سال 99

روایت سال کرونا از زبان یک پرستار

روایت سال کرونا از زبان یک پرستار

همان نیروهای تازه کار که مجرد هستند و بچه کوچک ندارن و جان‌شان مثل دیگران عزیز نیست در الویت رفتن به بخش کرونا بودند. روایت سال کرونا از زبان یک پرستار.

سال نود و نه هنوز تحویل نشده است

سال نود و نه هنوز تحویل نشده است

هنوز نیامده محکم خواباند در گوشم. بلافاصله صورتم را چرخاند و یکی محکم‌تر هم خواباند آن طرف. سال نود و نه هنوز تحویل نشده است.

جشن سالگرد ازدواج در یک سالگی کرونا

جشن سالگرد ازدواج در یک سالگی کرونا

فقدان آدم‌ها شده آماری که هر لحظه بی‌تفاوت اعلام می‌شه. صدای مجری اخبار میاد: در شرایطِ حساس کنونی. گل‌های رنگی جشن سالگرد ازدواج در یک سالگی کرونا.

کرونا بین چشم‌ و لبخند فاصله انداخته است

کرونا بین چشم‌ و لبخند فاصله انداخته است

چشمم از دریچه، شاید هم پنجره بزرگ، به بیرون افتاد. دامن آسمان خط خورده بود و نور کم‌رنگی بر حیاط خانه می‌تابید. کرونا بین چشم‌ و لبخند فاصله انداخته است.

در یک سال کرونا تغییری نکرده‌ام

در این یک سال کرونا تغییری نکرده‌ام

من فرار کردم؛ با کار، با کلاس‌های دانشگاه که روزی فکر می‌کردم قرار است بیدارم کند و روانه جهانی پر از گره و مساله. در این یک سال کرونا تغییری نکرده‌ام.

ترس سال کرونا با گذر زمان کمرنگ شد

ترس سال کرونا با گذر زمان کم رنگ شد

محفل‌های دوستانه‌مان تبدیل شد به تشکیل گروه در شبکه‌های اجتماعی و سرگرمی‌مان شد فیلم دیدن و کتاب خواندن. ترس سال کرونا با گذر زمان کمرنگ شد.

به بالا بروید