کتاب فراموش شد سکوت کردیم تلگرام فیلتر شد هیاهو
پایگاه خبری گلونی، محسن فراهانی: پیامرسان تلگرام یکشبه فیلتر شد و درون شبکههای مجازی، جنجال تازهای به راه افتاد. منتقدین شروع کردند به انتقاد و معترضین شروع کردند به اعتراض. اما در کنار این اعتراضها و انتقادها، فیلترینگ اتفاق افتاد.
کتاب فراموش شد سکوت کردیم
منتقدان فیلترینگ تلگرام ناامید و خشمگین از دولت انتقاد کردند که چرا منبع لایزال علم بشریت را فیلتر کرده است.
منتقدان از نابودی هزاران شغل ایجاد شده در این پیامرسان گفتند.
از وعدههای به ثمر نرسیدهی انتخاباتی گفتند. از نبود پیامرسان جایگزین گفتند.
آنها گفتند و گفتند. خود ما هم گفتیم و گفتیم. انتقاد کردیم و اعتراض. ناراحت شدیم و خشمگین.
هرکدام ما در طول روز ساعتها از این پیامرسان استفاده میکردیم. اخبار، اطلاعات و دانستنیها، پیامرسانی و اطلاعرسانی.
اما حالا یکشبه تمام داشتههایمان بر باد رفت.
گویی سیل یا طوفانی تمام راههای ارتباطی ما را از بین برده است و در کویر تنهایی خود گرفتار شدیم. پس حق داشتیم خشمگین شویم و اعتراض کنیم.
اما حالا که اندکی موجهای خروشان این سیل آرام گرفته است، بیایید از جنبهی دیگری به این طوفان یکشبه بنگریم.
آیا فیلتر شدن تلگرام باعث دور ماندن ما از اطلاعات میشود؟
آیا از پیشرفت ما جلوگیری میکند؟ آیا هزاران شغل را به نابودی میکشاند؟
اگر پاسخ شما به این پرسشها مثبت است، اجازه بدهید سفر کوتاهی به گذشته داشته باشیم.
جایی در بین دههی ۴۰ و ۵۰. زمانی که تعداد باسوادان این کشور، یک چنددهم امروز بود، کتابها تیراژهای بسیار بالایی داشت.
ده هزار نسخه. پانزده هزار نسخه. بیست هزار نسخه. اما امروز…
امروزه بهترین کتابها از بهترین نویسندهها در بهترین حالت، پنج هزار نسخه چاپ میشود و نویسنده دست به دعا و لب به ذکر است که همان پنج هزار نسخه فروش برود.
چند سوال درباره فیلتر تلگرام
چه اتفاقی افتاده است؟ چرا سرانهی مطالعهی یک کشور اینقدر کاهش داشته است؟
مگر خواندن کتاب باعث بالا رفتن سطح اطلاعات ما نمیشد؟ مگر مطالعه کردن لازمهی پیشرفت نبود؟
مگر هزاران نفر در بازار نشر و توزیع و فروش کتاب مشغول نبودند؟
چه شده است که ما برای فیلتر شدن یک پیامرسان، تصور میکنیم که این مملکت روبه زوال است؛
اما از کاهش چشمگیر و ترسناک سرانهی مطالعه، کَکمان هم نمیگزد؟
جواب این سوال کاملاً واضح است. چون ما شکستهای ناگهانی را دوست نداریم.
ما پسرفتهای یکشبه را برنمیتابیم. ما اعتراضی به مرگ تدریجی نداریم و به راحتی آن را میپذیریم.
ما با دستهای خودمان کتاب را کنار گذاشتیم. دورش انداختیم. گفتیم وقتش را نداریم. گفتیم گران است. سنگین است. زمانبر است.
کتابی که هزار پله از تلگرام مفیدتر بود. اگر تلگرام اطلاعات ما را افزایش میداد،
کتاب هم این کار را بلد بود. اگر تلگرام باعث پیشرفت یک ملت بود، کتاب هم این کار را انجام میداد.
اگر در تلگرام هزاران نفر مشغول به کار بودند، در بازار کتاب هم هزاران نفر نان سر سفرهای خانواده میبردند.
کتاب، تنها قادر به ارسال کلیپ رقص وحید خزایی نبود که البته این نقصان و ضعف عظیم را میشد با یک چیز دیگری جبران کرد.
حال چه شد که ما در برابر فراموشی کتاب سکوت کردیم؟
پیشرفت و افزایش اطلاعات و اشتغالزاییاش را ندیدیم ولی برای فیلتر شدن یک پیامرسان گریبان چاک میکنیم؟
آری. برادر و خواهر من. ما سالهاست که خود را فیلتر کردهایم. انگشت ما سالهاست که روی دکمهی فیلترینگ است.
پایان پیام