به گزارش پایگاه خبری گلونی، فاطمه باباخانی در شماره یازدهم روزنامه «سبزینه» نوشت:
«درختان برای زمین و زمین برای زندگی» عنوان شعار روز جهانی جنگل در سال ۲۰۱۶ است. انتخاب چنین شعاری نشان میدهد جنگلها در این سال از اهمیت فوقالعادهای از نگاه سازمان ملل در مواجهه با مشکلات ایجاد شده در حوزه محیط زیست برخوردارند. با این حال نگاهی به وضعیت جنگلهای ایران از اوضاع نابهسامان این عرصه حکایت دارد؛ شاید از این روست که شاهد انواع و اقسام پروژههای بینالمللی در جنگلهای هیرکانی و زاگرس با هدف مدیریت مشارکتی این عرصهها هستیم. اما این رویههای مشارکتی تا چه میزان از حد حرف و شعار از سوی مسئولان دولتی فراتر رفته و پا به عرصه عمل نهادهاند؟ سبزینه در گفتوگو با «احمد بیرانوند» که علاوه بر تحصیل در رشته سیاستگذاری جنگل دانشگاه تهران در چند پروژه بینالمللی مرتبط با جنگلهای هیرکانی و زاگرس نیز درگیر بوده است، از او درباره تاریخچه مدیریت دولتی بر جنگلها، اثرات این شیوه بر منابع طبیعی ایران، تغییر فاز مراجعه دولت به جامعه محلی برای مدیریت عرفی و حوزههای واگذار شده پرسید.
بیرانوند با بیان اینکه از زمانی که مدیریت جنگلها به دولت واگذار شد هنوز نتوانستهایم مدیریت مشارکتی را امتحان کنیم و به صورت دیکتهای و از بالا به پایین با جامعه محلی رفتار کردهایم، گفت: در این شیوه مدیریتی مردم نادیده انگاشته شده و به این ترتیب شاهد مقاومت آنها در برابر طرحهای دولتی بودهایم.
وی افزود: اگر بخواهیم به برنامهای در مدیریت جنگلها برسیم که مردم در قبال آن پاسخگو باشند، باید آنها را در همه فرآیند سیاستگذاری، برنامهریزی، اجرا و پایش و ارزیابی مداخله دهیم. در این راه باید تفاوتهای فرهنگی ارتباط با طبیعت مناطق گوناگون را در نظر داشته باشیم؛ به عنوان نمونه در زاگرس کردنشین و زاگرس لرنشین شیوه مدیریت عرفی برخورد با منابع طبیعی و جنگلها تفاوتهای خاص خود را دارد و رفتاری که مردم این مناطق به لحاظ فرهنگی با جنگل در طول تاریخ داشتهاند، متفاوت است.
این متخصص جنگل در همین رابطه به رسوم این مناطق اشاره و اضافه کرد: در زاگرس شمالی یعنی در مناطق کردنشین شاهد رسم گلازنی برای بهرهبرداری پایدار از جنگل هستیم؛ به این ترتیب که مردمان این مناطق سرشاخه را برای استفاده دام قطع میکنند؛ در صورتی که در زاگرس لرنشینها با استفاده از یک چوب بلند و ریختن برگها دام خود را تغذیه میکنند. علاوه بر این کوچ، سنت دیرینه عشایر این منطقه برای حفظ طبیعت است.
وی با اشاره به برداشت چوب به عنوان یکی از حوزههای ورود دولت به عرصههای جنگلی اظهار کرد: این کاربری در جنگلهای هیرکانی موجب شد دولت طرحهای خروج دام و تجمیع آبادیهای زیر بیست خانوار را اجرا و جوامع محلی را از این مناطق بیرون کند و به جای آن شرکتها عهدهدار بهرهبرداری و حفاظت از جنگل شدند که تخریب بالا نشان میدهد این شیوه نتوانست پایداری خود را تضمین کند.
