میان ترس ها و آرزوهایم

میان ترس ها و آرزوهایم

میان ترس ها و آرزوهایم

به گزارش گلونی رضا ساکی نوشت: آن زمان می‌گفتیم «ضدهوایی». «پدافند» مثل امروز کاربرد نداشت. دست‌کم در خرم‌آباد این طوری بود که وقتی وضعیت قرمز می‌شد و آژیر می‌زدند، ضدهوایی‌ها شروع می‌کردند به تیراندازی و رد پرنور و سرخی روی آسمان درست می‌کردند.

آن صداها، از صدای ضدهوایی گرفته تا ویراژ هواپیماها و بعد دیوارصوتی که شکسته می‌شد، بخشی از تجربه‌های تلخ نسل من بود که همیشه آرزو می‌کردم برای نسل‌های بعدی تکرار نشود و جنگ نشود.

دیشب که تهران زیرهجوم پهپادها بود و پدافند یک‌ریز می‌زد و آسمان بوی باروت گرفته بود، به این فکر می‌کردم که «ایران» از پس این جنگ چگونه بیرون می‌آید و سعی می‌کردم راهی بیابم میان ترس‌ها و آرزوهایم و آنجا بود که «نیک» کوچولو، برادرزاده‌ام را بغل می‌کردم و کله‌اش را می‌بوییدم تا امیدوار بمانم و از این کابوس انفجارهای پی‌درپی، برای لحظه‌ای رها شوم.

این روزها با هم بودن را فراموش نکنید.

پایان پیام

بیشتر بخوانید:

راهنمای ایمنی و آمادگی در شرایط جنگی برای حضور در خانه

هفت راهکار ساده برای آرام کردن کودکان در شرایط اضطراری

راهنمای بقا در شرایط جنگی در پنج قدم

اشتراک در
اطلاع از
0 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
به بالا بروید