میان ترس ها و آرزوهایم
به گزارش گلونی رضا ساکی نوشت: آن زمان میگفتیم «ضدهوایی». «پدافند» مثل امروز کاربرد نداشت. دستکم در خرمآباد این طوری بود که وقتی وضعیت قرمز میشد و آژیر میزدند، ضدهواییها شروع میکردند به تیراندازی و رد پرنور و سرخی روی آسمان درست میکردند.
آن صداها، از صدای ضدهوایی گرفته تا ویراژ هواپیماها و بعد دیوارصوتی که شکسته میشد، بخشی از تجربههای تلخ نسل من بود که همیشه آرزو میکردم برای نسلهای بعدی تکرار نشود و جنگ نشود.
دیشب که تهران زیرهجوم پهپادها بود و پدافند یکریز میزد و آسمان بوی باروت گرفته بود، به این فکر میکردم که «ایران» از پس این جنگ چگونه بیرون میآید و سعی میکردم راهی بیابم میان ترسها و آرزوهایم و آنجا بود که «نیک» کوچولو، برادرزادهام را بغل میکردم و کلهاش را میبوییدم تا امیدوار بمانم و از این کابوس انفجارهای پیدرپی، برای لحظهای رها شوم.
این روزها با هم بودن را فراموش نکنید.
پایان پیام
بیشتر بخوانید:
راهنمای ایمنی و آمادگی در شرایط جنگی برای حضور در خانه