طنز با توهین فرق دارد

طنز با توهین فرق دارد

به گزارش پایگاه خبری گلونی چندی پیش با شهرام شهیدی نویسنده، شاعر و طنزپرداز گفت‌وگوی مفصلی انجام دادیم. در این گفت‌وگو با او از پُرکاری و سماجت تا میزان نمک در طنز حرف زدیم. این گفت‌وگو را بخوانید:

الان روزانه چند تا مطلب می‌نویسی و کجاها چاپ می‌شود؟

متفاوت است. یک روزهایی دو تا و یک روزهایی یکی. چون دو تا روزنامه است که قرار است سه تا شود.

چه روزنامه‌هایی؟

روزنامه اعتماد که هر روز است، روزنامه شهروند دو روز در هفته است و ضمیمه قانون هم قرار شده شنبه‌ها کار کنم و مجله خط‌خطی. اصلی‌هایش همین است تا ببینیم دوباره چی پیش می‌آید.

پُرکاری نسبت به بقیه طنزنویس‌ها؟

پرکار و سمج‌ترم.

 خیلی‌ها اندازه تو نمی‌توانند بنویسند و اگر بنویسند، از یکی به بعد از استاندارد خودش خارج می‌شود. چگونه به این توانایی رسیدی که در یک روز سه تا مطلب برای سه تا روزنامه مختلف بنویسی و سطح این سه تا یک سطحی باشد که از استانداردهای طنزنویسی و روزنامه‌نگاری کاملا برخوردار باشد؟

این‌که نظر لطف شماست، شاید سلیقه بقیه این طوری نباشد. ولی فکر می‌کنم خواندن کارهای بقیه پیش بوده است. یعنی بی‌مطالعه کار نکردن بزرگ‌ترین چیز است. ما در آن دوره که کار می‌کردیم، ریز و درشت کار همه را می‌خواندیم و از هر کسی یک چیزی یاد می‌گرفتیم و آن قدر خواندیم تا از هر کسی یک چیزی یاد گرفتیم. من معتقدم اگر کسی با مطالعه باشد، حالا هم مطالعه کارهای قدیمی و اخبار روز را بخواند و در جریان مسائل روز باشد که البته یک مقدار استعداد هم داشته باشد، خیلی کار پیچیده‌ای نیست.

این روزها هم طنز دیگران را می‌خوانی؟

می‌خوانم، ولی نه مثل سابق، به خاطر کمبود وقت. ولی سعی‌ام بر این است که بخوانم؛ شاید نروم روزنامه را بخرم، ولی در فیس‌بوک و اینستاگرامشان پیگیر هستم.

چقدر اهل خط‌زدن کار خودت هستی؟

خیلی. به‌شدت سختگیر هستم، به‌طوری که یک انباری دارم از کارهایی که خودم رد کرده‌ام و نوشته‌ام، ولی چاپ نمی‌کنم و گفته‌ام این نیاز به ادیت دارد.

هیچ کجا چاپ نمی‌کنی و در صفحه‌های شخصی خودت نمی‌گذاری؟

اصلا. هیچ کجا چاپ نمی‌کنم.

پس تولید مزخرف همیشه در هر سطحی در کار آدم هست؟

بله صددرصد. یک روزهایی حالت خوب نیست، یک روزهایی اصلا هر کاری می‌کنی آن سوژه درنمی‌آید و هرچه با کلمات بازی می‌کنی، می‌بینی آن چیزی که دلت می‌خواهد نشده است.

آدم یک موقعی دلش نمی‌آید این کار را بکند.

بله، مثلا وقتی من یک موقعی که گل‌آقا بودم، تقریبا هرچه می‌نوشتم می‌دادم به گل‌آقا، ولی بعد از یک مدتی خط می‌خورد و بعد خطی‌های خودم را می‌گرفتم و می‌دیدم آقای فرجیان کجایش را خط زده و آقای ضرابی کجایش را خط زده است. از خط‌زدن‌های آن‌ها خیلی چیزها یاد می‌گرفتم.

قبول می‌کردی یا قدبازی درمی‌آوردی؟

۹/۹۹ درصد قبول می‌کردم و یک بار قدبازی درآوردم و کاملا پشیمانم. یک دوره دوماهه من گل‌آقا رفتم سر آن خط‌زدن‌ها و آن قدر پشیمان شدم که خودم نامه نوشتم و برگشتم. همیشه می‌پذیرفتم، چون اشتباه بود نپذیرفتن از آنها.

به نظر می‌آید الان هم می‌پذیری و آدمی هستی که نقد را می پذیری یادم هست یک بار به شدت یکی از نوشته هایت نقد شد و تو با آرامش پاسخ دادی و پذیرفتی. خیلی‌ها مثل تو نمی‌کنند این کار را.

 ما اگر طنزنویسیم، یعنی داریم نقد می‌کنیم. اگر نپذیریم که خودمان هم نقد شویم، یک مقدار خنده‌دار می‌شود. سلیقه است به نظر من. یک جایی ممکن است حتی حرف آن کسی که می‌گوید را قبول داشته باشد و یک جایی‌اش را هم قبول نداشته باشم، ولی خب سلیقه طنزش است و سلیقه طنزش اونجوری است. هرچی هم دفاع کنم، فایده‌ای ندارد. من بالاخره آموزه‌ها و همه این تجربیات را باعث شده این مدلی بنویسم. حالا ممکن است این از نظر ادبی مورد پسند کسی نباشد، ممکن است از نظر سلیقه مورد پسند کسی نباشد.

یعنی در چند سال اخیر تو را به‌عنوان طنزنویسی می‌شناسند و خودت هم بیشتر کار طنزنویسی انجام داده‌ای و در شعر هم خوب کار کرده‌ای. به آن‌ها می‌پردازی، یا در مطبوعات کار نمی‌کنی و یا بیشتر به طنزنویسی می‌پردازی؟

وقتم را بیشتر طنزنویسی گرفته و باعث شده که نسبت به کارهای دیگر کم‌کارتر شوم. خیلی دلم می‌خواهد آن کارها را بکنم، ولی بیشتر در اوقات فراغتم این کارها را می‌کنم. به‌ویژه این‌که داستان را خیلی دوست دارم. هرچند که من با طنز شروع کردم و تو شعر داستان با شعر شروع کردم. یکسری کارها هم در مجله و اینور و اونور کار شده، ولی اگر بخواهم به‌صورت حرفه‌ای یک چیزی را انتخاب کنم،        شاعربودن بد نیست،‌ ولی با اوضاعی که شعر در کشور دارد و مصیبت‌هایی که در اصل دارد، هنوز به‌نظرم داستان کوتاه به آن دچار نشده است. داستان کوتاه را به شعر ترجیح می‌دهم.

طنز با توهین فرق دارد

با اسماعیل امینی که گفت‌وگو می‌کردم، حرف از مبانی زد و گفت که طنزنویس باید برای خودش مبانی داشته باشد و می‌گفت که مبانی باعث می‌شود که در تفکر و نظام اندیشه‌ای برای هنرمند و طنزنویس ایجاد شود. مبانی تو چیست، چون کاملا نظام اندیشه‌ای داری و کارهایت را در این چند سال می‌خوانم، حتی بعضی وقت‌ها می‌توانم با خودم بگویم که واکنش شهرام به این خبر چه خواهد بود.

