میرجهانگیرخان و نام بختیاری

میرجهانگیرخان و نام بختیاری

به گزارش پایگاه خبری گلونی عیسی قائدرحمت در شماره نخست فصلنامه «پریسک زاگرس» نوشت: سلسله تیموریان در چند مرحله به سرزمین اتابکان لر کوچک و لر بزرگ حمله کرده و هر دو اتابک را به قتل رساندند. با حمله تیموریان، اتابکان لر بزرگ در سال ۸۲۷ هجری منقرض شدند اما اتابکان لر کوچک این شانس و اقبال را داشتند که دوباره حکومت خود را احیاء و ادامه دهند.

در سرزمین لر کوچک پس از قتل ملک عزالدین، پسرش سیدی احمد که در کوه‌ها متواری بود به‌جای وی نشست. سیدی احمد که تا تیمور لنگ زنده بود نتوانست کاری از پیش ببرد ولی به‌مجرد آنکه در سال ۸۰۷ هجری تیمور درگذشت، فرصت را غنیمت شمرد و لرستان (لر کوچک) را در قبضه اختیار خود گرفت (خودگو، ۱۳۷۸: ۸۸)

اما در سرزمین لر بزرگ، آخرین اتابک به اسم غیاث‌الدین فرزند کاووس است که به سال [۸۲۷] هجری به دست سلطان ابراهیم فرزند شاهرخ تیموری برکنار شد و بدین ترتیب سلسله اتابکان لر بزرگ پایان یافت (امان اللهی بهاروند، ۱۳۸۵: ۹۱ و ۹۲)[۱].

بعد از قتل یا برکناری آخرین اتابک لر بزرگ در سال ۸۲۷ قمری، دیگر کسی نتوانست قدرت واحده لر بزرگ را به دست بیاورد؛ بنابراین سرزمین باشکوه و امن لر بزرگ، در نبود حاکم مقتدر از هم پاشیده شد. قسمت پایینی سرزمین لر بزرگ در زمان‌های زیادی ـ به اسم کهگیلویه ـ ضمیمه فارس گردید (سردار اسعد، ۱۳۸۳: ۳۸۶) و قسمت بالایی آن ) سرزمین مابین اصفهان و خوزستان (به علت فقدان حاکمی مقتدر واحد، ساله‌ای سال (حدود ۱۰۳ سال) هر تکه از آن، تحت حکومت حکام همسایه فارس و خوزستان و اصفهان قرار گرفت. قسمت‌های دورافتاده هم بدون حاکم مقتدر باقی ماند. حکام همسایه حضور آن‌چنانی در تکه‌تکه‌های سرزمین لر بزرگ نداشتند، بنابراین سال‌ها سرزمین ازهم‌پاشیده‌ی لر بزرگ به خاطر عدم حضور حاکمانش، در آشوب و هرج‌ومرج و ناامنی می‌سوخت. هر خانی در هر گوشه از این سرزمین، سودای پادشاهی بر کل سرزمین مابین اصفهان و خوزستان را در سر می‌پروراند. در بین مدعیان قدرت، گاهی خانی پله‌های اولیه ایلخانی را می‌پیمود، اما دست تقدیر و یا یک غفلت و اشتباه، مراتب سقوط او را فراهم می‌ساخت.

میرجهانگیرخان و نام بختیاری

تا اینکه در دوره حکومت صفویه، یکی از بزرگان و امیران سرزمین مابین فارس و خوزستان، به اسم تاجمیرخآن‌که جد اندر جد میر و میرزاده‌های منطقه بودند (ترکمان ۱۳۸۲: ۵۲۹) با قدرت و موقعیتش، بر اکثر رقیبان خود غلبه کرد و اقتدار قابل‌توجهی به دست آورد. شاید این آغاز شکل‌گیری سرزمین یکپارچه مابین اصفهان و خوزستان بود که بعدها به «بختیاری» معروف شد.

در زمان شاه‌طهماسب، در حدود سال‌های ۹۳۰ هجری قمری، تاجمیر سرپرست و رئیس طایفه استرکی که در آن زمان قوی‌ترین فرد طایفه به شمار می‌رفت، بر سراسر خطه مابین اصفهان و خوزستان فرمانروائی کرد (صفی زاده ۱۳۸۱: ۸۳).

