جنگلهای باستانی شمال کشور آخرین شانس کشور برای انتخاب میراثهای طبیعی و جهانی و ثبت آن در فهرست میراثهای یونسکو بهشمار میروند. روند تخریب این جنگلها بیاعتنایی نسبت به اهمیت حیاتی آنها در سرنوشت محیط طبیعی کشور و ارزشهای جهانی آنها بهعنوان تنها میراث طبیعی واجد شرایط و قابل عرضه به شبکه میراثهای طبیعی جهانی میباشد و ادامه این روند نه تنها امکان انتخاب نمونههای مناسبی از آن را برای این منظور از بین میبرد.
به گزارش پایگاه خبری گلونی، عرصه رویشگاههای جنگلهای هیرکانی با برخورداری از اجتماعات رلیک رو به تخریب در حکم میراث طبیعی ارزشی علمی جهانی دارند و همپایه میراثهای فرهنگی میراث مشترک و یگانهاش محسوب میشوند.
حفظ اجتماعات گیاهی در جنگلهای شمال کشور به عنوان مهمترین کانون تنوع زیستی کشور میتواند به عنوان میراثی جهانی شبکه مناطق حفاظت شده کشور را غنا بخشیده و به کشور ما اعتباری جهانی ببخشد.
جنگلهای باستانی شمال کشور آخرین شانس کشور برای انتخاب میراثهای طبیعی و جهانی و ثبت آن در فهرست میراثهای یونسکو بشمار میروند. روند تخریب این جنگلها بیاعتنایی نسبت به اهمیت حیاتی آنها در سرنوشت محیط طبیعی کشور و ارزشهای جهانی آنها به عنوان تنها میراث طبیعی واجد شرایط و قابل عرضه به شبکه میراثهای طبیعی جهانی میباشد و ادامه این روند نه تنها امکان انتخاب نمونههای مناسبی از آن را برای این منظور از بین میبرد بلکه کشور ایران را از کسب یک افتخار جهانی که میتواند نام خود را در فهرست میراثهای جهانی به ثبت برساند و مایه غرور و مباهات ملی برای نسل حاضر و آتی گردد محروم میکند.
تحت چنین شرایطی اگر نسل آتی در قضاوت خود نسبت به کسانیکه میراثهای طبیعی آنها را با چوبکشی به بهای اندک میفروشند و آنان را از افتخاری جهانی محروم میکنند داوری کرد نباید تعجب نمود.
حفاظت از جنگلهایی تا این اندازه با اهمیت و با پشتوانههای استدلالی کافی که ارزشهای بلندمدت ملی و جهانی را نیز به ارمغان میآورد، هیچگونه غفلتی را برنمی تابد.
در شرایطی که دولت محترم جمهوری اسلامی تأکید بر حفاظت از این جنگلها مینماید پافشاری بر ادامه بهرهبرداری از منابع چوبی این جنگلها که به استناد آمارهای موجود تنها ۱۰ درصد از نیازهای صنایع چوبی کشور را تأمین مینمایند مایه تعجب و شگفتی است. به نظر نمیرسد برای کشور عظیم و قدرتمند ایران که بر روی منابع گاز و نفت نشسته است ضرورتی به تأمین منابع ارزی توسط جنگلهای آن باشد. در سرزمینی که از لحاظ اکولوژیکی خشک محسوب میشود حفاظت از موجودیت جنگلهای آن به تنهایی ارزش حیاتی دارد و با هیچ معیار مادی قابل محاسبه نیست. حتی اگر با فرض محال تأمین نیازهای مادی ضرورت پیدا کند چوبفروشی تنها راه نیل به این هدف نبوده و میتوان با سرمایهگذاری و تجهیز این جنگلها مانند سایر کشورهای جهان راههای دیگری نظیر اکوتوریسم را جستجو و فعال کرد که هم کارکردهای حیاتی و چند جانبه جنگلها محفوظ بماند و هم به منابع مادی دست یافت.
البته این موضوع در مورد منابع طبیعی عادی تجدیدشوندهای صادق است که در حکم میراث جهانی نیستند میراثهای جهانی فارغ از هرگونه محاسبات اقتصادی سرانگشتی قرار دارند و هیچگونه ارزیابی مادی متعارف را بر نمیتابند. همانگونه که به دلیل نیازهای مادی نمیتوان میراثهای فرهنگی کشور را به شکل متعارف کالا فروخت میراثهای طبیعی جهانی نیر قابل فروش نیستند. میراثهای جهانی طبیعی و فرهنگی هر دو به عنوان نماد تکامل بشر از ارزشی همطراز برخوردارند که بهرهبرداری از آنها راهکارهای دیگری را میطلبد که الزاماً محدود به استفاده فیزیکی از آنها نیست.
چگونه است درک ارزش میراث فرهنگی که دستاورد هزارههای انسانی است، ساده است اما درک ارزش میراثهای طبیعی که طی میلیونها سال در کارگاه طبیعت خلق شده، نظام یافته و قوام گرفتهاند و از نظر پیچیدگی و کارکرد به مراتب بر میراثهای فرهنگی میچربند تا این حد برای مسئولین ذیربط در امور جنگل دشوار مینماید.
پایان پیام