کار را فهم زبانی بدانیم خوب و ارزشمند است، لازم است ولی کافی نیست و فهم متون از خواندن متون ارزشمندتر است». به این معنی که آیا هر کسی که زبان فارسی بلد است، میتواند حافظ را بفهمد یا پیش نیازی برای آن است؟ سعدی و فردوسی و فلسفه اشراق را میفهمد یا پیش نیاز آن است؟ پس زبان ابزار اولیهای است و از آنجایی که نسل جدید وابسته کسی نیست باید سراغ فهم این متون برود. متن؛ معنایی جز اینکه فهم اندیشه باشد ندارد. حال پرسش این است که چه باید کرد؟ یک راه اینکه اسمش را ایران شناسی بگذاریم و ذیل این موضوع، همین حرفها را بزنیم. یک راه دیگر اینکه ذیل همین زبانهای باستان، فرهنگ کمرنگ شده. دیگر اینکه این رشته را ذیل ادیان و شناخت ادیان بگذاریم، که این هم باز رد میشود چون ادیان در دانشگاه مختلف دارای کرسی است.
جناب آقای دکتر دالوند نظر خودشان را من باب سنت زرتشتی تشریح کردند و افزودند: «بنده راهی پیدا کردم که شاید به آن نقد وارد باشد، که این را تحت عنوان سنت زرتشتی نامیدهام و سعی کردم در سالهای اخیر آن را پررنگ کنم. سنت یعنی مجموعهای از کردههای ما که متناسب با زمان و تعامل با زمان است. بدین معنی که هر چقدر ما در زمان با موضوعی روبرو شدهایم تصمیم بگیریم که یک کردهای را صورت بدهیم و این کردهها در طول زمان روی هم تجمع پیدا کرده و سنت را پدید آورده است.» وقتی میگوییم سنت، یعنی مطالعات تاریخی، دینی، مطالعات فکری، فلسفی و علمی در ذیل میگنجد و دومین مزیتِ گفتن سنت به این حیطه این است که سنت، یک امر جاری است یعنی ما میتوانیم از دوران پیشازرتشتی تا به همین امروز را مطالعه کنیم و انتهایی ندارد. این سنت چون پایدار و جاگیر شده است، جوهره هویتی ما را تشکیل داده و حتی ایران بعد از اسلام هم به شدت مورد تاثیر سنت زرتشتی بوده و به نوعی کل حیطه فکری و فرهنگی ما ایرانیان را ساخته است، پس این سنت جاری و موثر بوده و هویت ما را ساخته است. پس با این دید ما علاوه بر فردوسی و شاهنامه باید حافظ و سعدی را هم ذیل همین نگاه مطالعه کنیم.
حالا این سنت زرتشتی به اعتبار میراثی که از خودش باقی گذاشته است؛ «یعنی متن» به چند دوره تقسیم میشود: در وهله اول پوسته این میراث متن است سپس باستانشناسی، هنر و زبان.
متنها سه قسمتاند:
۱. باستانی
۲. میانه
۳. بعد از اسلام.
در جامعه زرتشتی از سده پنج به بعد، متون را به زبان فارسینو منتقل میکنند و در بیرون، جامعه زرتشتی و ادبیات سترگ فارسی هست که امروز همه از آن تغذیه میکنیم. میراث متنی دارای بار زبانی، بار معنایی و نظام اندیشگانی هستند. و همه آنها را باید در موازات باهم درک کرد و بدون یکدیگر بیهویت هستند. در ذیل این پوسته چیزی مانند نخ تسبیح وجود دارد که باعث به هم پیوستگی این عناصر میشود. ما علاوه بر اینکه سه دوره زبانی کاملا متفاوت داریم، میبینیم که آن جوهره اصلی و نخ تسبیح اصلا تغییر نکرده و آن نظامی از مفاهیم است.
پس در سنت زرتشتی با سه مورد روبرو میشویم:
۱. فقط مختص به زرتشتی نیست
۲. زرتشت درخت اندیشگانی کاشته که این تا به امروز هم پایدار بوده
۳. راز ماندگاری ما در استمرار این نظام اندیشگانی است
این اندیشه زرتشت بنیان فرهنگی ما را تشکیل داده و حتی در اسلام هم بهعنوان یک چارچوب ما را منفعل جلوه نمیدهد، بلکه بخاطر آن تخصصی که در متون کهن دارا هستیم، مفسر کلام خدا در اسلام میشویم و بنیانهای فکری اسلام را در حوزه اندیشه، خیال و ادبیات در ساحت سنی و شیعی بروز میدهیم و مذهب میآفرینیم که اسلام از اون حالت خشن عربستانی کاسته میشود و به رحم خدا گره میخورد. پس این سنت در زندگی ما جاری است و اگرچه اسم آن سنت زرتشتی است ولی ماهم روی آن ایستادهایم.
