پایگاه خبری گلونی – و هوای این روزها حال و هوای عزای درختان سوخته است. نامهربانیهای ما انسانها با درختان به جایی رسیده که به عمد آتش به جانشان انداختهایم. در این حال و هوای ناملایمتها سری به خزانه آقای افشار، پدر بلوط لرستان زدیم تا هم از گنجینه زیبایش نفسی چاق کنیم و هم این دیدار مرهمی باشد بر داغی که از سوختن بلوطها بر دلهایمان نشسته.
یک حیاط ۸۰ متری که با انواع و اقسام گیاهان پر شده در عصر یک روز تابستانی دنجترین جای دنیا است. آقای افشار پدر بلوط لرستان است و دبیر انجمن دوستداران طبیعتو محیط زیست زاگرس. مردی که از هر وسیله دورریختنی که فکرش را بکنید برای کاشت گل و گیاه استفاده کرده است. در فضای حیاط و چند متری از پارکینگ خانه هرچیزی پیدا میشود. از پیمانه ادویه گرفته تا لامپ مهتابی شکسته و قوطی نخ دندان. همه این زبالههای دورریختنی تبدیل به گلدانهایی برای زندگی گلها و تولید اکسیژن شدهاند.
آقای افشار مردی مهربان و آرام است و از تن پایین صدایش پیداست که هم صحبت زیباترین آفریدههای خداوند است. آقای افشار در آغاز صحبتهایش گفت:
« تا پایان سال نود و سه، ۳۸۰۰ دانشآموز به اینجا آمدهاند که به آنها آموزشهای زیست محیطی دادهایم و گفتهایم که ۶۰ درصد اکسیژن کره زمین به وسیله درختان تامین میشود. و خیلی از گازهای سمی و ریزگردهایی که در هوا وجود دارد گرفته میشود. همه آنها نحوه کشت بلوط را یاد گرفتهاند. و توضیح دادهایم که از ظروف زباله برای گلدان استفاده کنند، ظروف اینجا به نظر من زیباترین گلدانها هستند. مثلا من در ظرف یک کِرِم مرطوب کننده سه نوع فلفل کاشتهام. هیچ چیز دورریختنی نیست. حتی پاکت سیگار، چرا سیگار؟ چرا سم؟ چرا دود؟ پاکت سیگار امروز تولید اکسیژن میکند. حتی در یک فندک با آن مخزن کوچک هم میتوان تولید اکسیژن کرد»
در خزانه آقای افشار میشود فهمید هیچ چیز دورریختنی وجود ندارد. حتی یک پوکه فشنگ که معلوم نیست از کدام تفنگ و برای چه هدفی شلیک شده است. ایشان دلیل استفاده از پوکه فشنگها را اینطور توضیح داد:
« این کارتلنگری است برای شکارچیان. آتشافروز دیروز تولید اکسیژن امروز. من مطمئن هستم که این کارها تاثیرگذار است. یک شکارچی حدود دو ماه پیش به بنده گفت دستم روی ماشه بوده برای شکار کبک، گل کاشته شده در پوکه فشنگ شما در نظرم مجسم شد و دیگر شلیک نکردم. همین برای من کافیست. خانم دکتر ابتکار در نمایشگاه بینالمللی که این گلدان را دید به گلهایش دست میزد ببیند طبیعی هستند یا نه.»
در یک سینی استارتهای مهتابی چیده شده، آقای افشار با خنده گفت اینها مربوط به صنف الکتریکیهاست.
