پریسک را برافروختند و به سال نرسیده فروغ این جرقهی روشنایی از نورآباد تا نورآباد ممسنی رسیده است!
به گزارش پایگاه خبری گلونی، مهرداد ابراهیمی نوشت: در مزرعهی ملخ زدهی فرهنگ بومی این دیار و خوشههای خرمن اندیشهای که ناچیده بر زمین میافتند و بغض فروخورده کشتکاران اندیشه و در انتظار برفابی برای ساقههای ترد و خشکشدهی خردورزی، به مرکز حوالهمان دادند.
جمعی جوان فرهمند دغدغهمند، آستین همت بالا زده و در انبوه ناملایمات و باوجود کاستیهای بسیار کمر به برافراشتن بادبان دانایی در گرداب تهاجم فرهنگی شدند و در جنگ نابرابر نرم با دستانی خالی و سرهایی سرشار از زایش و تازگی و با دلهایی امیدوار به فردایی روشن در تاریکی این شب دیجور و گردابی چنین هایل “پریسک”ی برافروختند و به سال نرسیده فروغ این جرقهی روشنایی به قول جناب ساکی “از نورآباد تا نورآباد ممسنی” رسیده است!
اینک در جشن یکسالگی پریسک این نازنین نوزاد نوپا، ترافیک پر از بوق همت و غلغلهی زیر پل سیدخندان را بهطرف میعادگاه ارسباران پشت سر گذاشتهام. تشویش و شوق دیدار، تعادل احساس را بر هم زدهاند. ملاقات سردبیر اندیشهورز و برخی چهرههای آشنا درآستانهی در اما غبار از تن میگیرد. سالن به چشم برهم زدنی صندلی کم میآورد!! خیل مشتاقان در گوشه گوشه سالن بامتانت سراپا چشماند و گوش..
سخنان روشنگر و نویدبخش استاد سیدفرید قاسمی، نوید فرداهایی روشن میدهد و ته دلمان همان اول کار قرص میشود. استاد رحمانپور دغدغههای همیشگیاش را این بار در قالب سخن و نه آواز اساطیریاش بر زبان میراند و او هم دعوت به پشتیبانی و دست در دست هم نهادن به مهر میکند.
فضای سالن با نوای خوانندگان هموند و جویای نام حلاوتی دیگر مییابد. گاه آن رسیده تا دردها از زبان روزنامهنگار و رسانهپژوهی واگویه شود و چه زیبا به زبان مادری آقای ساکی داد سخن داد و دردمندانه خواست تا برگرد پریسگ حلقه زنیم تا از تندباد ناملایمات و بی مهریها، کم قدری نبیند.
فرازی دیگر بانویی پویا وکوشا از”بیبی مریم” قصهها گفت و مدال شجاعتش را یادآورمان شد. روز روز هنرنمایی بانوان فرهیخته بود از اجرای حرفهای خانم شفیعزاده تا سیاوشخوانی گردآفرید بانویی که شهد کلام حکیم توس را درکاممان ریخت. اجرای موسیقی سنتی و دیگر بار اجرای موسیقی مقامی و محلی شورها در سالن افکند.
پیش از خاتمه اما مدیرمسئول محجوب پریسک ازسر ضیق وقت، تیم بیچشمداشت و حرفهای پریسگ را معرفی کرد. خردورزانی بیادعا که در این کسادبازار مطبوعات بازارگرمی دارند. شعرخوانی شاعر فرهیخته، جناب امیری بسیار به دلها نشست وپیآمد نغمهی مسحورکنندهی کمانچه میلاد علیپور انگشتانمان را واداشت تا روی زانوها ضرب بگیریم. سالن سراسر شور و خواستنی. مجالی باید فراهم آید تا این نورسیده به همت همه دوستداران فرهنگ زاگرس، شعلهای شود و روشنی و نور بخشد. تابادچنین بادا.
پایان پیام