یک نکته مهم درباره بازسازی چهره داریوش سوم هخامنشی
به گزارش گلونی در چند روز اخیر تصویری در فضای مجازی منتشر شده با این عنوان که فردی به نام ارین کینگ، دانشجوی رشته تاریخ اقدام به بازسازی چهره داریوش سوم کرده است و حاصلش این تصویر است.
ممکن است چنین باشد. تلاش برای بازسازی شخصیتهای مشهور باستانی در سالهای اخیر رواج بیشتری گرفته است.
اما این بازسازیها در درجه اول باید بر اساس مدارک و شواهد موثق باشند. برای مثال میخائیل گراسیموف باستانشناس و انسانشناس روس در اتحاد شوروی سابق با بررسی بقایای اسکلت تیمور، ایوان مخوف و نیز رودکی (به دست آمده از مقبرههای آنها) چهره آنها را بازسازی کرد.
نمونه رایج دیگر این بازسازیها در یونان و رم باستان بر اساس مجسمههای ساخته شده از اشخاص مشهور است زیرا در هنر یونانی و رمی، تفاوتهای فردی چهره اهمیت داشت و هنرمندان تلاش میکردند مجسمهها را بر اساس واقعیت وجودی آن افراد بسازند.
اما آیا میتوان برای بازسازی چهره داریوش سوم هم از همین روش بهره گرفت؟ برای پاسخ به این سوال باید به سراغ منابع موجود برویم.
نخستین منبع هنر بومی هخامنشی است. در نقش برجستههای هخامنشی همچون تخت جمشید و گور دخمههای نقش رستم، تصویر شاهان را شاهدیم، اما این تصاویر، از داریوش یکم تا اردشیر سوم، تفاوتهای فردی در چهره خود ندارند زیرا سبک هنری مشرق زمین به طور کلی به دنبال نشان دادن تفاوتهای فردی نیست.
بنابراین، تصاویر شاهان هخامنشی در هنر بومی این دودمان علیرغم تعداد نسبتا زیادشان به ما کمکی در حل این مساله نمیکنند.
در این خبر ادعا شده منابع مورد استفاده محقق مذکور دو تا بوده:
۱- سکههای رایج روزگار داریوش سوم و ۲- تصویری مشهور به «موزائیک اسکندر» به دست آمده از شهر مشهور پمپئی که صحنه نبرد داریوش سوم و اسکندر مقدونی است و چهره داریوش در آن سوار بر گردونه شاهی قابل مشاهده است.
نخست نگاهی بیندازیم به سکهها: سکههای روزگار هخامنشی دو دسته کلی داشتهاند، سکههای شاهنشاهی و سکههای ساتراپها.
اما در هیچ کدام از این سکهها تصویر شاه آنقدر طبیعی و اصطلاحا «رئال» کار نشده که بتوان از آنها به عنوان منبعی برای بازسازی دقیق ظاهر اشخاص (چه شاه و چه ساتراپ) استفاده کرد.
میماند موزائیک اسکندر. همانطور که گفته شد، این موزائیک از تزئینات خانهای در شهر پمپئی کشف شده است. این شهر مشهور در اواخر سده یکم میلادی زیر خاکسترهای آتشفشان کوه وزوو مدفون شد.
پژوهشگران حدس میزنند که تاریخ تولید این اثر هنری یعنی موزائیک اسکندر مربوط به اواخر سده دوم پیش از میلاد باشد که در این صورت میشود دو سده پس از مرگ داریوش سوم.
بنابراین هنرمندی که موزائیک اسکندر را ساخته اصلا نمیتوانسته بداند داریوش سوم چه ویژگیهای دقیق ظاهری داشته است.
البته بر اساس شواهد، به نظر میرسد موزائیک اسکندر تقلیدی از یک اثر هنری قدیمی با همین مضمن نبرد داریوش و اسکندر بوده که توسط هنرمندی به نام «فیلوکسنوس ارتریایی» ایجاد و به «کاساندر» شاه مقدونی سده چهارم پیش از میلاد تقدیم شده است.
مشکل اینجاست که اصل این اثر را در دست نداریم تا با موزائیک اسکندر مقایسه کنیم و نمیتوان از صحت این ادعا اطمینان داشت.