در بین منابع دست‌اول (مربوط به دوران صفویه) فقط کتاب شرف نامه است که طایفه تاجمیرخان را «استرکی» معرفی کرده است (بدلیسی، ۱۳۷۷: ۴۸). طایفه آسترکی در دربار اتابکان لر بزرگ، حضور داشته‌اند؛ چنان‌که در کتاب تاریخ گزیده آمده که اتابک افراسیاب بیشتر اقربا خود و ارکان دولت را، چون احمد حاجی آسترکی و … جهت آن‌که در ملک صاحب قدرت و شوکت شده بودند، کشت (مستوفی ۱۳۸۱: ۵۴۷ و ۵۴۸). گزارش مستوفی نشان می‌دهد که در بین استرکی‌ها افرادی بانفوذ و صاحب قدرت و شوکت وجود داشته‌اند و در بین آن‌ها شخصی به اسم تاجمیرخان ظهور می‌کند. به نظر می‌آید در زمان‌های بعدی نام طایفه بختیاری آن‌چنان گسترش می‌یابد که همه شخصیت‌ها و منسوبات سرزمین مابین اصفهان و خوزستان به اسم بختیاری مشهور می‌شوند. به‌عنوان مثال منابع بعد از شرف نامه مانند تاریخ عالم‌آرای عباسی (۱۳۸۲: ۵۲۹) و تاریخ جهان‌آرای عباسی (۱۳۸۳: ۱۳۸)، تاجمیرخان را با لقب بختیاری معرفی کرده‌اند.

“شاه‌طهماسب صفوی سرداری الوسات را به تاج امیر استرکی که عمده عشایر آن قوم بود تفویض کرد و مقرر شد هرسال مبلغ قابل‌توجهی به دیوان بپردازد، اما تاجمیر از ادای آن مبلغ عاجز شد و به دست شاه‌طهماسب در سال ۹۷۴ هجری قمری به قتل رسید” (بدلیسی،۱۳۷۷: ۴۸ و ۴۹).

تاجمیرخان اگرچه کشته شد اما پایه‌های اولیه حکومت و شکل‌گیری سرزمینی یکپارچه را بنا نهاد. بعد از کشته شدن تاجمیر خان، شاه‌طهماسب سرپرستی و فرمانروائی منطقه را به میر جهانگیرخان بختیاری که یکی از بزرگان بختیاری بود واگذار نمود[۲]. مشروط بر اینکه سالیانه یک هزار رأس قاطر به‌عنوان مالیات به فرستادگان دربار صفوی تحویل دهد (صفی نژاد،۱۳۸۱: ۸۳).

میر جهانگیرخان ـ که از طایفه یا تیره‌ای به نام «بختیاری» بود یا به هر دلیل چنین لقبی داشت ـ رویه جلب التفات شاه صفوی را در پیش گرفت و هرساله با خوش‌خدمتی، وجوه مالیاتی فراوانی برای شاه صفوی ارسال می‌داشت. در آخرین سال حکومتش، در اخذ مالیات از مردم، آن‌چنان سخت‌گیری کرد که مردم به خشم آمده و علیه او شورش کردند. او بر شورش فائق آمد. درنهایت بعد از حکمرانی میرجهانگیرخان فرزندش خلیل خان ـکه ادامه‌دهنده راه پدرش بودـ در این راه، توسط مردم تکه‌تکه شد[۳]. میر جهانگیرخان اگرچه در راه امنیت در سایه حکومت و یکپارچه کردن سرزمینش، مشقات زیادی کشید و فرزندش هم بعد از پنج سال حکومت، در این راه کشته شد اما با لیاقت‌های او، نام طایفه‌اش (بختیاری) بر تمام سرزمین مابین اصفهان و خوزستان اطلاق شد. در زمان او (میرجهانگیرخان) بود که قلمرو بختیاری به دو قسمت هفت لنگ قلمرو جنوبی و چهار لنگ قلمرو شمالی تقسیم گردید و هر یک از دو قلمرو مذکور خود به چهار رده بزرگ ایلی تقسیم گردید (صفی نژاد ۱۳۸۱: ۸۳). او نه‌تنها ابداع‌کننده نام بختیاری برای سرزمینش بود، بلکه مبتکر نام هفت لنگ و چهار لنگ هم هست. او در اخذ مالیات آن‌چنان دقت و وسواس داشت که با محاسباتی خاص ـ که در زمان خودش قدری پیچیده بود ـ سرزمینش را ازنظر میزان پرداخت مالیات به دو بخش هفت لنگ و چهار لنگ تقسیم کرد. (لنگ، یک واحد تعیین برآورد مالیات بود و بر اساس لنگ یا یک‌چهارم اسب محاسبه می‌شد). درواقع او مبتکر نام هفت لنگ و چهار لنگ هم هست.

میرجهانگیرخان، به خاطر سه عامل موفق شد قدرتمندترین فرد منطقه خودش (سرزمین مابین اصفهان و خوزستان) باشد و درنتیجه این سه عامل توانست نام طایفه (بختیاری) خود را، بر منطقه تحت فرمانش بگذارد. به‌عبارتی‌دیگر میر جهانگیرخان دارای سه موقعیت ممتاز و خاص بود.

اول. به دست آوردن محصول و تلاش‌های نزدیک به اتمام تاجمیر خان: میرجهانگیرخان به قول لری خودمان بر سر سفره حاضری نشست. قبل از او تاجمیر خان ـ در طول ۴۴ سال حکومتش ـ در یکپارچه کردن منطقه مابین اصفهان و خوزستان تلاش بسیاری کرده بود و در این راه به موفقیت‌های زیادی دست‌یافته بود؛ اما دست تقدیر با او همراه نبود و شاه‌طهماسب او را به قتل رساند. ادامه آرمان او (که همانا یکپارچه کردن منطقه مابین فارس و خوزستان بود) به میر جهانگیرخان واگذار شد؛ بنابراین ثمره تلاش‌های تاجمیر خان ـ که همانا یکپارچه کردن منطقه مابین اصفهان و خوزستان بود ـ به شانس و اقبال به میر جهانگیرخان واگذار شد. ایجاد و بنای اولیه حکومت بسیار سخت‌تر از ادامه آن است. تاجمیرخان درواقع سختی کار ایجاد حکومت را به پایان برده بود و ادامه آن‌که سوارشدن بر اریکه قدرت بود به جهانگیرخان محول شد.

میرجهانگیرخان و نام بختیاری

دوم. طولانی بودن حکومت میرجهانگیرخان: میرجهانگیرخان از سال ۹۷۴ ه. ق. تا سال ۱۰۳۷ ه. ق. یا به عبارتی به مدت ۶۳ سال حکومت کرد. ازآنجاکه فرزندش خلیل خان هم، همان سیاست‌های او را ادامه داد، بنابراین مجموع سیاست‌های آن‌ها نزدیک به هفتاد سال طول کشید. حکومت خلیل‌خان ۵ سال از ۱۰۳۷ ه. ق. تا ۱۰۴۲ ه. ق. دوام داشت که مجموع حکومت او و فرزندش سرجمع ۶۸ سال و به‌اختصار و تقریب هفتاد سال می‌شود. حکومت میرجهانگیرخان آن‌چنان طولانی بود که توانست دوران حکومت چهار پادشاه صفویه را ببیند. میرجهانگیرخان در دوران شاه‌طهماسب اول، شاه اسماعیل دوم، سلطان محمد خدابنده و شاه‌عباس بزرگ، فرمانروای [منطقه خود] باشد (صفی نژاد، ۱۳۸۱: ۸۴). این مدت طولانی کافی بود تا اسم طایفه میرجهانگیرخان به نام سرزمینش مشهور شود. هم‌چنین ریاست کل [منطقه مابین اصفهان و خوزستان] از دوره سلطنت صفویه تا زمان سلطنت کریم‌خان زند به عهده فرزندان میرجهانگیرخان بوده است (سردار اسد. علی‌قلی خان، ۱۳۸۳: ۱۵۹ و ۱۶۰). این مدت نسبتاً طولانی باعث شد تا اسم طایفه، امیران سلسله میرجهانگیرخان، به نام سرزمینشان تعمیم داده شود.

