در نمایشگاه کتاب امسال همه چیز فراوان بود مخصوصا عکس با سلبریتیها
گفت و لفت
گزارش دردناک یک واقعه
پایگاه خبری گلونی پروین استکی: چند وقت است نمایشگاهی در پایتخت ایران بنا شده که برو و بیایش زیاد است.
ما که هیچ سالی نرفتهایم و ندیدهایم اما خیلیها رفتهاند و از نزدیک دیدهاند.
ما از این لیاقتها نداشتهایم که پایمان اینجور جاها باز شود.
هرسال پول تو جیبیهایمان را که از شش ماه قبل جمع کردهایم برمیداریم و به نیابت از نمایشگاه کتاب تهران میرویم دم دست دوم فروشیها، نفری یک کتاب میخریم، قربه الی الله.
این است که ما فقط خبرهایش را دنبال میکنیم و حسرت میخوریم.
همین چند روز پیش از زبان همکار و دوستمان شنیدم که رفت و آمدی در نمایشگاه به پا بوده است.
فیض آبادی جان در نامه مکتوبش برایم شرح داد که چقدر فضای نمایشگاه شاد و تربیتی است.
خودش با چشمهای خودش دیده بود و با گوشهایش شنیده بود که غرفهدار خانم با یک آقایی دعوایش شده و حرفهای قشنگ قشنگ برای هم تلگراف کردهاند.
ما که اولش باورمان نمیشد اما چون به آپارات گلونی قسم خورده بود باور کردیم!
در نمایشگاه کتاب امسال همه چیز فراوان بود مخصوصا عکس با سلبریتیها
خیلی چیزهای دیگر برایم نوشته بود. گویا عدهای به جای اینکه از بوی درختان قطع شده که حالا بهم منگنه شدهاند لذت ببرند، رفته بودند عکس بگیرند.
آن هم نه با کتابهای گلمنگلی، با پر و پاچه سلبریتیها! طوری دنبال سلبریتی میدویدهاند که انگار خردجال را دنبال کردهاند.
خدا آخر و عاقبت همهمان را بخیر کند. یک چیزهایی آدم میشنود و میبیند که مو را به تنش سیخ سیخ میکند.
البته که نمایشگاه کتاب دلخوشیهای خودش را دارد. نمونهاش تخفیفهای ویژهاش.
همین همکار جان به عشق سی درصد تخفیف در نمایشگاه کتاب، کتاب سی و سه هزار تومانی خریده، غافل از این که در لایههای زیرین برچسب عدد دوازده خوابیده.
خدا برایشان خوش بخواهد که با این تخفیفهای کاذب دل یک ملت را خوش میکنند. آن هم از نوع کتاب خوانش.
خلاصه که دوستمان دل پر دردی داشت و سرشک از دیدگانش بر روی صفحه گوشی میپاشید.
های های گریه میکرد و غصه میخورد که نمایشگاه کتاب را فروشگاه کتاب کردهاند، ما هم نهایتا با چندتا استیکر دلداریاش دادیم و برای تسکین آلام و غماش روانه رختخوابش کردیم.
هرچند با توجه به آنهمه بیفرهنگی که در حق کتاب و متعلقاتش شده و آن همه ظلمی که به خواهان کتاب کردهاند، و زایش آن همه کتابهایی که ظاهرا کتاب هستند و سرار هیچاند، نمایشگاه کتاب فروشگاه هم نیست.
زایشگاهی است که در آن ناباوریهای فرهنگی و اقتصادی به دنیا میآیند.
ارادتمند، کچالو
پایان پیام.