حال اگر بپرسیم ابعاد سنت چیست؟، پاسخ چنین خواهد شد:
۱. شناخت مولف:
مهمترین پیکرهای که از سنت داریم، متنها هستند. ما باید متنها را بفهمیم، سنت باید ابزاری برای فهم متن باشد. اولین چیزی که باید بدانیم این است که این متنها را چه کسانی پدید آوردهاند. یعنی فهم مولف بر متن ارجعیت دارد، خصوصاً در متون دینی. شناختن مولف که در اکثر متنهای دینی گمنام است، بسیار بسیار در فهم متن به ما کمک میکند. چون متنهای دینی اکثراً لازمان و لامکان هستند. مولف دینی بر اساس تکلیفش متن دینی مینویسد.
۲. زمان و متن:
در متنهای دینی زمان خیلی تار هست و تقریباً رد پایی از آن وجود ندارد. اما مدارکی داریم که تقریبی به ما میگوید که این متن در فلان تاریخ به دنیا آمده و بین زمان الف تا ب متولد شده. بُعد دیگر رشته زبان باستانی جدی گرفتن تاریخ است. متن را نمیشود منهای زمان شناخت. گاهان یا بندهشن در چه زمانی شکل گرفتند؟ تحولات دوره زرتشتی چه تأثیری روی متون داشته است؟ پس هیچ متنی بدون دلیل بهوجود نمیآید محقق باید بستر تاریخی متن را مطالعه کند.
۳. موضوع:
موضوع بسیار مهم است، متون دینی هیچکدام متن مطلق نیستند و مانند پیاز لایه لایه هستند و ما برای فهم متن، باید موضوع را نیز بفهمیم. نمیشود صرفاً با زبان یک متن را فهمید.
۴. تحولات جامعهای که متن، در آن پدید آمده:
یعنی شناخت جامعه و اینکه جامعه زرتشتی در آن وضعیت چه موقعیتی داشته است؟ آگاهی داشتن از جامعه زرتشتی و تحولات تاریخی آن به ما در فهم عمیق متون کمک میکند.
۵. وضعیت پدید آورندگان در آن کانون چگونه بوده است؟ آیا در هر مکانی که یک فرد زرتشتی بوده، متن پدید میآمده است؟
جامعه زرتشتی به دو بخش تقسیم میشده است : ۱. بهدینان و ۲. دین مردان.
که این دین مردان هستند که متن دینی را میفهمند و بهدینان هیچگاه در فهم دینی نقشی نداشتند، بلکه پذیرنده فهم دینی بودند که دین مردان در اختیار آنها قرار میدادند. یعنی ما اگر فهمی از خانواده و دودمان موبدان زرتشتی را بشناسیم در بحث مولفه خیلی به ما کمک خواهد کرد.
۶. تقسیمبندی جامعه اسلامی متناسب با جامعه ایران و هند؛
۷. گویش بهدینان نیز به ما در فهم متون کمک میکند:
اگر این را بپذیریم، سنت زرتشتی یک بستری برای تلاقی تمامی علوم میشود و اینجا جایی هست که همه مادر حوزههای مختلف میتوانیم کنار همدیگر کار کنیم و این حلقههای تو در تو هست که امروز ما را ساخته. کار ما این است که، مایی که برآمده از این سنت هستیم در دنیای مدرن چه جایگاهی داریم و چه کاری باید انجام بدهیم؟! و این جز با همفکری ما از علوم مختلف با یکدیگر ممکن نیست… پس جوهره این سنت چیست؟ یک سری نظام مفهومی وجود دارد که هسته اصلی آن به یک کلمه برمیگردد: «انسان رسالت مدار»، یعنی رسالت انسان ایرانی از گذشتههای دور تا به امروز، رسالت مداری بوده. طبق نظر کیش زرتشتی آمدن انسان به این دنیا رسالتی است و او معاون خدا روی زمین است و باید خیر را شر رو پیروز کند. از این انسان مداری در کیش زرتشتی کم کم عنوانی پدید میآید که انسان را خلیفه خدا روی زمین معرفی میکند. آن چیزی که از همه ما مراقبت کرده و راز پایداری فرهنگی ایرانی است، نگاه ما، وحدانیت فرهنگ و تفاهم فرهنگ در همه دورهها بر روی رسالت انسان است.
آقای دالوند در انتها متذکر شدند که: «که همه ما حق داریم با نگاه رمانتیک به گذشتهمان نگاه کنیم، چراکه گذشته ما شایسته افتخار است و گذشته ما مدرنتر از مفاهیم مدرن امروزی است.»
در پایان نشست به سوالات و پرسشهای حضار گرامی توسط سخنران جلسه پاسخ داده شد.
گزارش: سبا علینقیپور (دانشجوی کارشناسی تاریخ دانشگاه اراک)
پایان پیام
بیشتر بخوانید: گزارش نشست علمی متون فارسی زرتشتی با سخنرانی دکتر حمیدرضا دالوند