سوم. محبوب بودن میرجهانگیرخان در نزد حکومت صفویان: در دوره صفویه، والیان بیشترین قرب را نسبت به پادشاه صفویه داشته‌اند. امیر بختیاری آن‌چنان در نزد پادشاهان صفویه محبوب بود که او هم در کنار والیان مقام و مرتبه داشت باآنکه از والیان و یا بهتر بگوییم از والیان سرحدی نبود.

 به والی عنوان امیر سرحد اطلاق می‌شد. وی شبیه مرزبان در ادوار گذشته بود. امرای سرحدی به ترتیب اهمیت ازاین‌قرار بودند: والی عربستان، والی لرستان، والی گرجستان و والی اردلان یا کردستان و رییس طایفه نیرومند بختیاری اگرچه عنوان فوق را نداشت ولی بعد از والی اردلان به شمار می‌آمد (لاکهارت، ۱۳۸۳: ۱۱)

 میرجهانگیرخان این محبوبیت و مقام را به‌آسانی به دست نیاورده بود. برای خدمت به پادشاه صفویه، آن‌چنان به‌زور از مردم مالیات می‌گرفت که در مقطعی از حکومتش، مردم به خشم آمده و علیه او شورش کردند و نزدیک بود جانش را در این راه از دست بدهد. چند سال بعد، فرزندش خلیل‌خان هم در همین راه، در شورش مردم گرفتار و توسط مردم پاره‌پاره شد. میرجهانگیرخان در جنگ‌ها هم بسیار رشادت و جان‌فشانی می‌کرد. او در جنگ علیه رومیان (عثمانی) با سپاه اندکش آن‌چنان رشادت و دلاوری از خود نشان داد که دشمن را به ستوه آورد. در سال ۱۰۲۵ ه.ق. با دویست نفر از جنگ‌آوران لر در لشکرکشی شاه‌عباس بزرگ در تسخیر آذربایجان شرکت داشت و در این جنگ لرآن‌چنان دلاوری‌هایی از خود نشان دادند که باعث پیروزی ایرانیان گردیده و خرسندی و توجه شاه را به خود معطوف داشتند (صفی نژاد، ۱۳۸۱: ۸۴). میرجهانگیرخان در امور اقتصادی هم تمام همت و توان خود را به کار می‌بست و با این خلوص نیّتش، التفات شاه صفوی را به خود جلب کرده بود. در سال ۱۰۲۹ ه.ق؛ که شاه‌عباس تصمیم قطعی به الحاق آب کوهرنگ به زاینده‌رود و آوردن آن به دارالسلطنه اصفهان گرفت به‌فرمان شاه این مهم به جهانگیرخان بختیاری و حسین‌خان والی لرستان (لر کوچک) محول گردید (صفی نژاد، ۱۳۸۱: ۸۴).

میرجهانگیرخان و نام بختیاری

پادشاهان صفویه خدمت‌های میرجهانگیرخان را همیشه به یاد داشتند. آن‌ها به یاد و پاس آن جان‌فشانی‌ها و فداکاری‌های میرجهانگیرخان، همواره به نواده‌های او ارج می‌گذاشتند تا جایی که ابولفتح‌خان نوه میرجهانگیرخان را حاکم اصفهان کردند. «پس از کشته شدن نادرشاه در سال ۱۱۶۰ ه. ق. شاهرخ شاه نوه‌اش به سلطنت رسید، ابولفتح‌خان بختیاری را که از نوادگان میرجهانگیرخان هفت لنگ بود و در زمان شاه‌طهماسب صفوی می‌زیست، به حکومت اصفهان منصوب نمود، زیرا میرجهانگیرخان و فرزندانش همیشه مورد توجه دربار صفویه بودند (صفی نژاد،۱۳۸۱:۱۰۵)»

و اما این سه عامل و یا سه موقیعت خاص، چگونه باعث شد نام طایفه بختیاری، برای منطقه مابین اصفهان و خوزستان تثبیت شود؟

