کاسیان لرستان چه کیش و دینی داشتند و باورها و نمادهای مذهبی و ذهنی آنها چه بود
کاسیان لرستان چه کیش و دینی داشتند و باورها و نمادهای مذهبی و ذهنی آنها چه بود
به گزارش پایگاه خبری گلونی حمید ایزدپناه در مجموعه سه جلدی تاریخ جغرافیایی و اجتماعی لرستان نوشته است:
۵- کیش کاسیان لرستان
در مورد کیش کاسیان میتوان گفت که شاید نخستین نقش پناهگاه جنوبی دره میرملاس واقع در کوه «سَرسُرحسنشان» کوهدشت که به شکل مقابل است، نقطه عطفی در پژوهش برای دانستن نخستین جلوهها، از باورهای آنان به نیروهای خدایان باشد.
چنان که پیش از این اشاره شد، این محل و پناهگاهی که تصاویر بر دیواره آن نقش بستهاند، شاید نیایشگاه و منظری اعتقادی به نیروهای ماورا باشند که از آنها شکار یافتن و شکارکردن بیشتری را طلب میکردند.
این نقش در مفرغ به شکلهای مرکب از شکار و بُت، یعنی مجموعهای از کله قوچ با شاخهای نیمدایرهای که درون هر دایره شاخ و یا حلقه، صورتی از انسانِ خدا نما جلوهگر است، ریختهگری شده است.
مفرغهای دارای نقش سرِ قوچ و حلقه، گاه به معبدها نیاز میشدهاند و گاهی هم طلسمی برای همراه داشتن هنگام شکار رفتن که آنها را بر یراق و یا لگام اسبان شکارچیان میآویختند و سرانجام پس از مرگ شکارچی، همراه وی به خاک سپرده میشدند.
در سدههای بعد و در کیش اهورایی مصر هخامنشیان و ساسانیان، حلقه بدون ساقه و یال و شاخ قوچ، به نام «ابرته» یا ناموس و قانون خدا و جهان شناخته میشد که در حجاریهای منقوش میبینیم که اهورامزدا و گاه الهه خورشید آن را به شاه هخامنشی و یا ساسانی میسپارد.
زیرا تنها اهورامزد قدرت و ناموس جهان است و آن را به هر کس بخشد، صاحب فره ایزدی خواهد شد.
با گذشت زمان و در دورههای پس از حمله تازیان، این حلقه به شکل بسته و باز در هنر معماری و سفالگری، نقاشی و مینیاتور بهکار گرفته شد.
مثلا بهعنوان طلسم و حرز، حلقهای در درهای خانهها شد تا به هنگام در زدن، خبرهای باشگون و خوب را نوید دهد. عاقبت، این حلقه در هر شکل نیمبسته و هلالی و ترکیبی آن از قوس طاقها گرفته تا چنبرهای خط نستعلیق فارسی و خطوط و نقوش تذهیب و تشعیر برای ایرانیان اگر هم مقدس به حساب نمیآمد، دستکم الهامبخش هنرمندان شد.
به هر صورت، کاسیها در تحولات فرهنگی خود نمادهای ذهنی و باورهایی داشتند. گفته شده که یکی از خدایان عمده آنان «کاشو Kaššo» نهتنها جنبه خدایی داشت، بلکه نام نیای قبیله کاسیان لرستان نیز بود.
ممکن است تلفظ این واژه اکدی باشد، چون شکل کاسیتی آن دیده نشده است.
اسامی دیگر خدایان که دیاکونف در تاریخ ماد به آنها اشاره کرده، چنین است:
شیمالی، الهه قلههای کوهستان که نام دیگرش «شیبارو Šibārru» بوده است؛ «شوکامون Šukāmun» یا «شومو Šumu» خدای آتش زیرزمینی و حامی و طرفدار دودمان شاهی «هاربه Harbe»؛ و «شینحو Šinhu» که از خدایان بسیار عزیز و محترم بوده و همتای خدایان بابل «انلیل Enlile»، خدای خدایان و خدای زمین و مردوک خدای دولت بابل به حساب میآمده است.
خدایان کاسیان لرستان با خدایان بابلیان متفاوت بودند، ولی کاسیها خدایان دیگری هم داشتند که همه در بابل مورد احترام بودند، اما پس از سقوط دولت کاسیان، بابلیها پرستش آنها را ترک کردند (احمد بهمنش، ص ۱۷۹ و ۱۸۰؛ دیاکونف، ص ۱۷۳ و ۱۷۴).
کاسیها یا ساکنان آن روز لرستان معابدی هم داشتند که یکی از آنها در ناحیه سُردم Sōrdōm یا سُرخدم در جنوب شرقی کوهدشت وسیله شادروان اشمیت کشف شد و به صورت علمی کاوشهایی در آن انجام گرفت.
مدارک به دست آمده نشان میدهند که مردمان آن روزگاران که از نواحی مختلف لرستان بودند، در مرکز مقدسی آداب و رسوم مذهبی واحدی را معمول میداشتند.
گاهی نیز در فصلهای ویژهای از سال به زیارت این مرکز میرفتند.
همچنان که امروز نیز در لرستان این سنت کهن معمول است. اشیای یافته شده در «سرخدم» انواعی از نشانههای زنانه و مردانه بودند که نذورات آن مرکز یا پرستشگاه را تشکیل میدادند و همه نقشها، که معنای اعتقادی داشتهاند، از جمله کارهای مفرغکاران کاسی لرستان بودهاند.
برای آگاهی از بینش و باورهای اعتقادی و کیش کاسیان باید به آثار مفرغی پیشکش شده به پرستشگاهها نگاه کرد و توضیح باستانشناسان را در مورد این آثار دید.
برخی از وجوه مشترک اعتقادی بر روی آثار نمادی مفرغی سومر یا ایلام و یا بابل ممکن است یک نفوذی فرهنگی تلقی شود.
کاسیان لرستان چه کیش و دینی داشتند
اما این تاثیر متقابل هنر در خدمت کیش و اعتقاد، خود در تاکید بر هویت دو قوم و پیوستگی آنها متقابل هنر در خدمت کیش و اعتقاد، خود در تاکید بر هویت دو قوم و پیوستگی آنها نقش داشته است. نظیر نقش درخت یا نخل مقدس سومر یا نخل و مار و گاو که به ایلام مربوط میشود و تنوع آنها که الهامدهنده مفرغسازان لرستان مرکزی بوده است.
این احتمال هم هست که مفرغسازان لرستان، هنرشان را در خدمت کیش سایر اقوام یا ساختن سنجاق و اشیای ریز و درشت از دیدگاه اقتصادی و مبادله کار و کالا، به کار گرفته باشند.
به هر صورت، نقشخوانی آثار مفرغی به دست آمده از گورهای کاسیها یا پرستشگاه «سُردم» (سرخ دم)، آگاهیهای جامعتری را همراه دارد. (تاریخ هنر، آندره گدار، ترجمه بهروز حبیبی، ص ۲۵ تا ۹۱).
به این منظور و برای آگاهی بیشتر میتوان از منابعی مانند تاریخ هنرگدار، هنر ایران گیرشمن، تارخ ماد دیاکونف، بهره گرفت.
بعضی از دانشمندان ایرانشناس، معتقد به نوعی پیوستگی و تداوم کیشی در میان کاسیان لرستان هستند که این امر از جهات مختلف در خور توجه است.
از آن جمله، تجلی و تجسم مهر در هنر مفرغکاران کاسیت است که پس از آن، گاه به مظاهری از آیین و کیش زرتشتی نیز دقت شده است.
زیرا به نظر میرسد بتی که مظهر خدای عدالت و موسوم به «سروش» است، به شکلهای مختلف ظاهر میشود. داشتن چند سر، که هر کدام دو صورت در مقابل و پشت دارد، موجب شده که تعداد زیادی چشمهای برجسته و گوشهای قوی به این «بت» بدهند و این امر که نشانهای از قدرت بیپایان خداست، خدای مهر یا میترا را تداعی میکند که در اوستا درباره او گفته شده است که هزار گوش و ۱۰ هزار چشم دارد.
از این نظر ربالنوع «سروش» چیزی نظیر «میترا» بوده و پرستش او نیز به «مهر» مربوط میشده است.
سلاح جنگی او گرز است که با آن با موجودات موذی که دشمنان اهورامزدایند، به ستیز میپردازد.
بنابراین در تجسم نقشهای این مفرغها و اصول آن هیچ نوع مراسم «شمنی» وجود نداشته است، بلکه از نظر تحقیقی، قدیمترین تصاویر دینی ایران را مینمایانند که متعلق به زمانی هستند که «یشتها» یعنی کهن ترین بخشهای اوستای شفاهی به وجود آمدند (هنر ایران، رمان گیرشمن، ترجمه عیسی بهنام، ص ۴۳ و ۴۵).
پایان پیام
کد خبر : 114155 ساعت خبر : 10:08 ب.ظ