در انتخابات شوراها به چه کسانی رای ندهیم!
محمد درویش: افرادی را به پارلمانهای شهری و روستایی بفرستیم که فهم سکونتگاهی آنها و سواد بومشناختیشان، بیشتر از قدرت بدنی، هنری، عرفانی، قومیتی، ادبی، جنگ افزاری، سیاسی و … باشد!
به گزارش پایگاه خبری گلونی محمد درویش مدیر کل دفتر مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیط زیست در یادداشتی به آسیبشناسی رای دهی در انتخابات شوراهای شهر و روستا پرداخته است. متن یادداشت به این شرح است:
تعارف را کنار بگذاریم؛ کارنامه چهار دوره حضور نمایندگان مردم در شوراهای شهر و روستا در اغلب موارد، کارنامهای غیرقابل قبول و حتی فاجعهبار بوده و نه تنها نتوانسته بر ژینایی (زندهسازی) سکونتگاههای شهری و روستایی بیافزاید، بلکه توان تابآوری و کیفیت زیستن را آشکارا کاهش داده است.
بیشک بخشی از این ناکارآمدی تاسفبار برمیگردد به انتخابهای غلط ما، جماعت هشتاد میلیون نفری که نتوانستیم از بین نزدیک به سیصدهزار کاندیدا – که در این دوره، ۱۴ درصد هم رشد داشتهاند – افرادی را به پارلمانهای شهری و روستایی بفرستیم که فهم سکونتگاهی آنها و سواد بومشناختیشان، بیشتر از قدرت بدنی، هنری، عرفانی، قومیتی، ادبی، جنگ افزاری، سیاسی و … باشد!
در انتخابات شوراها به چه کسانی رای ندهیم!
بهترین و کاراترین دستگاه گزینش، نه وزارت کشور، نه مجلس و نه شورای نگهبان که ما مردم ایران هستیم و باید نشان دهیم سزاوار برخورداری از نمایندگانی فرهیخته، وارسته و متخصص در حوزه شهر و روستا بوده که رنگِ سیاسی، عبادی، قومیتی، نظامی، ورزشی و هنری آنها نباید و نمیتواند در انتخابشان برتر از تخصص و تعهدشان به حوزه شورای شهر و روستا باشد.
با نگاهی به روند فاجعهبار اُفت کیفیت زیستن در اغلب کلانشهرهای ایرانی، درمی یابیم که حتی در سکونتگاههایی که امکان انتخاب متخصصانی کاربلد بیشتر هم بوده، عملاً کار را به نابلدان سپردهایم. فاجعه تهران، به عنوان مرکز و قطب مورد توجه جمهوری اسلامی ایران که گاه در دست این یا آن جناح بوده و گاه اشتراکی آن را اداره کردهاند، نشان میدهد که باید ردپای جریانهای سیاسی را در انتخابات شوراها به کمینه رسانده و اجازه دهیم افرادی وارد ساختمان بهشت شوند که عملاً به آموزه غلبه انسان محوری بر خودرومحوری در چیدمان مبلمان شهری باور داشته و خود اهل رکاب باشند و نه خودروسوار. نمیشود صرفاً به آدمهایی دلخوش کرد که شعارهایی قشنگ سر میدهند، اما خود در پستو آن کارِ دیگر میکنند!
تهران و دیگر کلانشهرهای ایرانی برای مهار آلودگی هوا، آلودگی صوتی و ترافیک نیاز به ساخت پل و تونل و آزادراه و پارکینگ طبقاتی و تقاطع غیرهمسطح بیشتر ندارد. آنهایی که اجازه دادند تا چنین فاجعهای توسط شهرداریها رقم بخورد، بیشک شریک این جرم و جنایت هستند. بیاییم با طرد سیاستبازها، ورزشکارها، هنرمندها، نظامیها و دیگر مشاغلی که آشکار است به الزامات ژینایی شهری و روستایی اشراف ندارند، راه را باز کنیم برای ورود داوطلبینی که تخصصهای مرتبط در حوزه شهرسازی، محیط زیست، حقوق شهروندی، اقتصاد، مدیریت و ارتقای کیفیت روانی زیستن در سکونتگاههای انسانی را برعهده دارند تا بتوانیم مشکل زباله، آلودگی هوا، آبخیزداری شهری، تراکم فروشی، پاکتراشی فضای سبز، اصوات و نور ناهنجار و ترافیک را به عنوان هشت بحران جدی امروز در سکونتگاههای ایرانی را حل کنیم.
یادمان باشد!
وقتی آمار مرگِ زودرس در لندن در سال ۲۰۱۶، ۹۵۰۰ نفر اعلام میشود، یعنی شمارِ آنهایی که در تهران قربانی آلودگی هوا میشوند، دستکم چندبرابر این رقم است که هرگز اعلام نمیشود! چرا؟ وقتی در کل بریتانیا در سال گذشته، بیش از ۴۰ هزار نفر قربانی آلودگی هوا شدهاند، همه نمایندگان منتخب شوراهای شهر که سبب مرگ زودرسِ سالانه بیش از یکصدهزار ایرانی را فراهم میکنند، در این جنایت شریک هستند.
پس ای داوطلبین محترم!
اگر تخصص لازم را برای حل چنین بحرانهایی ندارید، لطفاً اجازه دهید تا کاربلدان این کرسیهای مقدس را اشغال کنند. همین و تمام.
پایان پیام