حکایت ناتمام عشق به کتاب
به گزارش گلونی و به نقل از علیرضا بهرامی؛ من هم تا حدود یک دهه پیش، حرص کتاب جمع کردن داشتم. طبعا خیلی از کتابها را که دوستشان داشتم یا خوشم میآمد، تهیه میکردم، تا بعضاً ۱۵-۱۰ سال بعد فرصت کنم بخوانمشان.
تا اینجای کار چندان موردی نبود. مشکل کمکم از جایی رخ نمود که تعداد کتابهایم زیاد شد. رفته رفته احساس کردم فضای زندگی خودم و نزدیکانم تحت تاثیر حجم بالای کتابها قرار گرفته است. مخصوصا هنگام اثاث کشیها.
شاید همان موقعها بود که «عبدالعلی دستغیب» منتقد پیشکسوت شیرازی کتابخانهاش را با حدود پنج هزار جلد به کتابخانه عمومی اهدا کرد. او در مصاحبهای گفت، شب اولی که کتابها را دادم رفت، تا صبح نخوابیدم.
من اما به این فکر میکردم که خیلی از این کتابها که در کتابخانه استاد بوده از چند سال قبل حتا لایشان باز نشده؟ یا تا چند سال دیگر هم قرار بوده محل رجوع قرار نگیرند؟ مخصوصا در دنیای تحت وب که هر کتاب مرجعی هم در هر لحظه قابلیت دسترسی دارد.
نهضت وقف کتاب
این شد که شروع کردم به اهداء کتابهایم؛ بیشتر به کتابخانههای عمومی، بویژه در سفرهایم به منطقههای کم برخوردار. خیلی سبک شدم.
حالا سالهاست که نود و نه درصد کتابهایی را هم که میخوانم، به اولین کسانی که مواجهه دارم تقدیم میکنم. دوجانبه حس خوبی دارد. هم تقسیم فرصت دانشاندوزی و تبلیغ دانش، هم حس سبکی و فنگ شویی.
در سفر به استان فارس و در کتابخانههای تازه تاسیسش هم کتابهایی دیدم که اهدایی بودند. امیدوارم که این رفتار مدام در نزد اهالی فرهنگ گسترش یابد.
اصلا فکر میکنم لازم است نهضت وقف کتاب و کتابخانه در کشور راه بیفتد. بخش قابل توجهی از آنچه که الان در کتابخانههای شخصی و خانگی محبوس است، در کمتر دکان عطاری یافت میشود.
پس لازم است فرمولی طراحی شود که وفق آن، وقف کنندگان کتاب در کشور، ارج قابل ملاحظهای ببینند تا تشویق شوند از معدن های فرهنگی خانگی شأن به نفع دیگر هموطنان دل بکنند.
نصب پلاک به افتخار وقفکنندگان بر دیوار کتابخانههای عمومی، درج نام شماره مختص آنان در دفترهای یادبود و داخل کتابهای اهدایی، برپایی مجلسهای تجلیل و امتیازهای قابل امکان دیگر، از گزینههای موجود است.
امیدوارم سالی که آغاز کردهایم در عمل سال جنبش وقف کتابخانههای خانگی لقب گیرد.
نویسنده: علیرضا بهرامی
پایان پیام
در گلونی بیشتر بخوانید: مهسا محب علی نویسنده نسل سوم ادبیات داستانی