ایستاده در غبار

ایستاده در غبار

ناظری ایستاد و خواند و هرگز به وطن پشت نکرد. راست می‌گوید هر جای دنیا که اراده می‌کرد و می‌رفت؛ امکانات برایش در بهترین سطح ممکن فراهم بود.

به گزارش پایگاه خبری گلونی، «شما تنها مشوق ما هستید و این توجه شما برای ما ارزشمند است. ارزشمند است که ما احساس کنیم جامعه و هنردوستان توجه لازم را به ما دارند. همین عشقی که شما به ما دادید باعث شده که در این چند دهه در ایران بمانم. با این که امکانات بسیاری در کشورهای خارجی برایم فراهم بود اما در ایران ماندم. خوشحالم که این سال‌های سخت را پیش هموطنان عزیزم بودم و با هم این سال‌ها را سپری کردیم.»

ایستاده در غبار

این جمله‌ها را مردی به زبان آورد که همین چند روز پیش در یکی از همین استان‌های کشور خودمان رنجیده خاطر شد. رنجشی که طبع لطیفش تاب تحملش را نداشت و کارش را به بیمارستان کشاند. همه نگران شدند. خوشبختانه اما حال استاد خیلی زود خوب شد و بانیان این رنجیدگی فهمیدند که کارشان ناثواب بوده است. پیام‌ها یکی پس از دیگری فرستاده می‌شد که فضا برای اجرای مجدد کنسرتِ «آواز پارسی» فراهم است و حتی مسئولان شهر قوچان وعده دادند که کنسرت را در فضای باز اجرا می‌کنند.

به هر روی شهرام و حافظ ناظری فرصت این را نیافتند که نخستین گامِ «آواز پارسی» را در قوچان به صحنه ببرند. اما شب گذشته این پدر و پسر در تالار وزارت کشور این کنسرت را برای نخستین بار به صحنه بردند. در میانه‌های همین کنسرت بود که شهرام ناظری با لحنی آزرده اما امیدوار از چند دهه تلاش و ایستادگی گفت. به راستی هم که شهرام ناظری در ۴ دهه‌ی گذشته مردانه ایستاده و تمام ناملایمتی‌ها را به جان خریده است.

ناظری ایستاد و خواند و هرگز به وطن پشت نکرد. راست می‌گوید هر جای دنیا که اراده می‌کرد و می‌رفت؛ امکانات برایش در بهترین سطح ممکن فراهم بود. اما نرفت. ایستاد. ایستاد تا ثابت کند که می‌شود ماند و درست کرد. هرگاه هم که اعتراضی داشت نه در خفا که با صدای بلند آن را گفت و گاهی هم شنیده شد. اگر کسانی چون ناظری نبودند، کسی چه می‌داند اوضاع موسیقی ایران اکنون چگونه بود.

ایستاده در غبار

به هر روی ناظری مسیری پُرفراز و نشیب را پشت سرنهاده تا امروز به چنین جایگاهی در موسیقی ایران رسیده است. او مدتی است که تمرکزش را بر اشعار شاهنامه‌ی فردوسی نهاده است. حاصل این تمرکز کنسرت «آواز پارسی‌» است…

«آواز پارسی» بهانه‌ای است تا ناظری از درشتناکی پُر از دیولاخ بگوید و درازنای خون‌فشانی را روایت کند که راویِ اصلیش حکیم فردوسی است.

ضرب زورخانه و اصالت‌هایی به درازنای تاریخ. سه‌تاری در دست و آوازی که گویی از هزاره‌های دور آمده است. مُرشد زنگ را به صدا درآورد. ناظری هم خواند:

ایران به خدا مملکت ناموران است / این جایگه خسرو و جمشید و کیان است
یک ذره ز ایران نفروشیم به خورشید / آری نفروشیم که این خاک گران است

«داستان ضحاک در حقیقت نبرد نور و ظلمت است. نبرد خوبی و بدی. نبرد حق و ظلمت. در این داستان ظلمت، ضحاک و نور، فریدون است. راویان به ضحاک گفتند؛ تنها کسی که می‌تواند تو را از بین ببرد، فریدون است. ضحاک همه را برای کشتن فریدون بسیج می‌کند.»
این سخنان را ناظری گفت و سپس روایت داستان «ضحاک» را آغاز کرد.

زمین کرده ضحاک پرگفت و گوی / به گرد جهان هم بدین جست‌وجوی

«آبتین پدر فریدون بود که مغزش خوراک مارهای ضحاک شد. فریدون پس از ۱۶ سال از کوه‌های البرز به دشت می‌آید(چو بگذشت برآفریدون دو هشت / ز البرز کوه اندر آمد به دشت) تا برای نبرد با ضحاک آماده شود. از مادرش فرانک می‌خواهد که قصه‌ی پدرش را برایش تعریف کند.»

فریدون که بودش پدر آبتین / شده تنگ بر آبتین بر زمین
برِ مادر آمد پژوهید و گفت / که بگشای بر من نهان از نهفت
فرانک بدو گفت کای نامجوی / بگویم ترا هر چه گفتی بگوی
تو بشناس کز مرز ایران زمین / یکی مرد بد نام او آبتین
ز تخم کیان بود و بیدار بود / خردمند و گُرد و بی‌آزار بود

پیش از ادامه‌ی داستانِ «ضحاک»، بخشی از آلبوم «ناگفته» اجرا شد.

غباری قرمز رنگ صحنه را در برگرفته و روایت بخش دوم داستان «ضحاک» آغاز شد. گروه با تکرار یک ملودی ثابت به فضاسازی می‌پردازند. تقریبا همه‌ی این‌ها را پیش‌تر در آلبوم «درفش کاویانی» با آهنگسازی فرید الهامی و آواز شهرام ناظری شنیده‌ایم. اینجا اما بیت‌های بیشتری خوانده می‌شود و فضاسازی‌ها متفاوت است.

آواز به آنجا رسید که از زبان فردوسی آغاز به خواندن کرد:

بناهای آباد گردد خراب / ز باران و از تابش آفتاب
بسی رنج بردم در این سال سی / عجم زنده کردم به این پارسی

اینجا دیگر در آواز، شهرام ناظری تنها نبود. حافظ هم می‌خواند. خستگیِ ماجرای قوچان و ماجراهای پس از آن، کمی در خواندن‌ها دیده می‌شد که البته طبیعی است. به قطع شب‌های آینده این اجرا شنیدنی‌تر خواهد بود.

«ضحاک» روایت شد و هم‌خوانی‌ها هم به پایان رسید. اما مگر ۳ هزار نفری که در سالن وزارت کشور بودند حاضر به ترک سالن می‌شدند. شهرام ناظری و حافظ ناظری بار دیگر به صحنه بازگشتند تا «آب حیات عشق» را بخوانند. این پایانی برای آغازِ «آواز پارسی» بود.

پایان پیام

منبع: خبرگزاری تسنیم – یاسر شیخی یگانه

کد خبر : 49057 ساعت خبر : 9:37 ق.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=49057
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات