از ذوق خرید دفتر تا غصه فروش دفتر

از ذوق خرید دفتر تا غصه فروش دفتر

پایگاه خبری گلونی، نسیم نوحه‌خوان: ۱۳میلیون نفر دانش‌آموز منتظر بوی ماه مهربودند منتظر شیطنت‌ها و بازی‌های دوران دانش‌آموزی بودند و در شور و هیجان بی‌نظیری به سر می‌برند. آرامش قبل از طوفان مصداق خوبی است برای تحصیل در این مملکت. بماند که دیوارهای مدارس ما بلند است و جو مدارس خشک است و جذابیتی برای دانش آموزان ندارد. بماند که سقف آرزوی دانش آموزان هم بلند است و وجود آینده‌ای نامعلوم هم جذابیتی ندارد.

جامعه طبقاتی هم به جذابیت ماجرا اضافه کرده است. مدارس هوشمند و مدارس بی‌هوش که دیگر آخر جذابیت هستند. قدیم‌ها بچه‌ها بر اساس هوش و ذکاوتشان و یا محل سکونتشان در مدارس ثبت‌نام می‌شدند ولی امروزه‌روز بر اساس جیب پدرشان از یکدیگر سبقت می‌گیرند و در نیمکت اول مدارس هوشمند می‌نشینند و با انواع دکمه های تکنولوژی در مدارس آشنا می‌شوند و بچه کفاش سر کوچه چون پول ندارد مجبور است فقط با دکمه شلوارش آشنا شود. البته چند وقتی است که در مدارس هوشمند تاچ جای دکمه‌ها رو گرفته است.

پول همیشه تفرقه ایجاد کرده است چون علاوه بر امکانات بر رفتار کادر آموزشی و تربیتی مدارس هم تأثیر می‌گذارد. در مدارس هوشمند مدیر با یک سینی قهوه، شیرموز و آیس پک به استقبال دانش آموزان و والدین می‌روند و از بدو ورود دانش‌آموز به مدرسه والدین را به سمت صندلی‌های ماساژور هدایت می‌کند که در حین ثبت‌نام فرزندشان از مزایای مدرسه استفاده کنند.

از ذوق خرید دفتر تا غصه فروش دفتر

امان از مدارس بی‌هوش که بهترین دوران رشد دانش آموزان را به بدترین خاطراتشان تبدیل می‌کند. از فریادهای ناظم بی اعصاب گرفته تا غر زدن‌های مدیر که توی راهرو ندوید، توی حیاط دنبال هم نکنید، دیر نیاید، بازی نکنید، حرف نزنید، دست‌ها و یک‌لنگه‌پا بالا پشت در دفتر بایستید که می‌خواهند یک‌تنه هر چه عقده از آموزش‌وپرورش و سیستم زندگی شهری دارند را سر دانش آموزان مدارس بی‌هوش دربیاورند.

پول چه‌ها که نمی‌کند همچنان دانش آموزان با حفظ فاصله طبقاتی به زندگی خود ادامه می‌دهند و هوشمندان به نرخ جمعیت مهاجرین اضافه می‌کنند و بی‌هوش‌ها با چندین مدرک دانشگاهی دولتی تعداد دست‌فروشان کنار خیابان را کم‌وزیاد می‌کند. پول خودشان است به کسی چه دوست دارند آنور مرزها خرج کنند. ولی دانش‌آموزی با سقف آرزوهای بلند و ایده‌هایی نو حداقل آینده‌ای خاکستری را تصور میکند بیست و چند سال زحمت، تلاش و درس را بر جان می‌خرد و در آخر با شنیدن جمله معروف کار نیست به فکر خود اشتغالی باشید، میرود تا در مترو و کنار خیابان خود اشتغالی کند.

عضو اینستاگرام گلونی شوید و اخبار روز ایران و جهان را دنبال کنید.

پایان پیام

کد خبر : 55162 ساعت خبر : 12:03 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=55162
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات