عشق روی پیاده رو روایت تجربیاتی درباره عشق و خداوند است
کتاب عشق روی پیاده رو نوشته مصطفی مستور توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.
به گزارش گلونی این کتاب متشکل از 12 داستان کوتاه است.
در هر داستان شخصیتها به نوعی متوجه عشق در زندگیشان میشوند.
داستانهایی به نام دو چشمخانهی خیس، مثل یک قاصدک، بعد از ظهر سبز، شبهای یلدا، مردی که تا زانو در اندوه فرو رفت، عشق روی پیاده رو، آرزو، چند خط کج و کوله بر دیوار، آن مرد داس دارد، هل من محیص؟، زلزله و مهتاب داستانهای تشکیل دهنده این کتاب هستند.
اما با توجه به خط فکری که مصطفی مستور در کتاب روی ماه خداوند را ببوس دارد، شخصیتهای داستانها به عشق زمینی و عشق آسمانی میرسند.
درواقع در بعضی از داستانها مانند هَل مِن مَحیص؟ که یکی از آیات قرآن و به معنای گریزی هست؟ میباشد، وجود خداوند بسیار حس میشود.
عشق روی پیاده رو
نکته قابل توجه داستانها این است که تمامی آنها به نوعی با هم درارتباط هستند و بدون یکدیگر کامل نمیشوند.
بعضی از داستانها روایتی از خاطرات کودکی مصطفی مستور هستند و به نوعی صمیمیت خاصی را با مخاطب ایجاد میکند.
و این موضوع به علاوه نثر روان و خاص مستور، موضوع را به خوبی به خواننده انتقال میدهد.
داستانها و روایات به گونهای است که مخاطب بعد از اتمام کتاب، با نگاهی دیگر به موضوع عشق، اندوه و شیرینی آن میاندیشد.
و میتوان گفت که یکی از مجموعه داستان کوتاههای تاثیرگذاری فارسی کتاب عشق روی پیاده رو است.
نویسنده به فراخور موضوع، فراق و بعضی مواقع وصال را لازمه عشق میداند.
در بخشی از کتاب با هم میخوانیم:
غلام وينستون ميگفت با چشمهاي خودش ياقوت گلاب را ديده كه آنقدر سرش را به ديوار آجري خانه پروين كوبيده تا از حال رفته است .غلام ميگفت از همان روز بود كه ياقوت پاك عقلش را از دست داد .بعضيها ميگفتند از وقتي كه پروين و برادرهاش اثاثكشي كردند و رفتند فردوسآباد، ياقوت جنون گرفت.
پایان پیام
نویسنده: سارا ملاعباسی