کارشناسان دکتر در تلویزیون
کارشناسان دکتر در تلویزیون
پایگاه خبری گلونی، علی خضری: بابا در حال تماشای اخبار بود. نمیدانم تماشای اخبار از تلویزیون با این کیفیت، با صفحهی خمیده و بصورت سه بعدی و با صدای دالبی، چه فرقی با تماشای اخبار با تلویزیون معمولی دارد؟ مگر اینکه خبرهای مربوط به جنگ و بمب گذاری را بتوان با کیفیت بالاتری دید چه مزیتی دارد؟ اگر فرستندهی اخبار دست من بود، دستور میدادم خبرهای مربوط به جنگ و کشت و کشتار را با کمترین کیفیت بفرستند تا نه تنها کسی از دیدن آنها لذت نبرد، بلکه تصویر آنقدر خراب و برفک دار باشد تا بیننده ناخودآگاه از آن بدش بیاید. اما متاسفانه من یک کودک دانشآموز بیشتر نیستم که حتی پولتوی جیبیم را هم از بابایم میگیرم که اخبار را با صدای بلند و کیفیت بالا نگاه میکند. چندبار به بابا گفتم: شما که انقدر پول بهقول خودتان ال ای دی آلترا اچ دی دادید، لااقل چند تا فیلم با کیفیت ببینید و لذتش را ببرید.
اما متاسفانه نه خودش میدید و نه میگذاشت ما ببینیم. تنها فرقی که با قبل کرده بود این بود که علاوه بر تماشای اخبار، برنامههای تحلیل اقتصادی و سیاسی که آخر شب پخش میشد را تماشا میکرد. این پیشرفت را هم مدیون روزنامه خواندن اجباری در زمانی بود که تلویزیون سوخته بود. جوری با صدای بلند تماشا میکرد که تا هفت تا محلهی آنطرف تر هم کارشناس مسائل اقتصادی و سیاسی شده بودند. هرچه را که شبها با این همه دقت نگاه میکرد، فردایش مو به مو برای همکارانش تعریف میکرد و برای خودش شده بود یک پا کارشناس مسائل روز. میگفت: اگر میدانستم تلویزیون با کیفیت، انقدر روی معلومات آدم تاثیر میگذارد، اگر شده کلیهام را هم میفروختم و یکی از آنها را میخریدم. چون آدم با یک کلیه هم میتواند زندگی کند، اما با کارشناسی نکردن و نظر ندادن، خیر.
کارشناسان دکتر در تلویزیون
یک روز بعدازظهر درحالی که یک مشت خنده روی لب، یک جعبه شیرینی در دست و به اندازهی ۱۰ لامپ کم مصرف، نور درچشمانش داشت وارد خانه شد. مطمئنم اگر خجالت نمیکشید، کمی هم حرکات موزون مهمانمان میکرد.
گفتم: چی شده بابا؟ کبکتان خروس میخواند.
گفت: اگر بخواهید برایتان بندری هم میخواند. چرا نخواند؟ انقدر الکی میروی مدرسه، چه چیزی یاد گرفتی؟ انقدر گفتید چرا اخبار میبینی. دیدید، آخرش نتیجه داد.
گفتم: چطور مگر؟ قرار است جایزهی بهترین اخبار بین را به شما بدهند؟
گفت: نخیر، قرار است فردا به عنوان کارشناس مسائل اقتصادی در تلویزیون صحبت کنم. یکی از همکارانم وقتی دیده بود که انقدر معلوماتم بالاست، سفارش من را به یکی از دوستانش که در تلویزیون کار میکند، کرده است. دیگر مشهور شدم. دیگر میتوانی در فامیل و در مدرسه پزِ بابایت را بدهی. اگر خواستی، میتوانم یک روز بیایم و در مدرسهتان سخنرانی کنم.
مادر گفت: نکند قرار است در آن برنامه طنز اسمش چی بود؟ آهان دست به نقد. نکند میخواهی بروی آنجا مسخره بازی دربیاوری؟
بابا گفت: فرداشب که خودت دیدی، متوجه میشوی که من مسخرهام یا شماها که چشم دیدن پیشرفت و شهرت من را ندارید.
گفتم: ما که از خدا خواستهایم. ولی باباجان، مگر کارشناسان تلویزیون نباید دکتر باشند؟
گفت: پسرم، مهم نیست که دکتر باشی یا نباشی. مهم این است که دیگران دکتر بودن تورا قبول داشته باشند.
پایان پیام
ادامه این داستان دنبالهدار را اینجا بخوانید.
برای خواندن مطالب دیگر میتوانید به سایت گلونی مراجعه کنید.
ویدیوهایی درباره این موضوع در آپارات گلونی ببینید.
کد خبر : 61660 ساعت خبر : 11:27 ب.ظ