تعطیل شدن برنامه نود نشان از ضعف ساختار رسانه دارد یا مسائلی پشت پرده وجود دارد؟

تعطیل شدن برنامه نود نشان از ضعف ساختار رسانه دارد یا مسائلی پشت پرده وجود دارد؟

پایگاه خبری گلونی، آرمان ریاحی: خیلی‌ها در مقام مقایسه بین برنامه‌ی تعطیل شده‌ی «نود» و برنامه‌ی جایگزینش «فوتبال برتر» به چند کلمه بسنده می‌کنند: “مردم یا هواداران را ندیده گرفتند.” “اصلاً مگر مخاطب مهم است؟” یا جمله‌هایی تکراری از این دست: “مردم اصلاً به حساب نمی‌آیند. ” یا نقل قول می‌کنند از فلان نماینده‌ی مجلس: “دلیلش را پرسیدم و گفتند علت کنار گذاشتن «عادل فردوسی پور» محبوبیت‌‌اش بود.”

تعطیل شدن برنامه نود

کسانی هم که در حاشیه هستند در غیاب اطلاعات صحیح جز «نیت‌خوانی» کاری انجام نمی‌دهند: “میثاقی به عادل خیانت کرد!” یا :”مدیر تازه وارد می‌خواست خودی نشان بدهد و پایش را محکم کند.”و یا : “محمدحسین خودش نمی‌خواست و وادارش کردند. “

-“میثاقی را می‌شناسم! منتظر این فرصت بود تا جای عادل را بگیرد.”

گوش کردن به این حرف‌ها ما را از تحلیل نشانه‌ها دور می‌کند. حتا وقتی پای گپ خصوصی با تهیه‌کننده‌ها بنشینی اطلاعات دندان‌گیری که به‌درد تحلیل بخورد به‌دست نمی‌آید.

تهیه‌کننده‌ای می‌گوید: “عادل شخص خیانت‌کاری بود! او حتا به دوست نزدیکش «مزدک میرزایی» در برنامه‌اش کار نمی‌داد و مزدک تنها آیتم پیامک‌ها یا نظرسنجی را می‌خواند و صفر تا صد برنامه‌ی نود دست خودش بود. “

طبعاً این سخنی بی‌طرفانه نیست؛ چه آن‌که می‌دانیم مزدک خجول و گوشه‌گیر وفادارترین همکار عادل بود و هرگز نشنیدیم که یک کلمه بدگویی کند؛ از هیچ‌کس، چه برسد به عادل که بین عوامل تولید محبوب‌ترین مجری و تهیه‌کننده بود.

تهیه‌کننده‌ی دیگری علت را در ساختار معیوب می‌دانست. او می‌گفت : “در یک ساختار درست تهیه‌کننده‌ی تلویزیون باید آنقدر روی مجری‌اش تسلط داشته باشد که مجری خارج از چارچوب‌ها نتواند کاری کند که بعد نتوان جمعش کرد.”

حرف قابل توجهی بود ؛ ولی این در صورتی‌ست که چارچوبی وجود داشته باشد.

در واقع در سازمان صداو سیما هرسال مقدار قابل توجهی بخش‌نامه صادر می‌شود که همه دستورالعمل‌هایی هستند که “شرایط حال” را در نظر می‌گیرند و نگاه به آینده در آن‌ها وجود ندارد.

با توجه به این‌که تهیه‌کننده‌ی یادشده در طول سال‌های طولانی همکاری‌اش با شبکه‌ی سوم سیما چندین مجری مهم معرفی کرده است می‌شود به تجربه‌ی او تکیه کرد، ولی نگاه او به رسانه، نگاهی از درون است و قادر به تحلیل همه‌جانبه نیست؛ بیش‌تر مجری‌های او برای ذات محافظه‌گر رسانه‌ی ملی دردسرآفرین بوده‌اند.

