طنزی به بزرگی یک کشور
پایگاه خبری گلونی، نسیم نوحهخوان: همزمانی صدای جیغ زن همسایه و صدای زنگ موبایلم مرا سراسیمه کرد و با خیال زلزله چنان خودم را به کوچه رساندم که رفیق پشت خطیام فکر کرده بود در مسابقات دو صبحگاهی شرکت کردهام. بعد از اینکه متوجه شدم زن همسایه سهم کتک روزانهاش را از همسرجان دریافت میکند شنیدم که شاگردم گفت بدو بیا که مغازهات جزغاله شد.
همچنان که در حال دو بودم ماشین هم گرفتم که سریعتر به محل جزغالگی برسم که راننده محترم زنگ زد و گفت عمو جان به دلیل ترافیک و طرح زود و فرد کرایه شما تا مقصد دو برابر شده است، بیایم یا خیر؟ گفتم نیا میدوم.
کم نبودیم تعداد زیادی بودند که کیف به دست و بدون کیف مشغول دو به محل کار بودند وقتی جویا شدم که چه خبر است، فهمیدم بنزین گران، در آن بین دو فرد توریستنما را هم دیدم وقتی از حال آنها هم پرسیدم گفتند آسم دارند در این آلودگی پول عوارض خروج را صرف درمان و خرید پالم شیردار کردهاند و حالا مجبورند بدوند تا بدنشان سرد نشود تا روزی خارج شوند.
به وسط راه رسیدم که زنم زنگ زد و گفت خانه آمدنی یک دبه ماست بخر و یک بسته نان خشک برای یک هفته، تا آمدم بگویم چرا؟ دیدم عدهای یک مرغ بیچاره را دنبال کردهاند که برایشان تخم بگذارد آنجا بود که فهمیدم تخم مرغ هم طلا شده است.
همچنان میدویم و میپریدم از سر جوب که بار دیگه صدای زنگش بلند شد صاحبخانه بود، گفت بیشتر کنم یا خالی میکنی؟ تا آمدم بپرسم چه چیز را؟ آقای بغل دستیم که به سختی میدوید گفت: ای آقا خونه دیگه، ۱۵ درصد گرون شد. که گفتم خالی میکنم.
سرفهکنان همه میدویدیم اولین سمفونی سرفه در دنیا به پا شده بود که بار دیگر زنگ خورد باز هم شاگرد مغازهام بود گفت: نیا اوستا تمام شد منم دارم میرم خونه.
قطع کردم و ایستادم و به فکر فرو رفتم که به شانهام زدند، برگشتم گفتند این چه وضعی است این چه لباسیت، بپر بالا. گشت ارشاد بود. آنقدر در شوک بودم که یادم رفته بود شب که خوابیدم شلوارک پوشیده بودم. منزل را خبر کردم که شلوار بیاورند که گفتند همه را فرستادند مناطق زلزلهزده.
همانجا بود که روی زمین افتادم و قاه قاهو هارهار خندیدم و زمین را گاز میگرفتم. بعد که به خود آمدم روی تختی بودم که تخت جفتیم در حال ضبط پیام تبریک کریسمس بود و من میخواندم: کجایی خبر ز حال ما نداری؟ در این شب تااار…
پایان پیام
کد خبر : 65689 ساعت خبر : 7:02 ب.ظ