موضوع جدیدی نیست این آلودگی تهران، شلوغی شهر و برجهایی که هر روز قدشان بلندتر میشود و فضای سبزی که هر روز آب میرود. کتاب رَهِش یکی از بهترینها است برای نشان دادن این همه معضل در شهری که دیگر شهر نیست.
پایگاه خبری گلونی، سمیه باقری حسنکیاده: رَهِش، آخرین رمان رضا امیرخانی داستان شهری است که دیگر شهر نیست. قصه « ش ه ر»ای است که دیگر وارونه شده است و نویسندهاش آن را «ر ه ش» میداند.
تهرانی که خود و ساکنانش گرفتار سنت دیرینه خودبس شدهاند.
داستان کتاب رهش
کتاب نقل داستان مادری است که فرزندش در هیاهوی خودبس در تهران امروز، ساکن خانه ویلایی موروثی پدری است با فرزندی که آسم دارد و همسری که معاون شهرداری است.
لیا و علاء، زوج معمار، شخصیت های اصلی داستان هستند که مرد روحیه نسبتا منفعلی دارد و فقط به حفظ موقعیت کاری خود به عنوان معاون شهردار می اندیشد.
اما زن، به عنوان راوی داستان، رویکرد آرمانخواهانه دارد و معتقد است برنامه های مدیریت شهری اشتباه است.
او در مقابل بسیاری از ارزش های هویتی و اجتماعی خود موضع می گیرد و سعی میکند تصویری واقعیتر از اجتماع و هویت شهرش نشان دهد. او میگوید: «چه فرقی دارد فرزند من با جانباز شیمیایی که در جنگ آسیب دیده است؟ صدام فرزند من کیست؟ ایلیا را چه کسی به این روز انداخت. آن صدام گوشت داشت و پوست و استخوان، اما این صدام کاغذ است و آیین نامه شهرسازی و قانون ترافیک و شماره گذاری پلاک و معاینه فنی و این شهر آلوده…»
امیرخانی در این رمان، منتقد جدی تقریبا همه برنامههای مدیریت شهری است.
او طرحهای توسعهای مدیران شهرداری را به منزله از بین بردن هویت پیشین شهر میداند.
شخصیتهای واقعی
شخصیتهای داستان رهش به شدت واقعی هستند و هر کدام پرچمدار نوعی تفکر در میان مردم.
آنهایی که امیرخانی را از نزدیک میشناسند، میدانند که او یک نویسنده سیاسی است. به این معنا که سیاست را فهم کرده و در این ساحت، حرفهای زیادی برای گفتن دارد و به هیچ عنوان نوشتههایش را سیاسی نمیکند.
اما رَهِش به شدت سیاستزده است و پر است از نطقهای آتشین و کوبنده در مذمت تهرانی که شهر نیست.
« ر ه ش» یا رهش اگر چیزی میبود شبیه «نفحات نفت» یا «نشت نشا» قطعا واقعیتر و دلنشینتر میشد.
اما آنچه رهش را نجات میدهد حضور ارمیا، شخصیت آشنای رمانهای امیرخانی در فصل آخر است.
ارمیا همان درویش و همان پیر و مرادی است که در داستان جا نمیگیرد تا قهرمان اصلی باشد، اما حضور پر رنگی دارد و کلیدیترین جملات از زبان این شخصیت گفته میشود.
حضور ارمیا پایان داستان رهش را چنان جذاب میکند که تازه باور میکنیم که داستانی از نویسندهای بزرگ خواندهایم.
موضوع جدیدی نیست این آلودگی تهران، شلوغی شهر و برجهایی که هر روز قدشان بلندتر میشود و فضای سبزی که هر روز آب میرود.
کتاب رَهِش یکی از بهترینها است برای نشان دادن این همه معضل در شهری که دیگر شهر نیست.
پایان پیام.