بازسازی چهره داریوش سوم هخامنشی
اما بیایید فرض کنیم چنین است و موزائیک اسکندر در پمپئی به راستی از روی اثر فیلوکسنوس کپیبرداری شده است. حتی در این حالت هم مشکل خاصی حل نخواهد شد چون در این صحنه نبرد، داریوش همانند دیگر ایرانیان همروزگارش یک سرپوش یا «تیارا» دارد.
تیارا همانی است که امروزه آن را در ترکی «باشلق» میگویند. اقوام ایرانی تیاراهای خاص خود را بر سر میگذاشتند که نمونههای آن را میتوان در نقش برجستههای تخت جمشید دید.
همانند سکاهای تیز خود که تیارایی نوک تیز داشتند، یا مادها با تیاراهایی که سه برجستگی داشتند و به همین ترتیب.
یونانیان نوشتهاند که همه ایرانیان موظف بودند تیارای خود را کج بگذارند و تنها شاه بود که حق داشت تیارایی مستقیم و استوار (تیارا اورثه) بر سر بگذارد.
در موزائیک اسکندر هم همین است و داریوش تیارایی صاف و عمود بر سر دارد که نشانه شاهی است. اما مشکل دقیقا در همین تیاراست زیرا تیاراها دارای دهان بند بودند که در صورت بسته شدن، دهان را میپوشاندند.
در این تصویر هم تیارای داریوش بسته است و در نتیجه چانه و گونههای او را نمیتوان دید، خود تیارا هم که سر را میپوشاند.
بنابراین تصویر داریوش در موزائیک اسکندر به دلیل بر سرگذاشتن تیارا و بسته بودن دهانبند جز بخش کوچکی از جلوی صورت چیز دیگری به ما نشان نمیدهد.
در نهایت، از بررسی مدارک موجود چنین حاصل میشود که صورت شاهان هخامنشی با جزئیات دقیق قابل بازسازی نیست، زیرا هنر بومی هخامنشیان اعم از نقش برجسته یا سکه، تفاوتهای فردی را نشان نمیدهند، و نیز تصویر داریوش سوم در موزائیک اسکندر هم متاخر است و هم ویژگیهای مهم و تعیین۱کنندهای از چهره این شاه را نشان نمیدهد.
نکته مهم دیگری هم در این بازسازی وجود دارد که نباید از قلم انداخت. در این بازسازی داریوش با مو و ریش کوتاه تصویر شده است.
اما شاهان و اشراف در بین النهرین و ایران باستان مو و ریش بلندی داشتند و داشتن و مو و ریش بلند از ویژگیهای شاهانه بوده است.
در تخت جمشید هم میتوان این ویژگی را دید زیرا سربازان عادی مادی و پارسی ریشی کوتاه دارند، اما هرجا که اشراف را در صف باریابی شاهانه میبینیم، ریش آنها بلندتر از مادها و پارسهای عادی است.
ریش شاه و ولیعهد هم از همه بلندتر است که نشانه برتری رتبه آنهاست. به عبارت دیگر در یک بازسازی باید ریش و موی بلند برای شاهان ایران باستان در نظر گرفته شود.
این ویژگی در دوره ساسانی هم دیده میشود که در آن شاهان ریش بلند خود را میبستند، اما در دوره هخامنشی این ریش بلند، باز بود. ممکن است شاه و خاندان شاهی و اشراف در اصل ریش بلندی نداشته بوده باشند و همانند فراعنه مصر از ریش مصنوعی استفاده کرده باشند.
این محتمل است. اما در همه صحنههای رسمی و مراسم درباری، شاه با ریش بلند ظاهر میشد که نمادی از تبار ممتازش بود.
بنابراین تصویر بازسازی شده حاصل که در صفحات مجازی منتشر شده حاصل یک کار ذوقی است نه یک بررسی علمی.
تصویر زیر از فیلم اسکندر از الیور استون (۲۰۰۴) است.
هنرپیشهای به نام «راز دگان» در نقش داریوش بازی کرده است و مشخصا گریمش از موزائیک اسکندر الهام گرفته شده است.
پایان پیام
نویسنده: دکتر کامران کشیری
خرید عروسک از سایتهای معتبر با کد تخفیف گلونی
کلیک کنید