تلویزیون ایران به‌شدت “تهیه‌کننده محور” است و اغلب تهیه‌کننده‌ها به‌دنبال «باکْس» یا فضایی در کنداکتور پخش برنامه‌ها هستند که بیش‌ترین میزان زمان را برای برنامه‌شان فراهم کند و چه چیزی بهتر از یک برنامه‌ی زنده؟

ضعف ساختار رسانه یا مسائلی پشت پرده

وقتی صحبت از ساختار می‌شود طبیعی‌ست که نظامی را باید در نظر گرفت که در آن اصولی بنیادین تعریف می‌شود که به‌راحتی قابل تغییر نیست.

این اصل‌ها چیزی ‌نیستند جز دستورهای پایه‌ای برای سرگرمی و انتقال پیام که در قالب برنامه‌سازی علمی و خلاقیت در ساخت انجام می‌پذیرد.

نگاهی به تاریخچه‌ی تلویزیون ایران نشان می‌دهد که در گذشته اغلب تهیه‌کننده‌ها در این رشته به مثابه یک تخصص تحصیل کرده بودند.

آن‌ها نه تنها به قالب‌های رایج برنامه‌سازی تسلط پیدا می‌کردند، بلکه انتقال پیام را در نشاط سرگرمی و خلاقیت فرهنگی می‌دیدند.

نگاهی به ساخته‌های سال‌های دور در دهه‌های پنجاه و شصت نشان می‌دهد که اغلب برنامه‌ها در زمان ساخت‌شان از مخاطب پیشی می‌گرفتند.

چه در جُنگ‌ها، برنامه‌های ترکیبی و چه در مسابقات. چه زمانی‌که پای مخاطب کودک در میان بود و چه برنامه‌های نمایشی و سریال‌ها که از وسواس در ساخت هنری خبر می‌دادند و عرصه‌ی بندبازی غیر متخصص‌ها بسیار تنگ بود.

با بازنشسته شدن و یا کوچ تهیه‌کننده‌های استخوان خرد کرده پای کسانی به برنامه‌سازی باز شد که با آزمون و خطا جاده‌های مطمئن را دوباره می‌آزمودند.

ضعف محتوایی در دهه هفتاد

از میانه‌های دهه‌ی هفتاد خورشیدی ‌ شبکه‌های تلویزیونی توسعه پیدا کردند ، ولی اغلب تعریفی برایشان وجود نداشت.

شبکه‌ی دوم که محتوای کودک و آموزش داشت تعریف خود را گم کرد و شبکه‌ی تازه تأسیس سوم سیما با عنوان جوان و سرگرمی و ورزش مخاطبی برای خود دست و پا کرد.

بیش‌تر تازه نفس‌ها گرچه از تخصص و تحصیل کم‌بهره بودند، ولی شور و خلاقیت‌شان به آن‌ها این جرأت و قدرت را اهداء می‌کرد تا قالب‌های نوینی را بیازمایند و به نسبت در ارضاء مخاطب موفق باشند.

ولی با این‌حال با مدیریت‌های غیر فرهنگی و نگاه ایدئولوژیک و گاه امنیتی مدیران به مقوله‌ی برنامه‌سازی، سخن گفتن از ساختار حرفی به‌غایت پرت است. چه آن‌که ممکن است حتا برخی ضد ساختار را نوعی ساختارگرایی به‌حساب بیاورند، ولی یک حجم بی‌شکل را که اراده‌های افراد بر «حجم‌بخشی» آن تأثیر می‌گذارد را قطعاً نمی‌شود ساختاری دارای مفصل‌یندی اطمینان‌بخش دانست.

نتیجه‌ی چنین ترکیب بی‌تناسبی همان‌طور که ذکرش رفت التفات پر اصرار به زمان حال است.

زمان‌پریش بودن از مؤلفه‌های جهان مدیران مشکوک و ایدئولوژی زده است که شامل نفی گذشته و غیاب نگاه به آینده‌ایست که از ملزومات برنامه ریزی طولانی برای ایجاد سیستمی پایدار و مانا و اطمینان‌بخش است.