 همان طور که می‌دانیم کتابت و ثبت اسناد و رویدادها در دست پادشاهان کشور بوده است و عمال کتابت و ثبت، همیشه نیاز به اسم مکان و زمان داشته‌اند. زمانی که میرجهانگیرخان، مالیات را به دربار صفوی تقدیم می‌کرده است. کاتبان، ره آورد او را ثبت می‌کردند. می‌نوشتند مالیات میرجهانگیرخان بختیاری … اما میرجهانگیرخان مالیات کدام قسمت از کشور را آورده بود؟ زیرا تا آن زمان سرزمین میرجهانگیرخان قسمتی از سرزمین لر بزرگ بوده و نام جدید سرزمین او در هیج کتابی تا آن زمان ثبت نشده بود. در زمان قبل از میرجهانگیرخان در هیچ کتابی، اسمی از بختیاری به‌عنوان یک سرزمین نیست. اسم بختیاری در تاریخ گزیده موجود است اما نه به مفهوم نام یک سرزمین؛ بلکه صرفاً به مفهوم نام یک طایفه از مجموع طوایف لر بوده است. در ضمیر ناخودآگاه آن کاتبان، این جواب بود که میرجهانگیرخان مالیات سرزمین تحت فرمان خودش را آورده است. پس به مرور زمان، سرزمین و مالیات میرجهانگیرخان بختیاری به اسم خود میرجهانگیرخان بختیاری عجین شده بود. به مرور زمان عبارت طولانی مالیات میر جهانگیرخان بختیاری در صحبت‌های محاوره‌ای قصور پیدا کرد و به اختصار گفتند و نوشتند مالیات بختیاری و این عبارت را در اسناد مالیاتی ثبت کردند. پس در نوشته‌های آن زمان مالیات بختیاری یعنی مالیاتی که میرجهانگیرخان بختیاری آورده است و یا به عبارتی دیگر یعنی مالیات سرزمین میرجهانگیرخان بختیاری. عبارت «مالیات بختیاری» به جای «مالیات سرزمین میرجهانگیرخان بختیاری» در زمان حکومت میرجهانگیرخان تا حد زیادی جا افتاده بود.

میرجهانگیرخان و نام بختیاری

پادشاهان صفوی همه چیز سرزمین مابین اصفهان و خوزستان را با اسم میرجهانگیرخان می‌شناختند. به‌عنوان مثال اگر کسی می‌گفت من از کوه آسماری آمده‌ام شاید کسی نمی‌دانست کوه آسماری کجاست؛ اما اگر همان فرد، می‌گفت من از سرزمین میرجهانگیرخان بختیاری آمده‌ام نه تنها معرفی‌اش، خیلی موجز و روشن بود، بلکه معرّفش هم خیلی عزیز و دوست داشتنی بود. خوانین دیگری که به خدمت پادشاه صفوی می‌رفتند برای اینکه از اعتبار و جذابیت میرجهانگیرخان استفاده کنند، خود را منسوب به سرزمین میرجهانگیرخان بختیاری می‌کردند و با ایهام، خود را بختیاری معرفی می‌کردند. خوانین لری که برای قرب پادشاه صفوی، پذیرفته بودند که نام سرزمین خود را بختیاری خطاب کنند در بین عامه مردم تحت فرمان خود، یک عامل ترویج برای گسترش نام بختیاری (برای نام سرزمین خود) بودند.

 به این صورت در سال‌های بعد از مرگ میرجانگیرخان، باز سرزمین مابین اصفهان و خوزستان به اسم سرزمین میرجهانگیرخان بختیاری و به اختصار به اسم «سرزمین بختیاری» مشهور شد. مسلماً اگر نام طایفه میرجهانگیرخان، چیزی غیر از بختیاری می‌بود قطعاً نام سرزمین مابین اصفهان و خوزستان به اسمی غیر از بختیاری ثبت می‌شد. پیش از میرجهانگیرخان، تاجمیرخان آسترکی حاکم منطقه بود؛ اما باید دانست تاجمیرخان به اندازه میرجانگیرخان شهرت و محبوبیت در نزد پادشاهان صفویه نداشت. اگر تاجمیرخان آسترکی، مدت خیلی بیشتر حکومت می‌کرد و محبوبیت و قدرت بیشتری از میرجهانگیرخان می‌داشت، مسلماً سرزمین مابین اصفهان و خوزستان به اسم آسترکی ثبت می‌شد و نه به اسم بختیاری.