«بعضی از خانم معلمهایی که با دانشآموزان میآیند میگویند ما آپارتمان نشین هستیم. این اصلا دلیل قابل قبولی نیست.» این را آقای افشار گفت و ریزترین گلدان در سطح کشور را نشانمان داد که تقریبا به اندازهی یک بند انگشت بود. بعد هم از ملاقه روی دیوار که البته یک گلدان زیباست گفت که اهدایی مادربزرگ ایشان بود. آقای افشار اینطور ادامه داد: «این کارها میتواند یک تلنگر باشد. هرکس که بخواهد من شیوه پرورش گل در این گلدانها را برایش توضیح خواهم داد. من با خودم میگویم اگر ده درصد از مردم زبالههایشان را رها نکنند و اینطور از آنها استفاده کنند هم حجم زباله کم میشود و هم اکسیژن تولید میشود. علاوه بر اینکه زیبایی خاص خودش را هم دارد.»
از بلوطهای چیده در ظرف پرسیدیم و ارزش آن برای زاگرسنشینان:
«شهریور ۱۳۲۰ که کشور دچار قحطی میشود همین بلوط، مردم استانهای زاگرس نشین را نجات میدهد. به همین علت است که بلوط مقدس است. در زمان قحطی حتی استانهای همجوار هم بلوط میبردهاند و از آرد بلوط نان درست میکردهاند.»
بعد از دیدن گلدانهای زیبای داخل پارکینگ که همگی از زبالهها تهیه شده بودند با آقای افشار به محوطه خزانه رفتیم، بهتر است بگویم بهشت کوچک خانهی این مرد بزرگ. ایشان در توضیح نهالهای چیده شده در حیاط گفت: «سالانه ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ نهال در این خزانه کوچک پرورش داده میشود که در راس آنها بلوط است. که این تعداد نهال اسفند ماه صفر میشود. یعنی بیرون کشت میشوند و ما دوباره جایگزین میکنیم. بلوط حدود ۲۰۰۰ سال عمر میکند.در ضلع غربی هشتادپهلو در حال حاضر بلوط ۵۸۰ ساله داریم.»
آقای افشار کار جالبی انجام داده. در چند لنگه کفش گل کاشته و به صورت نمادین اسم آن کفشها را کفش خانم دکتر ابتکار گذاشته است.
محوطه حیاط که همان خزانه است طوری پر از نهال است که راه رفتن بین آنها سخت است. از آقای افشار راجع به آتشسوزیهای اخیر منطقه کوهدشت سوال کردیم، صدایش آرامتر شد و آهی کشید. صورتش را برگرداند و دستی به چشمانش کشید. حق داشت. حال او حال پدری است که آتش به جان فرزندش افتاده. بحث را عوض کردیم. موقع رفتن که شد از آقای افشار خواستیم پیشنهادی بدهد برای رهایی از این وضعیت پیش آمده که گفت:
« متاسفانه تا امروز از بین مدیرانی که در این حوزه فعالیت میکنند و اتفاقا از دوستان نزدیک بنده هم هستند من مدیری ندیدهام که روی بلوط و درختان بومی خودمان تکیه کند. چون مدیر با خودش میگوید درخت زودبازده بکارم، مثل درخت «عَرعَر» که سریع رشد میکند. این درختان عمری ندارند و زود میشکنند. بلوط ما ۲۰۰۰ سال عمر دارد. اگر مدیران چشمانداز بلند مدت داشته باشند میروند سراغ درختان بومی. با توجه به این کمبود آب ما باید درختانی داشته باشیم که بعد از چند سال نیاز به آبیاری نداشته باشند. مدیران باید بدانند اگر اینطور عمل کنند نامشان خواهد ماند. مثل شهردار ساکی که نامش ماند. امیدوارم مسئولین بیشتر توجه کنند به درختان بومی خودمان.»
یک کار قشنگ دیگر که آقای افشار انجام داده بود محصور کردن زبالهدان در محوطه خیابان بود. به قول آقای افشار اینطوری دیگر زبالهدان فلزی با زبالههای درونش پیدا نخواهد بود و نمای داخل کوچه هم زیبا میشود.
به امید روزی که همه ما مثل این پدر مهربان بیاندیشیم و قدمی برای حفاظت از محیط زیست برداریم.
پایان پیام
گزارشگر: آرشین ساکی