به گزارش پایگاه خبری گلونی، ریحانه فراهانی در «پندار» (سال ششم، شماره ۴۷. انجمن علمی-دانشجویی ارتباطات دانشگاه تهران، دانشکدهی علوم اجتماعی) نوشته است:
ارتباطات بحران در عصر جدید هر روز زوایای تازهای را پوشش میدهد که بسیاری از آنها برخاسته از موقعیتهایی هستند که تاکنون سابقه نداشتهاند و درسگرفتن از آنها میتواند راهشگای اقدامهای بعضا متفاوت و تأثیرگذار در سایر موقعیتهای بحرانی شود. در بحث از بحران و به ویژه بحرانهای انسانی مانند جنگ، یکی از مواردی که به ندرت به آن پرداخته میشود، نقش زنان در مدیریت شرایط در سطوح مختلف قبل، حین و بعد از بحران است. اما تحولات اخیر خاورمیانه و ورود زنان کرد به نبرد با نیروهای بنیادگرا و نقش آنان در مدیریت شرایط بحرانی جنگی، لزوم بازنگری جدی در این زمینه را ایجاب میکند. تجربه مبارزه زنان کرد در عراق و سوریه نشان داده است که زنان چه در شرایط بحرانی و چه در تحولات بعد از آن میتوانند نقشی مهم و تأثیرگذار در مدیریت بحران داشته باشند.
سپتامبر ۲۰۱۴ آغاز حمله داعش به شهر کوبانی و تصرف این شهر بود، هنوز چند روزی از این حادثه نگذشته بود که نیروهای مردمی شهر کوبانی به صورت قبیلهای و خانوادگی وارد نبرد علیه داعش شدند. در این بین اتفاقی که بیشترین توجه را به خود اختصاص داد، ورود گسترده زنان به عرصه نبرد علیه داعش بود. آمارهای منتشر شده از این حکایت داشتند که یک سوم مبارزان در میدانهای نبرد زنان هستند. اگر تا پیش از این تصویر زنان در جنگ بهعنوان نیروهای پشت جبهه بود که بیشتر به اعمالی مانند مداوای مجروحان، مراقبت از کودکان، تهیه و تدارک وسایل و تجهیزات برای میدان نبرد و… میپرداختند، حضور زنان مبارز کُرد در میدان نبرد، تصویرهای موجود را تغییر داد. تا پیش از این حضور زنان در پشت جبهه باعث شده بود که تصویری کمرنگتر از آنها در رسانهها به چشم بخورد و عموما هم هنگامی که از زنان در جنگ صحبت میشد، بیشتر به آسیبهایی که آنها را تهدید میکرد اشاره میشد. اما حضورزنان کرد کوبانی در میدان نبرد باعث شد که این تصویرهای معمول تغییر کنند. زنان کرد تصویری برجسته در رسانهها داشتند و همین بازنمایی گسترده رسانهای از مبارزات زنان کرد و تلاشی که آنها برای مدیریت شرایط بحرانی داشتند با خود پیامدهای مختلفی را بههمراه داشت. یکی از بدیهیترین آنها دیدهشدن نقش زن در مدیریت بحران بود. نه تنها زنانی که تفنگ به دست داشتند و مبارزه میکردند؛ بلکه زنانی نیز که در پشت جبهه فعالیتهای آموزشی و امدادی را بر عهده داشتند، بیش از گذشته به چشم آمدند.
بازنمایی رسانهای گستردهای که در سطوح ملی و بین المللی در رسانههای جریان اصلی و رسانههای اجتماعی از حضور زنان کوبانی در میدانهای مبارزه صورت گرفت و کمپینها و هشتگهای مختلفی که در حمایت از این زنان شکل گرفت، باعث شد که نقش زنان در سایر میدانهای مبارزه نیز پررنگ شود. بهطوری که چند ماه بعد هنگامی که حملات داعش به شهر سنجار و جنایتهای این گروه در این شهر آغاز شد، زنان ایزدی نیز مانند زنان کوبانی به میدان مبارزه آمدند. در حمله داعش به کردهای ایزدی در سنجار ۴ هزار مردم اعدام و ۷ هزار زن به بردگی گرفته شدند و ۲۰۰ هزار نفر دیگر آواره شدند. در نبردهای سنجار نیز مانند نبرد کوبانی زنان نقشی مهمی داشتند. همین مسئله به همکاری زنان در سطح بین المللی برای مبارزه با داعش منجر شد، نه تنها گروههای مبارز زن در عراق، سوریه و حتی ترکیه برای مبارزه با دشمن در کنار یکدیگر قرار گرفتند؛ بلکه حتی در سطح جهانی نیز نمونههای متعددی از زنانی که از غرب به گروههای مبارز میپیوستند نیز مشاهده شدند. حضور زنان در میدانهای مبارزه با کوبانی آغاز شد و با بازنمایی گستردهای که داشت به گروههای مقاومت در سایر نقاط شکل داد. اهمیت حضور زنان در مدیریت این شرایط بحرانی زمانی بیشتر اهمیت پیدا میکند که به ایدئولوژی دشمن و نوع نگاهش به زن نیز توجه کنیم. داعش، گروهی افراطی و رادیکال است که در سرزمینهایی که اداره میکند قوانین کاملا ضد زن را به اجرا میگذارد. در سرزمینهای تحت کنترل داعش زنان از ابتداییترین حقوق خود محروم هستند و با آنها به غیرانسانیترین شیوه ممکن رفتار میشود. یکی از بارزترین نمودهای آن که بازتابی جهانی هم داشته است به بردهگرفتن زنان و خرید و فروش آنهاست. بنابراین زمانی که زنان کوبانی اسلحه به دست میگیرند و مقابل داعش میایستند، به نوعی میتوان گفت که ایدئولوژی ضد زن این گروه را نیز هدف قرار میدهند.
اما حضور زنان در وضعیت بحرانی جنگ، نه تنها در مدیریت و رهبری شرایط جنگی نقش داشت؛ بلکه باعث شد بعد از جنگ نیز نقش زنان در حوزههای سیاسی پررنگ شود. نقش پررنگ زنان در مبارزه با داعش باعث شد که در دوره بعد از جنگ نیز حضور آنها در بازسازی جامعه در همهی حوزههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… دیده شود، به حدی که در قوانینی که بعد از جنگ به تصویب رسیدند، به حق و حقوق زنان توجه شد. تجربه کوبانی نشان میدهد که سرفصلهای ارتباطات بحران در دانشگاهها نیازمند یک بازاندیشی جدی در بررسی نقش زنان در مدیریت شرایط است. تجربه کوبانی بیانگر این واقعیت است که نقش زنان نه تنها در پیشگیری از جنگ و گسترش صلح؛ بلکه در حین بحران و مدیریت شرایط جنگی و در ترمیمها و بازسازیهای بعد از آن نیز اهمیت دارد. در سطوح مختلف ارتباطات بحران با مدنظر قراردادن زنان بهعنوان یکی از ارکان اصلی مدیریت اوضاع میتوان بسیاری از واقعیتهای موجود را تغییر داد و آنتی تزهایی را تعریف کرد که میتوانند چالشی مهم بر سر راه شرایط و ایدئولوژیهای جنگی باشند.
پایان پیام