پایگاه خبری گلونی، راضیه حسینی: با شنیدن سرود تیم ملی فوتبال ایران خیالم راحت شد که همه چیز تیم ملی برای رفتن به جام جهانی به هم میآید.
تیم ملی که پیراهنش مدل زیرپوش باشد، سرودش هم باید یک درجه از لالایی بالاتر وتندتر، در حد دراز کشیدن پای تلویزیون و شکستن تخمه باشد. زمانی یوزِ روی پیراهن تیم ملی ابهتی داشت که انگار لشکر رستم قرار است به جنگ برود.
ولی الان با این پیشیملوس کوچک که اندازهی یک سکهی پانصد تومانی وسط پیراهن تیم ملی نقش بسته، هر چیز را میشود تصور کرد الا جنگندگی. خوب معلوم است برای این تیم همین سرود به درد میخورد.
آنچه در ذهن متصور میشود
با شنیدن این سرود تنها چیزی که از زمین فوتبال و بازیکنان در ذهنم متصور میشود این شکلی است:
جهانبخش دست سردار آزمون را گرفته و وسط زمین با زیر پوش دارند باله میرقصند. بازیکنان دیگر هم دورشان حلقه زدهاند. در انتهای شعر هم همگی آرام وبالهوار سمت کیروش رفته و دور او حلقه میزنند و همگی با پرچم ایرانی در دست یک زانو را بر زمین گذاشته به آسمان نگاه میکنند.
تماشاگران هم در سکوت کامل به نمایش خیره شده و در حالی که اشک جلوی دیدشان را گرفته و حسابی احساساتی شدهاند ایستاده برای بازیکنان دست زده و بدرقهشان میکنند. بعد هم آرام و بی صدا با نظم و ترتیب از استادیوم خارج میشوند.
اصلا کسی با شنیدن این آهنگ فوتبال بازی کردن و حتی فوتبال دیدنش میآید؟ بیاید هم انتظار خاصی از مسابقه ندارد همین که آرام و باوقار بدوند ، زیاد زمین نخورند و همانطور شیک و مجلسی از زمین بروند بیرون کافیست.
باور کنید راضی به زحمت نیستیم نیازی به برد تیم مقابل و این کارها نیست. همین که رفتیم جام جهانی برای کم نشدن چیزی از ارزشهایمان کافیست.
تیمی که نکوست از لباس و سرود و یوزش پیداست.
پایان پیام