بیرانوند افزود: برای جبران آنچه بر جنگلهای کشور طی این دههها رفته است باید با مردم ساکن در این مناطق گفتوگو و از دل این گفتوگوها، سیاستهای مدیریتی را اتخاذ کرد. تنها با این شیوه است که هم فرهنگ و رسم و رسوم و هم منابع طبیعی حفظ میشود.
وی ادامه داد: زمانی که مردم در فرآیند برنامهریزی مشارکت داشته باشند و این فرآیند از پایین به بالا طراحی شود، جامعه محلی نیز تعهد بیشتری نسبت به سیاستگذارییهایی که خودشان پیشنهاد کردهاند نشان میدهد. در حال حاضر شاهد هستیم به واسطه عدم مداخله و در نظر نگرفتن نظر مردمان محلی، آنها دچار بیگانگی با منابع طبیعی خود شده و هر جا توانستهاند مرتع و جنگل را به زمین کشاورزی تبدیل و منابع آبی را به صورت بیرویه استفاده کرده و یا دامداری را گسترش دادهاند.
این متخصص جنگل در پاسخ به این پرسش که ممکن است استدلال دولتیها بر این منطق استوار باشد که مدیریت عرفی گذشته با تغییرات رخ داده طی این دههها تغییر کرده و آنها نمیتوانند اندک منابع محدود را نیز به طور کامل در اختیار مردم قرار دهند، گفت: تجربههای جهانی و ملی موفقی در این شیوه مدیریت داریم؛ به عنوان مثال در ایران دکتر یخکشی پروژهای را در منطقه یخکش اجرا کرده است که در نتایج و گزارشها موفق بوده است. در کنگره جهانی جنگل که در سپتامبر برگزار شد نیز دو سخنرانی از مدیریت مشارکتی جنگلها در نپال داشتیم. در این کشور مردم محلی مناطق وسیعی را که تخریب شده بود بعد از ۱۵ تا ۲۰ سال احیاء کرده و جنگلهای انبوه از این فرآیند حاصل شده بود.
وی در پاسخ به این گزاره که فرهنگ کار جمعی در شرق آسیا قوی بوده و در ایران این فرهنگ با چالشهای عدیدهای مواجه است، اظهار کرد: بنده از لحاظ تاریخی این گزاره را رد میکنم؛ به عنوان مثال در کشاورزی قدیم که هنوز در برخی مناطق اجرا میشود ما رسم و رسوم لایروبی جوی و نهرها و قنات را داریم؛ یا کشاورزی (درو کردن، خرمن کوبی و …) به صورت جمعی صورت میگیرد. در ساختمانسازی نیز تا ۱۰ سال پیش در مناطقی از زاگرس افراد روستا با یک کار مشارکتی و بدون مزد برای همسایگان خود کار میکردند. در فرهنگ سنتی عشایری نیز کار جمعی به صورت گسترده صورت میگرفته است. سیاستهای چند دهه اخیر موجب شده فردگرایی به کار گروهی در ایران ارجحیت پیدا کند؛ اما این امکان وجود دارد که به فرهنگ جمعی بازگردیم؛ به ویژه در جامعه محلی که این فرهنگ همچنان در آنها بیشتر حفظ شده است.
بیرانوند اضافه کرد: ممکن است ساختارهای جدید مشارکتی که در حال حاضر در این جوامع شکل میگیرد متفاوت از ساختارهای ریش سفیدی قدیم باشد؛ اما قطعا از فردگرایی حاکم فواید بیشتری دارد و میتواند به مدیریت بهینه در مناطق طبیعی ما منجر شود.
وی در اینباره که عزم دولت در مدیریت بومی به چه میزان جدی است، تصریح کرد: بیش از ۹۵ درصد سخنان دولتیها درباره مدیریت عرفی و دانش بومی در حد سخنرانی در کنفرانس و همایشها است. آنها در این برنامه که با حضور مردم صورت میگیرد سعی میکنند سخن باب طبع عموم را بزنند؛ اما در سیاستگذاریها کمتر شاهد تأثیرگذاری جامعه محلی هستیم. در عوض جایی که قرار باشد از نیروی فیزیکی استفاده شود، شرکتهای پیمانکار از این جامعه محلی به عنوان کارگر ارزان استفاده میکنند. نمونه بارز این امر جنگلکاری است که تنها از نیروی فیزیکی جوامع اطراف بهره گرفته میشود، بدون اینکه درباره زمان و مکان آن با مردم مشورتی شده باشد. نتیجه اینکه آنها پس از خاتمه فعالیت و دریافت مزد هیچ مسئولیتی نسبت به نهالهای کاشته شده حس نکرده و در برخورد با مسأله دام یا آتشسوزی نیز منفعلانه عمل میکنند.