لازم به ذکر است در برخی منابع خود تاجمیرخان را نیز با «لقب» بختیاری یاد کرده‌اند، این منابع نمی‌توانند نافی مدعای ما در این که نام «بختیاری» به واسطه قدرت جهانگیرخان عمومیت یافته است را مخدوش سازد، زیرا منابعی که تاجمیرخان آسترکی را «بختیاری» خوانده‌اند، همگی مربوط به زمان‌های بعد از حکومت جهانگیرخان یا هم‌زمان با وی بوده‌اند، می‌توان پذیرفت که پس از رایج شدن لقب «بختیاری» در زمان جهانگیرخان، گاهی برای اشاره به حاکمان یا حوادث قبل از وی نیز از همین نام استفاده کرده باشند.

هم‌چنین سیاست حذف نام مخالفان و پررنگ کردن نام دوستداران، در عملکرد رفتاری شاهان صفویه وجود داشته است. به‌عنوان مثال در سرزمین لر کوچک بعد از سرکشی شاهوردی‌خان به‌عنوان آخرین اتابک لر کوچک، به جای او حسین‌خان فیلی، والی می‌شود و شاهان صفویه برای کم رنگ کردن نام اتابکان، نه تنها لرستان را به خانواده فیلی منسوب می‌کردند بلکه حتی مناطق جغرافیایی لر کوچک را هم به اسم فیلی منسوب می‌کردند و می‌نوشتند راه‌های فیلی، کوه‌های فیلی، خرم‌آباد فیلی و غیره. در مورد سرزمین مابین اصفهان و خوزستان هم همین سیاست وجود داشته است. پادشاهان صفوی برای حذف نام تاجمیرخان آسترکی، مرتباً اسم بختیاری را پررنگ می‌کردند. این پررنگ کردن و اشاعه نام بختیاری در اواخر دوره صفویه به اوج خود رسیده بود.

معمولاً هر سلسله پادشاهی، منتقد و حذف کننده دستاوردهای سلسله‌ی قبل از خود می‌باشد؛ اما سلسله‌های بعد از صفویه مانند افشاریه و زندیه، همواره دوستدار سلسله صفویه بوده‌اند تا جایی که می‌توان گفت که سلسله صفویه منتقد آن‌چنانی نداشته است. بنابر این کارگزاران و مشاهیر و متعلقات و نام بختیاری در زمان افشاریه و زندیه هم‌چنان به قوت خود باقی ماند. در زمان افشاریه و زندیه اسم بختیاری به‌عنوان نام یک سرزمین، کاملاً جا افتاده بود و منابع بسیاری سرزمین مابین اصفهان و خوزستان را به اسم بختیاری می‌شناختند؛ بنابراین در زمان تثبیت شدن نام بختیاری ـ برای یک سرزمین ـ دیگر حساسیتی در ذکر نام طایفه‌ی خوانین وجود نداشت. به‌عنوان مثال خوانین کیانرسی یا دورکی زراسوند و غیره خود را بختیاری معرفی می‌کردنداما نه به این معنی که طایفه آن‌ها بختیاری است بلکه به این معنی که سرزمین آن‌ها به اسم بختیاری می‌باشد. اسم بختیاری در زمان مشروطه با حضور لرهای بختیاری، بسیار پر رنگ تر شده بود. در سال‌های مشروطه حس بختیاری‌گرایی ایلخانان ـ که از طایفه دورکی بوده و یا ریشه در طایفه پاپی فیلی داشتند ـ آن‌چنان زیاد شده بود که گاهی در مکتوبات این دوره، به نظر می‌آید که قومیت بختیاری خیلی پررنگ‌تر و غلیظ‌تر از هویت لری می‌باشد.

میرجهانگیرخان و نام بختیاری

منابع:

  • امان اللهی بهاروند، سکندر، قوم لر، انتشارات آگه. تهران، ۱۳۸۵٫
  • بدلیسی، شرفخان بن شمس الدین. شرف نامه تاریخ مفصل کردستان، انتشارات اساطیر، تهران. ۱۳۷۷٫
  • ترکمان، اسکندربیگ. تاریخ عالم آرای عباسی، زیر نظر ایرج افشار، موسسه انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۸۲٫
  • خودگو، سعادت، اتابکان لر کوچک، انشارات افلاک، خرم آباد، ۱۳۷۸٫
  • راولینسون، سر هنری. سفرنامه راولینسون گذر از زهاب به خوزستان، ترجمه سکندر امان اللهی بهاروند، انتشارات آگاه. تهران،۱۳۶۲
  • سردار اسعد، علیقلی خان، تاریخ بختیاری، خلاصه الاعصار فی تاریخ بختیار، به اهتمام جمشید کیان فر، انتشارات اساطیر تهران، ۱۳۸۳٫
  • سردار ظفربختیاری، خاطرات سردار ظفربختیاری، انتشارات یساولی فرهنگسرا، تهران، ۱۳۶۲
  • صفی نژاد، جواد، عشایر مرکزی ایران، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۵٫
  • صفی نژاد، جواد، لرهای ایران، نشر آتیه، تهران، ۱۳۸۱٫
  • لاکهارت، لارنس، انقراض سلسله صفویه، ترجمه اسماعیل دولتشاهی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران ۱۳۸۳٫
  • مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، موسسه انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۸۱٫
  • مینورسکی، والادیمیر، دوسفرنامه درباره لرستان و رساله لرستان و لرها، ترجمه سکندر امان اللهی بهاروند و لیلی بختیار، انتشارات بابک، تهران، ۱۳۶۲٫
  • وحید قزوینی، میرزا محمد طاهر، تاریخ جهان‌آرای عباسی، مقدمه و مصحح: سید سعید میر محمد صادق، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۸۳٫

[۱] – در متن اصلی کتاب قوم لر این تاریخ ۸۲۱ هجری می‌باشد اما بیشر منابع آنرا ۸۲۷ هجری نوشته‌اند.

[۲]- بعضی از منابع جدید، جهانگیرخان را پسر تاجمیر خان نوشته‌اند. جهانگیرخان چه پسر تاجمیرخان باشد و چه نباشد برای بحث ما فرقی نمی‌کند، این‌ها دو شخصیت جداگانه‌اند که در منابع تاریخی معاصر، یکی‌شان استرکی و دیگری بختیاری معرفی شده است و من هیچ منبع دسته اولی نیافتم که درباره نسبت ایشان با همدیگر چیزی نوشته باشد. همچنین موضو ع بحث ما نه شجره شناسی آن‌ها، بلکه این است که چرا سرزمین مابین اصفهان و خوزستان به اسم غیر از بختیاری (لقب میرجهانگیرخان) مثل استرکی (که لقب تاجمیرخان بوده) ثبت نشده است.

[۳]- یکی از اولین منابعی که از خلیل خان اسم برده کتاب تاریخ عالم آرای عباسی است که در صفحه ۱۰۸۶ جلد سوم خلیل خان را ولد یا فرزند میرجهانگیرخان معرفی کرده اما بعضی منابع دیگر، خلیل خان را برادر میرجهانگیرخان دانسته‌اند.

پایان پیام

کد خبر : 65931 ساعت خبر : 8:39 ق.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=65931
اشتراک در نظرات
اطلاع از
1 دیدگاه
چیدمان
اولین نظرات آخرین نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات

(((در شهرستان لالی در بنه وار خلیل خان یا ((بنه وار آسترکی)) کتیبه میرجهانگیر خان وجود دارد که ثبت ملی هم شده در آخر کتیبه نوشته شده ((میرجهانگیر شاه بختیاری آسترکی پسر حضرت مستطاب حاجی الحرمین امیرتاجمیر بختیاری آسترکی.سال۹۸۴ هجری قمری.)))