پایگاه خبری گلونی، رضا ساکی: بچه بودم که یک دزد حرفهای شبانه از چهل خانه درمحله دزدی کرده بود. هر چه طلا و جواهر و کوپن و رادیو و تلویزیون در خانهها بود جمع کرده بود. صبح اهل محل در کوچه جمع شده بودند و کلانتری هم آمده بود. دزد خانه همه را زده بود و تقریبا از هر کسی چیزی برده بود اما هر کس هم در کوچه بود زبان به تحسین دزد باز کرده بود. آن روز در اوج نوباوگی برایم عجیب بود که مالباختان چرا دائم از دزد تعریف میکنند. یکی که دزد، تلویزیون رنگیاش را برده بود میگفت: واقعا دمش گرم من حتا بیدارهم نشدم. یکی که دوچرخه کورسیاش را برده بود میگفت: خیلی حال کردم از روشش. یکی که سه کیلو طلای زنش به سرقت رفته بود میگفت: خیلی حرفهای بود باریکلا!
حالا حکایت حکایت همین شعارهای نژادپرستانه در ورزشگاه آزادی و حرکت استاد نکونام است. یعنی با آن حرکت ممکن است محروم بشویم اما برخی این طوری میگویند: دمش گرم با عرب جماعت باید این طوری کرد. نکونام فقط خوشحالی کرد. غیرت داشت. غیرت ایرانی یعنی این. کاش میخوابوند توی گوش قطریها. خیلی با حرکت نکونام حال کردم. نکونام مردی از تبار آریایی. قطریها رو باید کُشت.
حکایت حکایت مفسدان اقصادی هم هست. شما هم لابد با این جملهها آشنا هستید: دمش گرم خورد و برد. ایول خاوری. ایول ب.ز. حال کردی چطور دکل مملکت رو بردند؟ خدایی کشتی رو با بار بالاکشیدن هنر میخواد.
یعنی فکر میکنید الان این طور شدهایم که هر کس بیشتر گند میزند و جیبمان را خالی میکند بیشتر دوستش داریم یا مثلا در سال ۶۱۶ هم کسانی مثلا در ری بودهاند که بگویند:
آیا شنیدهای مغولان نیشابور را با خاک یکسان و همه را کشتهاند؟
چه میگویی؟ مرحبا به مغولان.
الان هم در راه ری هستند.
یعنی میآیند ما را با خاک یکسان کنند؟
آری
بسی جای شگفتی است.
باقی بقایتان
پایان پیام
از چیزنا