راهکارهای مدیریت جنگلها از دیگر پرسشهایی بود که با این متخصص جنگل در میان نهادیم و وی پاسخ داد: دولت راهکاری جز مدیریت مشارکتی ندارد و ناچار است به مردم اعتماد کند. مسئولان دولتی طی این دههها راههایی را که باید میرفتند رفتند و از ابزارهای متعددی نظیر جریمه، فنس و قرقبان بهره گرفتهاند که هیچکدام نتوانسته موفقیتآمیز باشد. از این روست که مشاهده میکنیم در برنامه سال جاری سازمان جنگلها در برنامهریزیها تلاش شده است که مشارکت مردم را جلب کنند و حال باید دید این برنامهها چقدر به مرحله عمل درمیآید.
وی در اینباره که نقش سازمانهای مردم نهاد در این فرآیند چگونه است، گفت: قطعاً وقتی سازمانهای مردمنهاد حضور داشته باشند، نقش تسهیلگری آنها باعث میشود دولت زودتر به اهداف خود برسد. در حال حاضر رابطه دولت و مردم به گونهای نیست که بتوانند در زمان کوتاهی به نتیجه برسند. انجمنهای محلی در این زمینه میتوانند نقش واسط را ایفا کنند، به شرط آنکه سیاستها از پایین به بالا بوده و از پایینترین سطوح به سمت سیاستهای ملی حرکت کند. با گذشت چند سال و تثبیت فرآیند و اعتمادسازی، انجمنها میتوانند از نقش واسطهای خود خارج و دو گروه با هم به صورت مستقیم متصل شوند.
طبیعتگردی و گردشگری بهعنوان یکی از شیوههای پرطرفدار معیشتی از دیگر موضوعاتی بود که سبزینه با این متخصص جنگل در میان نهاد و از تأثیر آن در حفاظت از این عرصهها پرسید. بیرانوند در این رابطه گفت: اگر گردشگری به شیوهای باشد که فشار را از طبیعت کم کرده، مدیریت آن با جامعه محلی باشد و بتواند در معیشت یک خانوار نقش داشته باشد، موثر خواهد بود؛ اما اگر مدیریت آن به دست شرکتهای بیرونی باشد و جامعه محلی تنها به عنوان کارگر یا نیروی خدماتی عمل کند، تنها حجم تخریبها را گستردهتر خواهد کرد.
وی افزود: تخریب فرهنگ محلی و بومی از دیگر تبعات این شیوه از گردشگری خواهد بود که میتواند شیوههای زیست مردمان این نواحی را نیز با چالشهای اساسی مواجه کرده و در مواردی به ساختار اجتماعی جوامع بومی و محلی نیز لطمه وارد کند؛ کما اینکه در برخی مناطق شاهد شکلگیری اختلافات محلی در مناطق گردشگرپذیر نیز هستیم. در مقابل گردشگری که به صورت جامعهبنیاد بوده و محورش جامعه بومی و محلی باشد، میتواند به حفاظت موثر و پایدار از منابع طبیعی نیز منجر شود.
بیرانوند خاطر نشان کرد: برای بهرهگیری از این شیوه از گردشگری نیز سازمانهای مردم نهاد میتوانند به عنوان مشاوران جامعه محلی وارد کار شده و در معرفی مقاصد دارای این شیوه از توریسم همکاری داشته باشند. به این ترتیب گردشگری در خدمت جامعه محلی در خواهد آمد و مردم بومی به کارگر و نیروی خدماتی گردشگری تبدیل نمیشوند.
پایان پیام