تخت جمشید نماد عظمت و تمدن ایران زمین در ۲۵۰۰ سال پیش است

تخت جمشید نماد عظمت و تمدن ایران در ۲۵۰۰ سال پیش است

سفرنامه شیراز_قسمت هشتم

پایگاه خبری گلونی؛ راضیه حسینی: ساعت هشت صبح راننده‌ای همراه با خودروی پژو پارس‌اش روبروی هتل ایستاده بود و مشغول تمیز کردن ماشین با دستمال بود.

انصافاً هم از تمیزی برق می‌زد. داخل ماشین هم خیلی تمیز بود،خیلی‌ها. آنقدر که احتمالاً کمربندهای صندلی عقب بر اثر ساییده شدن زیاد دستمال از بین رفته بودند. چون هیچ اثری از آثارشان نبود.

راه افتادیم. راننده با سبیلی کلفت ولی لهجه‌ای شیرین که کلاً ابهت سبیل کلفت‌اش را می‌شست و می‌برد شروع به صحبت کرد.

از تخت جمشید و پاسارگاد، تا دروازه قرآن و روزی که سیل آمد. می‌گفت دقیقاً پنج دقیقه قبل از سیل وحشتناک دروازه‌ قرآن آنجا بود.

از هتل بزرگ شیراز و مهمان‌نوازی‌اش گفت که تعداد زیادی از مسافران را اسکان داده بود.

از هتل دیگری گفت که پشت ارگ کریم‌خان ساخته شده و باعث شده این بنا ثبت جهانی نشود.

همان که چند وقت پیش آتش گرفت و همه گفتند کارش تمام است. ولی به قول راننده هتل آنقدر محکم واستوار ساخته شده بود که تکان نخورد.

به تخت جمشید رسیدیم. راننده گوشه‌ای پارک کرد وگفت منتظر می‌ماند. قرار شد دوساعته برگردیم.

بلیت را که گرفتیم با دو گزینه مواجه شدیم راهنمای انسانی یا صوتی. ترجیح دادیم راهنمای صوتی یا همان آوایار را بگیریم.

هر کدام یک هدفون به گوش و یک دستگاه توی گردن گذاشتیم، تا هر جا محلی برای اسکن بود دستگاه را روی آن بگذاریم و آوایار برای‌مان از محل مورد نظر بگوید.

کمی جلوتر و درست مقابل دروازه بزرگ و با ابهت تخت جمشید عینک‌های سه بعدی را دیدیم که با گذاشتن روی چشم بعضی از مکان‌های تخریب شده را بازسازی کامل می‌کرد و می‌توانستیم عظمت تخت جمشید را به وضوح درک کنیم.

تخت جمشید نماد عظمت و تمدن ایران در ۲۵۰۰ سال پیش است

وارد دروازه شدیم. آوایار مشغول تعریف داستان بود. جلوتر دو مجسمه اسب بالدار دیدیم و مسیری که سربازان هخامنشی از آن عبور می‌کردند به اسم خیابان سپاهیان.

نمی‌شد بدون مکث از این‌همه تاریخ و عظمت عبور کرد. از داخل عینک سه بعدی مجسمه‌ها مانند غول‌هایی بالدار بودند که از دیدن قد و قامت‌شان خوف کردم.

نکته جالب در مورد کنده‌کاری‌های قسمت ابتدایی دروازه، قدمت آنها بود.

باورتان می‌شود، سربازان بریتانیایی بر این دیوار یادگاری نوشته باشند.

صدای توی هدفون می‌گفت جناب میرزاده عشقی هم بر دیوار یادگاری مرقوم فرمودند.

پس هنر کنده‌کاری روی سنگ‌های تاریخی و نابود کردن این بناها قدمتی تاریخی داشت و ما خبر نداشتیم.

کمی جلوتر ستون‌هایی عظیم که حالا فقط چند پایه از آنها مانده است را دیدیم.

صدای توی هدفون به اسکند رسید و زمانی که تخت جمشید را تصرف کرد و به آتش کشید.

از همین زمان تا مدت دو روز بلکه هم بیشتر، دخترم هرازچندگاهی می‌گفت:

«اسکندر چرا این کارو کرد. خیلی آدم بدی بود. دلم می‌خواست اون‌موقع بودم وخفه‌ش می‌کردم. آخه چرا آتیش زد اینجا رو؟»

هر جا می‌رسیدیم درمورد اسکندر صحبت می‌کرد و بلایی که بر سر تخت جمشید آورده بود.

 دروازه ناتمام آه از نهاد ما بلند کرد. مجسمه‌هایی که قرار بود مانند بقیه تراش خورده و زیبا شوند ولی با حمله اسکندر نیمه‌کاره رها شدند.

در قسمتی دیگر آرامگاهی که منصوب به اردشیر سوم می‌شد قرار داشت.

باید چندپله‌ای بالا می‌رفتیم تا به این آرامگاه که در دل کوه ساخته شده بود برسیم.

عجیب اینجاست که تمام این نقش و نگاره‌های متعلق به ۲۵۰۰ سال پیش پر از رنگ وزیبایی بودند. ولی به مرور رنگ‌ها از بین رفته‌اند.

در قسمتی دیگر موزه‌ آثار باستانی تخت جمشید قرار داشت. موزه‌ای که خبر از تمدن باشکوهی در زمان هخامنشیان می‌داد.

پایان پیام

کد خبر : 134265 ساعت خبر : 3:11 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=134265
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات