چهار فصل از مشروطه/ قسمت چهارم

چهار فصل از مشروطه/ قسمت چهارم

پایگاه خبری گلونی در آستانه ۱۴ مرداد سالروز صادر شدن فرمان مشروطیت گفت‌وگوها و یادداشت‌های ویژه‌ای منتشر خواهد کرد.

نصرالله حدادی مورخ و تهران‌شناس برجسته معاصر در گفت‌وگویی اختصاصی با پایگاه خبری گلونی قیام مشروطه را به طور خلاصه در چهار فصل بررسی کرده است و گذری هم به نقش لرها در این جریان داشته است.

بخش چهارم (آخر) این گفت‌وگو را بخوانید:

احمدشاه هیچ شباهتی به پدر، پدربزرگ و جد خودش ندارد. وی به مسائل اهمیتی نمی‌دهد و دوران پر از آشفتگی است از همان سالی که احمد شاه با نایب‌السلطنه خود به حکومت می‌رسد تا سال ۱۲۹۹ شاهد هرج ‌و‌مرج شدید و عجیبی هستیم و تقریبا هر جای ایران حکومتی دارد ولی در این دوران دو اتفاق بزرگ می‌افتد.

یکی اینکه جنگ جهانی اول رخ می‌دهد که دامن کشور را می‌گیرد و دیگری قحطی که در سال ۱۲۹۷-۱۲۹۸ در کشور رخ می‌دهد و تقریبا دو، سوم جمعیت کشور را از بین می‌برد و جمعیت تهران از حدود ۱۷۰ هزار نفر به حدود ۲۰ هزار نفر می‌رسد.

چهار فصل از مشروطه/ قسمت چهارم

روی کار آمدن رضاخان در سال ۱۲۹۹ عملا نقطه پایانی بر این مسئله است. فرمان مشروطه نوشته شده، قانون اساسی‌اش تصویب شده و مردم پای مسئله ایستاده‌اند ولی اتفاق خاصی نیفتاده است و مشروطه پیاده نشده است.

نکته جالب توجه این است که رجال استخوان خرد کرده و باهوش دوره قاجار از جمله احمد قوام‌السلطنه متوجه می‌شوند که دوره قاجار به سر آمده است.

و دول بزرگ به خصوص انگلیسی‌ها تصمیم گرفته‌اند تغییراتی را در ایران به وجود بیاورند.

رجال دوره قاجار با پهلوی همراه می‌شوند و متن فرمان مشروطیت را میرزا محمد خان غفاری (کمال‌الملک) انشا می‌کند و به خط میرزا احمد خان دبیر حضور ( قوام السلطنه) است و این نشان می‌دهد که از خود عوامل حکومت قاجار در بدنه این حکومت هم با قاجار مخالف بوده‌اند.

و افراد دیگری در این زمینه خودشان را تطبیق می‌دهند. می‌بینیم سردار اسعد، ایلات عشایر، محمد علی خان سپهسالار، علما و…همراه می‌شوند. ظاهر قضیه این است که رضا شاه تنها پادشاهی است در ایران که به صورت کاملا قانونی شاه می‌شود نه به ضرب شمشیر و زور ولو اینکه مجلس موسسان را به زور یا سوری برگزار کرده اما علمای تراز اول تهران هستند که زیر قانون اساسی را امضا می‌کنند و حکومت از قاجار به پهلوی تغییر می‌کند.

نکته قابل توجه اینکه رضا شاه ابتدا به ساکن می‌خواسته رئیس جمهور شود. حادثه‌ای که رضا شاه از آن استفاده می‌کند کشته شدن کنسول‌یار سفارت آمریکا در ۲۷ تیر سال ۱۳۰۳ تهران است.

همین بهانه دست رضا شاه می‌دهد تا همه مخالفان را دستگیر و حکومت نظامی کند و در نهم آبان ۱۳۰۴ رسما شاه می‌شود.

از این به بعد قرار است اتفاقات زیادی در کشور رخ دهد که این اتفاقات شامل این هست که بایستی همه چیز تحت امر دربیاید.

یادمان نرود که رضا خان در سال ۱۳۰۲ با نطق مدرس توانست قانون اجباری شدن سربازی را به تصویب مجلس برساند.

اما رضاخان می‌دانست در ایران با چند گروه طرف است: اولا علما و روحانیون، دوم با سران طوایف برای نظم‌دهی کشور و سوم با کسانی که از دوره قاجار با خودش آورده بود.

در ارتباط با سرکوب عشایر علت اصلی را باید در این دانست برای اینکه بتواند عشایر را خلع سلاح کند، سعی می‌کند خان‌ها را از بین ببرد و سرکوب کند، حتی خان‌هایی که با سیاست کاری نداشته‌اند.

رضا خان برای اینکه بتواند این خان‌ها را تحت‌الامر خودش در بیاورد در یک روز بیش از دو هزار اسب قشقایی را می‌کشد و سواره نظام ایل قشقایی را زنده به گور می‌کند از طرفی برای آنکه بتواند سران عشایری که با او همراه بوده‌اند را تخته قاپو کند، به همین دلیل رضاشاه دستور می‌دهد سران ایلات مرکزی ایران به خصوص سران بختیاری را سرکوب کنند ولی لرستان نمی‌پذیرد این موضوع را.

چهار فصل از مشروطه/ قسمت چهارم

چون در لرستان فقط با سران ایل طرف نبوده بلکه با مردم هم طرف بوده که تیمسار شاه بختی را به آنجا می‌فرستد که او به بدبختی می‌افتد.

بعد از آن امیر احمدی را با اختیار تام می‌فرستد که بسیار بی‌رحم بوده که اینجا دو روایت را بیان می‌کنم.

روایت اول روایتی است که ژان داگلاس در کتاب (سرزمین عجیب، مردم دوست داشتنی) نقل می‌کند که پیرمردی را دیدم که به من گفت از تخت رضا شاه خون می‌آید.

به گفته او امیر احمدی جوانان را گردن می‌زده و آهن داغ شده در کوره را در قسمت بریده می‌گذاشته‌اند.

مرحوم جعفر شهری هم می‌گوید روزی دیدم تعدادی را به سنگ می‌کشیدند با پای پیاده که آثار خستگی و گرسنگی در آنها نمایان بود.

پیرمردی گفت از لرستان که ما را آوردند صد هزار نفر بودیم. اما از بین آنها حتی ۶۰۰ نفر هم به تهران نرسیدند و فقط گاری گاری ثروت لرستان توسط امیر احمدی غارت شد.

اما چرا این اتفاق افتاد؟ به این دلیل که قرار بود نظم‌بخشی شود. رضا شاه کاری نداشت که سردار اسعد یکی از ارکان به قدرت رسیدن خودش بود یا اسماعیل خان صولت دوله کاملا مطیعش است.

همه کسانی که از دوران قاجار آمده بودند اگر به رضا شاه کمک کردند توانستند کار کنند اما تنها کسی که توانست جان سالم به در ببرد محمود خان مدیر الملک جم است.

اما می‌بینیم که تمام کسانی که از خود بدنه قاجار به او کمک کردند هم از بین رفتند این نشان دهنده آن است که رضا شاه با سوءظنی که داشته اجازه نمی‌داد رجال دوره قاجار نزدیک به او شوند.

همه زبان در کام می‌کشند و حاضر نمی‌شوند چیزی بگویند. کسانی که در ارتش هم که با او همکاری نمی‌کنند یا کشته می‌شوند یا خانه نشین می‌شوند. مثل سرلشگر امیر طهماسبی، مثل امیر احمدی و…

و مشروطه ایران به این طریق زیر چکمه‌های رضا خان از بین می‌رود.

در دوران مشروطه چه مخالفان و چه موافقان مشروطه بدون استثنا باختند. یکی بر سر دار رفت، یکی خانه‌نشین شد، یکی ترور شد، عشایر سرکوب شدند و تا جایی پیش رفت که هرچه رضا شاه می‌گوید.

امر امر رضا شاه بوده. اما نکته قابل توجه این است که شما در دوران حکومت رضا شاه به هیچ وجه ترور نمی‌بینید و کسی جرات نمی‌کند این کار را انجام دهد. این نشان دهنده تسلط رضا شاه بر کل ارکان مملکت است.

مشروطیت برای ملت ایران در نطفه خفه شده است به سه دلیل:

عدم روح پیگیری ملت ایران

سوءاستفاده و موج‌نشینی قدرت‌های بزرگ مثل انگلستان

رضا شاه و حکومتش

چهار فصل از مشروطه/ قسمت چهارم

مشروطه به روایت نصرالله حدادی

پایان پیام

کد خبر : 2760 ساعت خبر : 3:52 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=2760
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات