آبیتر از گناه اشارهای دارد به زندگی انسانی که تاریخ؛ کینه و خواست تاریخیاش بر گُردهاش سنگینی میکند، او را به پیش میبرد، برایش تصمیمی میگیرد و در انتها زندگیاش را تباه میکند.
پایگاه خبری گلونی؛ سمیه باقری حسنکیاده: «آبیتر از گناه یا بر مدار هلال آن حکایت سنگین بار» نام کتابی است نوشته محمد حسینی که برنده جایزه بهترین رمان فارسی سال در ششمین دوره مهرگان ادب در مهر ماه ۱۳۸۴ و نیز برنده عنوان بهترین رمان سال پنجمین دوره جایزه گلشیری آذر ماه همان سال شده است.
«من کسی را نکشتهام، همهاش از همان عکس شروع شد.» این جملهای است که کتاب با آن آغاز میشود.
داستان کتاب
راوی آبیتر از گناه پسر جوان شهرستانی دست و پا چلفتی است که به رغم ممانعت والدینش برای کار به تهران آمده است. او مصحح است و به استخدام شازدهای قجری در میآید تا برایش شعر بخواند. از جمله شخصیتهای این اثر به غیر از راوی، شازده، عصمت، همسر شازده، دکتر و مهتاب است.
داستان از جایی شروع می شود که گویی عصمت به قتل رسیده است و پسر جوان مظنون به قتل وی است.
تک گوییهای راوی از همین جا یعنی از همان ابتدای داستان آغاز میشود. او تماماً دلیل و برهان می آورد تا خود را از گناه مبرا سازد. او از علاقهاش به عصمت میگوید، که با وجود اختلاف سنی که با وی داشته به او علاقه قلبی داشته پس بعید است که قاتل وی باشد.
راوی در این بین از شخصی به نام دکتر مسایف سخن می گوید. مردی که به گفته راوی عاشق عصمت بوده است و در میان اعترافاتش او را متهم خطاب میکند.
مهتاب دختری است که به گفته راوی گویی از آسمان افتاده است. او شیفته پسر جوان است و همشهری او نیز میباشد. راوی اذعان دارد که با وجود بی توجهیهای وی نسبت به مهتاب، این دختر همواره به وی علاقهمند بوده است. این ماجرا و داستانی که توسط راوی بیان میشود تا دو فصل آخر به همین منوال پیش میرود. به یک باره در دو فصل آخر ورق بر میگردد.
راوی اعتراف میکند که هرچه گفته دروغ بوده و خود او به بهانه انتقام جویی مرتکب این امر شده است. او نه انتقام خود بلکه انتقام آبا و اجداد خود را از شازدهی قجری گرفته است.بیان میکند که شخصیت دکتر کاملاً ساختگی بوده و ساخته ذهن مهتاب و خود او بوده است.
آبیتر از گناه، اشارهای دارد به زندگی انسانی که تاریخ؛ کینه و خواست تاریخیاش بر گُردهاش سنگینی میکند، او را به پیش میبرد، برایش تصمیمی میگیرد و در انتها زندگیاش را تباه میکند.
«من کسی را نکشتهام، همهاش از همان عکس شروع شد.» این جملهای است که کتاب با آن به پایان میرسد.
این اثر محمد حسینی از نظر نثر و زبان بینظیر است. زبان داستان، زبانی است بسیار قوی و پیش رونده. فضاسازی نیز به همین منوال، بی نظیر و جذاب است. تنها ایرادی که از جانب منتقدین به این اثر گرفته شده، پایان بندی آن است. به زعم منتقدین نویسنده با اینگونه رقم زدن داستان، به نوعی خواننده را فریفته است.
به قول «نیچه» این جهان جهان «خواست قدرت» است نه چیزی بیش و نه چیزی کم. و دنیای راوی این گناه آبی هم بر مدار همین خواست قدرت میچرخد.
امیدوارم از خواندن این کتاب لذت ببرید.
پایان پیام