به یاد علی سلیمانی که با هیچ کس غریبه نبود
به یاد علی سلیمانی که با هیچکس غریبه نبود
به گزارش گلونی؛ نمیشد ننویسم. ذهنم از کلمات لبریز شده است. از دریچه چشمهایم بیرون میریزند و رد گرم اشک وادارم میکند به نوشتن… نوشتن از کسی که بسیار انسان شریفی بود و چه حیف که از دستش دادیم و چه حیف که هر روز جهان خالیتر میشود از انسانهای شریف و خوبی چون علی سلیمانی بزرگوار.
یک – سال نود و یک. سفر حج. علی سلیمانی از همان روز اول حواسش به مسنترها بود. یک جاهایی که هیچکس یادش نبود او سر میچرخاند که کسی جا نماند یا گم نشود. وقتی برخی از همسفرها برای بازدید غار حرا از کوه بالا میرفتند، اغلب ما ایستاده بودیم آن پایین و توان رفتن نداشتیم.
علی سلیمانی بلندگوی کاروان را گرفت و روضه کوتاهی خواند. چشم همگی تر شد. آنقدر زیبا خواند که چند نفری از مادران جمع قربانصدقهاش رفتند. دلهای گرفته همه ما سبک شده بود. رها شده بودیم… شروع کرد به سر به سر گذاشتن یکی دو نفر از دوستان خودش و چشمهایی که تا چند لحظه قبل خیس اشک بودند، حالا میخندیدند و دلها ردیف بود. چون علی سلیمانی در جمع بود و همین کافی بود.
دو – سال نود و چهار و نود و پنج. شبکه دو سیما. برنامه عصر خانواده. تغییراتی در برنامه رخ داد و قرار شد برنامه را با یک خانواده طراحی کنیم. خانوادهای که هیچکسی مثل خانواده سلیمانی به چارچوبش نزدیک نبود. علی سلیمانی و سهیلا جوادی و سبا سلیمانی. آمدند و برنامه پیش رفت.
با حال خوبشان، حال همه ما خوب بود. همه تیم راحت بود. همه میخندیدیم حتی وقتی برخی چیزها خوب پیش نمیرفت. چون علی سلیمانی بلد بود موقعیتهای پرتنش را به موقعیتهای آرام و شاد تبدیل کند. آن روزهای برنامه هنوز که هنوز است در ذهنم زنده و روشن است. خبری از استرسهای برنامه زنده نبود. هر چه بود حال خوب بود و خاطرههایی ماندگار. خاطرهای خوش از خانواده سلیمانی.
به یاد علی سلیمانی
سه – سال نود و پنج. جمعیت باران مهر. جمعی کوچک و خودمانی که قرار بود کارهای بزرگی بکنند. اولین جلساتمان بود و به دلایلی آخرین جلسه هم شد. قرار بود چند زندانی را که به دلیل جرائم غیر عمد در زندان هستند آزاد کنیم. باید گلریزان میکردیم چون رقمها درشت بود و به سادگی نمیشد.
همگی شروع کردیم به دعوت از هنرمندان و افراد موثری که میتوانستند کمکمان کنند. اولین کسانی که به دعوتم پاسخ مثبت دادند علی سلیمانی و سهیلا جوادی بود. زوج مهربان و همیشه همراه. بدون هیچ پیچیدگی و دردسری آمدند و مانند خیلیهای دیگر که آن شب با ما همراه شدند؛ کمک کردند تا چندین زندانی آزاد شد. آن همدلی و همراهی بیتوقع و آرام همیشه در ذهنم باقیمانده است.
چهار – سال تلخ ۱۴۰۰. صبح روز بیست و یکم مرداد. خبر را به سختی خواندم. چشمانم خیس خیس بود و هر لحظه از خدا میپرسیدم چرا؟ در این هیاهوی بیارزش سیاستزده که هر بار بیشتر از قبل تنهاییمان را به رخ میکشد، غمگینم از خبر درگذشت علی سلیمانی.
غمگینم برای همه مردمی که این روزها عزادار میشوند. بیپشت و پناه و بییار در این وحشت ممتد. غمگینم برای خودمان که این روزها حرف زدن از امید شوخی تلخی است وقتی از هر طرف که میرویم وحشت میبارد. ما خیلی تنها ماندهایم و قرار نبود زندگی تا این حد تلخ باشد.
علی سلیمانی به دلیل ابتلا به کرونا درگذشت
پایان پیام
نویسنده: انوشه میرمجلسی
خرید از سایتهای معتبر با کد تخفیف گلونی
کلیک کنید
کد خبر : 240474 ساعت خبر : 2:56 ب.ظ