بودجه درمان گربه و حقی که باید گرفته شود
خاطرات آقای ظفرقندی، این قسمت: بودجه درمان گربه
به گزارش گلونی گربه آقای فرهودی، مدیر انتظامات، سه روز بود که غذا نخورده بود.
این گربه را چهار سال پیش جلوی شرکت پیدا کرد و در همان نگاه اول از یکدیگر خوششان آمد.
بعدش هم با این استدلال که واحد انتظامات به یک گربه وحشیتر و فرز و تیز و بز برای مقابله با موشهای جاسوسی شرکتهای رقیب نیاز مبرم دارد، این گربه را رسما بهکارگیری کرد و برایش کد کارمندی گرفت.
برای نگهداری و خورد و خوراکش هم ردیف بودجه جداگانه در نظر گرفته شد.
ولی برای هزینههای درمانی فکری نکرده بود و به همین دلیل از لحظه بروز نشانههای بیماری گربه تا الان دارد هر دو دقیقه یک بار با مدیر مالی تماس میگیرد و هر نیم ساعت یک بار شخصا به دفتر مدیرعامل میرود تا شرکت هزینههای درمان را تقبل کند.
مدیر مالی میگوید بودجه درمانی حیوانات غیرناطق شرکت محدود است و در ماه جاری همهاش خرج درمان آفتابپرست قائممقام شده است.
حیوان بیچاره خواسته بود مگس روی چای را بخورد که زبانش سوخته بود.
من هم نتوانستم ثابت کنم که مگس بعد از رفتن من داخل چای افتاده و قصاص شدم.
ولی آقای فرهودی این چیزها سرش نمیشد و تهدید کرده بود که اگر این گربه بمیرد او هیچ مسئولیتی در قبال جاسوسی از شرکت نخواهد داشت.
امروز بعدازظهر که برایش چای بردم گفتم: «با تجربهای که من از کار کردن در این شرکت دارم برایم مثل روز روشن است که این ماه به شما بودجه نمیدهند. شما که تجربهتان از من هم بیشتر است چرا امید واهی دارید؟ فکری به حال این حیوان بیچاره کنید تا تلف نشده.»
گفت: «من هم میدانم نمیدهند ولی چیزی که تو نمیدانی این است که حقی که پیگیرش نباشی و مدت زیادی از احقاقش بگذرد فراموش میشود. انگار که از اول وجود نداشته است. اگر الان این دوندگیها را نکنم دفعه بعدی که گربهام مریض بشود نامهی درخواست بودجهام را هم بایگانی میکنند و منکر چنین حقی میشوند.»
یادم آمد کارمندان همین آقای فرهودی در انتظامات، دو سال پیش درخواست صندلی کرده بودند تا مجبور نباشند همه دوازده ساعت شیفتشان را سر پا نگهبانی بدهند.
آقای فرهودی اولش گفت: «بودجه باید فراهم شود» و بعد ماجرا را آنقدر کش داد که خستگی پیگیری برای کارمندان از خستگی سر پا ایستادن بیشتر شد.
الان مدتهاست هیچکس در آنجا صحبتی از صندلی نمیکند.
پایان پیام
نویسنده: مسعود توکلی