چهل سالگی و کنکاش در جوهر حقیقی ذهن یک زن

رمان چهل سالگی اثر ناهید طباطبایی را شاید بتوان مشهورترین اثر وی دانست. این اثر به فیلم سینمایی به همین نام نیز تبدیل گردید، اما حتی اگر این اتفاق هم نمی‌افتاد به نظر می‌رسد که برای ما آدم‌های نگران دوران میانسالی و پیری، این کتاب بازهم مشهورترین اثر طباطبایی به حساب می‌آمد.

پایگاه خبری گلونی؛ سمیه باقری حسن‌کیاده:  همه ما پیامبریم؛ پیامبرانی که گرچه فرشته وحی بر ما نازل نمی‌شود اما خوب می‌دانیم که برای رسالتی به این دنیا آمده‌ایم.

چهل سالگی برای من سن مبعوث شدن است؛ همان وقتی که خامی جوانی را گذرانده‌ام و دیگر فرصتی برای اشتباهات کودکانه و ناپخته ندارم.

چهل سالگی با همه بحران‌ها و رسالت‌های جدید و تغییر دیدگاه‌هایش خواهد آمد و چه خوب که به چشم فرصتی برای اعتلای روحی به آن نگاه کنیم.

رمان چهل سالگی ناهید طباطبایی را شاید بتوان مشهورترین اثر وی دانست.

این اثر به فیلم سینمایی به همین نام نیز تبدیل گردید، اما حتی اگر این اتفاق هم نمی‌افتاد به نظر می‌رسد که برای ما آدم‌های نگران دوران میانسالی و پیری، این کتاب بازهم مشهورترین اثر طباطبایی به حساب می‌آمد.

درونمایه اصلی کتاب بخشی از دغدغه‌های چهل سالگی و یا شاید همه زندگی یعنی قضاوت است.

قضاوتی درباره دیگران، خود، عشق، گذشته و خاطرات به قصد ساختن دوباره آن هم درست در چهل سالگی و از نو آغاز کردن و انسان را محک زدن.

داستان درون‌گراست؛ کنش‌ها و کشمکش‌های درونی دارد و از این جهت به داستان‌های مدرن شباهت دارد.

تضاد و تقابلی که در کل داستان دیده می‌شود، درگیری فکری شخصیت اصلی است که هنوز موفق نشده به درک درستی از موقعیت خود برسد.

رمان چهل سالگی یک امتیاز بسیار مهم دارد؛ چیزی که شاید بتواند همه ضعف‌های کوچک آن را هم‌پوشانی کند و آن اینکه در توصیف تردیدها، آشفتگی‌ها و درگیری‌های درونی یک زن امروزی و در «کنکاش در جوهر حقیقی» ذهنیات و اعمال این زن بسیار موفق عمل کرده است.

چهل سالگی

داستان چهل سالگی

داستان رمان چهل سالگی از جایی شروع می‌شود که آلاله شخصیت اصلی آن که در مرز چهل سالگی است دچار دگرگونی می‌شود.

این دگرگونی در حالی اتفاق می‌افتد که ما زندگی این شخصیت را می‌بینیم که اکنون در کنار همسر بسیار منطقی و مهربانش فرهاد، و دختر شاد و سرحالش شقایق زندگی می‌کند.

او زندگی آرام و خوبی دارد و همچنین زنی شاغل است که مسئول کنسرت گذاری در تالاری بزرگ است.

جرقه داستان رمان چهل سالگی از جایی آغاز می‌شود که آلاله مسئول برگزاری کنسرتی می شود که رهبر این کنسرت قرار است از اروپا به ایران بیاید.

ولی این فرد کسی نیست به جز عشق دوران جوانی او. آمدن عشق دوران جوانی به همراه دلهره‌ها و ترس و نزدیک شدن دوران پیری، آلاله را گیج می‌کند.

این اتفاق دقیقا همزمان شده است با دوران عجیبی که یک زن درست در مرز چهل سالگی نفس می‌کشد.

تکه‌های ناب چهل سالگی

▪آدم باید به تعداد کسانی که می‌شناسد ماسک داشته باشد.

▪آدم وقتی جوان است به پیری جور دیگری فکر می‌کند. فکر می‌کند پیری یک حالت عجیب و غریبی است که به اندازه صدها کیلومتر و صدها سال از آدم دور است.

اما وقتی به آن می‌رسد می‌بیند که هنوز همان دخترک پانزده ساله است که موهایش سفید شده، دور چشمهایش چین افتاده، پاهایش ضعف می‌رود و دیگر نمی‌تواند پله‌ها را سه تا یکی کند.

▪همه ما در جوانی عاشق بوده‌ایم، عشق‌هایی که یکی یکی رفتند و تکه‌ای از دل ما را با خود بردند.

▪همه جوان‌ها بالاخره یک روز عاشق می‌شوند ولی همه زندگی به همان عشق اول ختم نمی‌شود. معمولا آدم با عشق اولش ازدواج نمی‌کند، حتی گاهی با او حرف هم نمی‌زند، اما احساس قشنگی است که همیشه خاطرات آدم را شیرین می‌کند.

▪عشق های دوران جوانی همین ستاره‌ها هستند و تو هر وقت به ستاره‌ها نگاه کنی  می‌فهمی که یک جایی، یک جایی از دنیا یک کسی هست که وقتی به تو فکر می‌کند ته قلبش گرم می‌شود.

▪-الان دلت می خواست به جای فرهاد، هرمز بود؟
آلاله فکر کرد و بعد گفت:
-راستش نه، چون آن وقت مثل یک جفت آدم بودیم که پایمان روی زمین نیست. بیشتر از آن به هم شبیه بودیم که بتوانیم با هم زندگی کنیم. من به کسی احتیاج داشتم که بتوانم بهش تکیه کنم و پدرت بهترین متکای دنیاست.

کتاب بخوانیم.

پایان پیام.

کد خبر : 99492 ساعت خبر : 10:52 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=99492
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات