دلار و امیدی که پر کشید
سالی که مشغول خرید جهیزیه بودیم، اتفاقات عجیب و تلخی با دلار را تجربه کردیم. از قیمتهای نجومی و ناگهانی اجناس تا امتناع فروشندهها برای فروش کالا.
پایگاه خبری گلونی، انوشه میرمجلسی:
یک- معمولا وقتی سعی میکنی نظارهگر باشی، اوضاع کمی سخت میشود. حرفها و تحلیلها آزارت میدهد و دلت میخواهد چیزی بنویسی و حرفی بزنی. با خودت میگویی «بیتفاوت نباش» اما صدایی در سرت میگوید، بیتفاوت نسبت به چه؟ مگر اولین بار است؟ مگر تمام میشود این فکر و خیالها که کنشِ به موقع تو، موثر باشد. همین میشود که هی حرفها را قورت میدهی و منتظر میمانی تا بگذرد.
دو- بعضیها اینروزها به شکل عجیبی در هپروتند و یمین و یسار را چنان بهم میدوزند که باورت نمیشود و برخی آنقدر بیخیال که دلت میخواهی کتکشان بزنی. با این همه، این اوضاع هم تمام میشود و ما باز آبدیده میشویم با سختیها و تلخیها. رسم زندگی ما همین است. شک دارید؟
دلار و امیدی که پر کشید
سه- سالی که مشغول خرید جهیزیه بودیم، اتفاقات عجیب و تلخی با دلار را تجربه کردیم. از قیمتهای نجومی و ناگهانی اجناس تا امتناع فروشندهها برای فروش کالا. در این حد که مثلا قیمت پارچه رومبلیمان از ساعتی به ساعت دیگر تغییر کرد و قیمت همه چیز در لحظه، بالا میرفت. آن سال دولتمردانی اصولگرا بر مسند کار بودند. و امروز که دلار لحظهای اوج میگرفت و برخی همه چیز را به این دولت ربط میدادند، پوزخند میزدم. ما همه جورهاش را دیدهایم، مشکل «خودمان» هستیم و ساختار سیاستزدهمان.
چهار- یک نفر هشتگ زده «#دیگر_تکرار_نمیکنیم» و من نه به عنوان هشتگ کار دارم و نه به اندیشه آن. من به مرگ بارقههای امید فکر میکنم و به کسانی که این بالا و پایین شدنها، جان و جوانیشان را در هم میشکند. همان کسانی که از اعماق قلبشان از سیاست بیزارند و حسرت یک روز زندگی بیدغدغه را دارند. میشناسیدشان؟
پ.ن: در حال حاضر و در این مطلب، از «هیچ» دولتی حمایت نمیکنم و ممنون میشوم اگر کمی همه چیز را فراتر ببینید.
پایان پیام