به گزارش پایگاه خبری گلونی به نقل از روزنامهی وقایعتهرانیه، مأموران راهنمایی و رانندگی در اکثر نقاط شهر در حال خدمترسانی هستند. برخلاف دیدگاه برخی از شهروندان، که فکر میکنند وظیفهی مأموران راهنمایی و رانندگی تنها جریمه کردن است، این عزیزان وظیفهی ساماندهی ترافیک جهنمی شهرها را بر عهده دارند. خبرنگار وقایعتهرانیه روزانه دویست هزار تومان جریمه میشود و حتا یک روز که ماشینش را به تعمیرگاه برد و موفق به خلاف کردن نشد، از فرماندهی کل راهنمایی و رانندگی جویای احوالش شدند. وی برای آشنایی با شغل مأموران راهنمایی و رانندگی، امروز را با یکی از افسران وظیفهشناس این سازمان گذرانده است.
سروان با قدی بلند و پیراهنی که از سفیدی با دانههای برف تفاوتی نداشت رأس ساعت شش صبح منتظر خبرنگار ما بود. هماهنگیها از روزهای قبل صورت گرفته بود. بالأخره ساعت ده و نیم خبرنگار ما با چشمانی پُفکرده و پاچهی شلوار در جوراب به سر قرار رفت. خبرنگار وقایعتهرانیه که برای اولینبار بود سوار بنز میشد، تا رسیدن به مقصد، با بالابرهای شیشه و سردندهی خودروی پلیس خودش را سرگرم کرد.
ساعت ۱۲ ظهر بود و خودروی پلیس به همراه خبرنگار ما سر یکی از چهارراههای شهر مستقر شد و هریک به فکر کار خود بودند. سروان دستهایش را پشت کمرش قفل کرده بود و با دقت در حال کنترل ترافیک خیابانهای منتهی به چهارراه بود و کمی آنسوتر خبرنگار ما جیبهایش را پر از تخمه کدو کرده بود و همانطور که پوست تخمهها را رو به آسمان پف میکرد، تمام حرکات سروان را زیر نظر داشت. نیم ساعت بعد، سروان در حال کنترل ترافیک بود و خبرنگار ما لب جدول نشسته بود و نوشابه میخورد. دو ساعت بعد، سروان در حال کنترل ترافیک خیابان بود و خبرنگار وقایعتهرانیه در حال ریختن سُس خردل بر روی فلافل خود بود. سه ساعت بعد سروان مشکل دو خودروی تصادفکرده را حل کرد و خبرنگار ما مشکل دستشوییاش را برطرف کرد. دو ساعت بعد سروان برای یک رانندهی خاطی جریمه مینوشت و خبرنگار وقایعتهرانیه با کلیدش روی درخت یادگاری مینوشت.
هوا رو به تاریکی بود و خبرنگار ما چُرت میزد که سروان به یک خودروی سمند دستور توقف داد. پس از آنکه رانندهی خودرو از ماشینش پیاده شد شروع کرد به گریه کردن و گفت: جناب سروان عسل خوردم. به خدا همین الآن داشتم میرفتم معاینهی فنی بگیرم. سروان گفت: مشکل معاینهی فنی نیست… رانندهی سمند سریع گفت: جناب سروان به خدا پسر دو سالهی آبجیم با ماژیکِ سیاه برداشته رو پلاک نقاشی کرده. پدرسوخته عادت داره همهی سهها رو چهار کنه. سروان رضایی گفت: مشکل پلاک هم نیست… راننده باز وسط حرف سروان رضایی پرید و گفت: به جان مادرم من نمیخواستم بخورم. رفقا به زور ریختن تو حلقم نامردا. سروان به ماشین اشاره کرد و گفت: آقای محترم مشکل… باز رانندهی سمند حرف سروان را قطع کرد و با هیجان گفت: ناموساً منم امروز فهمیدم این ماشین سرقتیه جناب سروان. به جان جفت بچههام دیروز انداختنش بهم. سروان که عصبانی شده بود، جلوی دهان رانندهی سمند را گرفت و گفت: آقای محترم میخواستم بگم اگر زحمتی نیست این آقای خبرنگار رو تا سر خیابون برسونید.
پایان پیام
گزارشگر: محسن فراهانی