من برای خودم یکسری خطوط قرمز تعریف کرده‌ام که هم اجتماعی، سیاسی و هم فرهنگی است. خط قرمزم برای خودم مشخص است و راضی نیستم به هیچ قیمتی زیر پا بگذارم، حتی اگر آن جناح فکری‌ای که من طرفدارش هستم، اگر یک حرفی بزند، اگر مغایرت داشته باشد با آن موضع سیاسی تفکری من، موضع می‌گیرم ضدش. حالا می‌خواهد هر کس که باشد، آن را هم باید نقد کنم، این نیست که بگویم سکوت می‌کنم چون جناح من هستند و دارم این حرف را می‌زنم، نه. در زمینه‌های دیگر هم مثلا اجتماعی فرهنگی، حقوق حیوانات و زنان برای من خیلی مهم است؛ اصلا چیزی در تعارض این‌ها راضی نیستم بنویسم و همیشه این‌ها را رعایت می‌کنم که در دفاعشان باشد نه در ضدشان. این‌ها کم‌کم شکل می‌گیرد، یعنی از یک طنزنویسی که جوان است و تازه شروع کرده نمی‌شود خیلی انتظار داشت، ولی می‌شود یک چیزی را از آن انتظار داشت و من همیشه به بچه‌هایی که با من کار می‌کنند به آن‌ها می‌گویم شما خط فکری‌تان را مشخص کنید؛ مثلا اگر در مورد آقای x بر ضدش داریم در این نشریه می‌نویسم، فردا نباید به‌نفعش در آن نشریه بنویسم. این خیلی بد است و باعث پایین‌آمدن سطح کار شما می‌شود. باید خط فکری‌ات مشخص باشد. حالا ممکن است یک روزی بعد از عمری من اشتباه کردم، خب بیا جار بزن و بگو من اشتباه کردم اصلا. ولی این‌که تو در یک زمان دو تا فکر جدا داشته باشی و با دو جای مختلف کار کنی، این کار خوبی نیست.

قبول داری این موارد باعث امضادار شدن کار می شود؟

دقیقا. به نظرم همه طنزنویس‌هایی که سابقه دارند و این کارها را به‌صورت جدی پیگیری می‌کنند، امضا دارند.

در مورد یکی از بیماری هایت می‌خواهم با تو صحبت کنم. این که قالب‌هایی که انتخاب می‌کنی اینقدر سخت هستند، این مرضی است که سال‌ها داری؟ یعنی مثلا سه تا روزنامه را می‌نویسی و هر سه تایش هم غالب‌هایی است که آدم با خودش می‌گوید چرا؟

اوایلی که فرضا یک روزنامه به من سفارش کار می‌داد و می‌گفت یک ستون برای من بنویس. آن موقع آن ستونی که من به آن فکر می‌کنم، دلم می‌خواهد کمتر جای دیگر باشد و برای خودم چالش باشد شروع‌کردنش و روزهای اول هم خیلی سخت باشد برایم. وقتی بعد از چند وقت روتین شد، فرمول دارد و فرمول‌هایش دستت که آمد، هی بالا و پایین می‌کنی و بازخورد مخاطب را می‌بینی و یک جا را کم می‌کنی و یک جا را زیاد می‌کنی، بعد آن فرمول که دستت آمد، دیگر راحت می‌شوی.

 اگر بخواهی خیلی کوتاه به طنز روزگار ما انتقاد کنی، چه چیزی است که تو را اذیت می‌کند؟

یک ذره بی‌مطالعه‌بودنشان است، یعنی آن چیزی که نوشته می‌شود، احساس می‌کنم اندیشه‌ای پشتش نیست و یک مقدار هم به سمت حذف نزدیک می‌شود. هر چیزی جایگاه خودش را دارد. بعضی وقت‌ها توهین در طنز است. کار ما توهین‌کردن نیست. من احساس می‌کنم بعضی از طنزها به سمت توهین می‌رود.

 تا حالا شده به تو بگویند بی‌نمک می‌نویسی؟

بله، زیاد.

چرا زیاد به تو می‌گویند بی‌نمک می‌نویسی؟

خب سلیقه‌شان است و می‌گویند بی‌نمک.

 می‌خواهم بگویم طنز تو از آن طنزهایی است که زیاد مورد این نگارش قرار می‌گیرد. نوع نگارشت و نوع نگاهت بی‌نمک است. آیا به نظرت نباید نمک داشته باشد؟

دقیقا من فکری که در طنزنوشتن داشتم این بود که باعث قهقهه بشود. بد هم نیست. من همیشه خواسته‌ام یک نیشگونی گرفته باشم که یک جایی به درد بیاید.

ممنون که در این گفتگو شرکت کردید.

پایان پیام

گفت‌وگو: رضا ساکی

کد خبر : 12149 ساعت خبر : 11:52 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=12149
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات