برف مخصوص محیطبانان
پایگاه خبری گلونی، محمدحسین بازگیر: هر کس به فراخور و اقتضای وضعیت فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و شغل و محل زندگیش، با پدیدههای طبیعی، یکجور داستان دارد، برف هم از آن پدیدههاست. ساختار شیمیایی، رنگ و مزه و دمایش، همهجا یکیست، اما یکی با آن یخ میکند، یکی عشق بازی. بقول ساکنین دنیای مجازی، برای یکی بهونه خرید لباس جدیده، برای دیگری مصیبت و سرما.
اما دو داستان هم من میدانم و میتوانم به این قصهها اضافه کنم: یک قصه آنهایی که تا برف میآید، کار و زندگى را تعطیل میکنند و از این فرصت استفاده میکنند برای به دام انداختن و شکارکردن حیوانات وحشی زمینگیر شده و گرسنه. حیواناتی که غذایشان یخزده و سنگشده و هیچ ابزاری بهجز پوزه و منقار و دست و پاهای یخزدهشان برای جستجو ندارند. آشیانههایشان هم شوفاژ و شومینه ندارد و اصلا زیرساختهای لازم را برای اینکه مثل ماها بتوانند در یک روز، بیش از تمام اتحادیه اروپا، گاز بسوزانند، ندارند. حیواناتی که خیلیهایشان فصل سرمستی و جفتگیریشان هم در همین ایام برف و سرماست. بعضیهاشان هم که کبکاند و از ترس جماعت بیاحساس و بیرحمی که دنبالشانند، سر را زیر برف میکنند…
خلاصه اینکه یک جماعت میشناسم که در ایام برف، میزنند به کوه وجنگل و بیابان برای کشتن و اسیرکردن حیوانات وحشی درمانده، بهویژه پرندگانی مثل کبک و برف را نعمت خدا میدانند.
برف مخصوص محیطبانان
یک جماعت دیگه هم میشناسم که با مشقت و مرارت بسیار و علیرغم کمبودها و نداریها و بیمهریهای بسیار، به کوه و جنگل و بیابان میزنند تا شاید بتوانند به حیات وحش درمانده و اسیر برف و سرما شده، کمک کنند و اینها هم برف را نعمت خدا میدانند.
پ.ن اول – چند سال پیش، در یکی از روزهای مشابه همین روزها، همکاران یک نفر شکارچی متخلف دستگیر کردند که در ارتفاعات حدود سه هزار متری، بز کوهی شکار کرده بود، در حالیکه آن روز در مرخصی استعلاجی بود! و قبل از آن با ارائه اسناد و مدارک پزشکی و به بهانه دیسک کمر و کلی درد و مریضی دیگر، از انجام ماموریتهای سخت اداری معاف شده بود و حتی برای راحتی و آسایشش، اتاق کارش به طبقه همکف منتقل کرده بودند!
پ.ن دوم – درود بر همکاران محیطبانم، حاج رسول، آقا رحمان و آقا افشار عزیز از منطقه حفاظتشدهٔ سفیدکوه خرمآباد، که عکسشان تقدیم شما شد.
پایان پیام