در چنین سیستم ضدساختار نامانایی «زمان»، امری شناور است که اراده‌ی تازه از راه رسیده‌ها در شکل‌بخشی به آن بسیار مؤثر است.

شم برنامه‌سازی عادل فردوسی‌پور

عادل فردوسی پور را باید از خیل بااستعدادهایی دانست که برای تلویزیون آموزش ندیده بود.

ولی شمّ برنامه‌سازی و ذاتی نمایش‌گر داشت و شور و تخصص بی‌مانندش در فوتبال، ضعف‌هایش را می‌پوشانْد.

شناور بودن سیستم تلویزیون به او و خیلی‌های دیگر این اجازه را می‌داد تا خلأ ها را بپوشانند و تبدیل به ستاره‌هایی مردم پسند بشوند.

از‌ معجزات او این بود که در یک ضد سیستم توانست بیش از بیست سال دوام بیاورد و از اراده‌های سیّال در زمان حال، به نفع برنامه‌ی خود استفاده کند.

با این وجود برنامه‌ی چالش ‌برانگیز نود از‌ ضعف بزرگی رنج می‌بُرد که چشم اسفندیارش بود؛ زمان طولانی و باز… برنامه گاه تا چهار ساعت و بیش‌تر طول می‌کشید و باز هم درخواست وقت داشتند که با بذل عنایت مدیران، به انهدام کنداکتور می‌انجامید.

در هیچ شبکه‌‌ی تلویزیونی یا رسانه خارجی استانداردی چنین اتفاقی نمی‌افتد مگر برنامه‌های ویژه که لحظه به لحظه‌ی یک خبر جهانی را گزارش بکنند: سفر به کره‌ای دیگر، ترور یک شخصیت سیاسی یا سقوط‌ یک رژیم…

با تمام شرح مبسوطی که داده شد دیگر شاید مهم نباشد برنامه‌ی فوتبال برتر را بخواهیم با نود به تعطیلی کشانده شده مقایسه کنیم. چیزی برای گفتن نیست که ندانیم.

تئوری‌های تعطیل شدن برنامه نود

حتا خبر دستور از بالا برای تعطیلی نود شاید به اندازه‌ی تحلیل خود این ضدساختار با نشانه‌های گیج سرگردانش اهمیت ندارد؛ چه آن‌که می‌دانیم «محمدحسین میثاقی» در حضور ذهن و هوش و دانش از عادل فردوسی پور کم ندارد، گیرم از گرما و شهامت اخلاقی و “آن” مرد نمایش‌گر نود بهره نبرده است.

حتا بایسته نیست که از رهگذر دعواهای درون‌گروهی به تئوریهایی روی بیاوریم که معتقد هستند: ” شبکه‌ی سوم سیما به عنوان پربیننده ترین شبکه مانند غنیمتی بود که تازه نفس‌های دیگری می‌خواسته‌اند تسخیرش کنند و کردند.”

تسخیرگران اما همان روش را به کار زده‌اند: اختصاص زمان دست و دلبازانه برای اختتامیه‌ی یک مسابقه‌ی ضعیف که طابق‌النعل‌به‌نعل از روی یک مسابقه‌ی استعدادیابی آمریکایی شبیه‌سازی شده است.

مدیران شبکه با تخصیص بیش از هفت ساعت به مجری پرحرف «عصر جدید» رکورد یک برنامه‌ی زنده را شکستند!

دیگر حتا حرف آن تهیه‌کننده‌‌ای مهم نیست که عادل را به خیانت به دوستانش مانند مزدک میرزایی متهم می‌کرد.

بی‌شک اگر مزدک مهاجرت کرد به خاطر عادل نبود! او شاید به دنبال ثبات و امنیت شغلی در سامان‌مندی و آینده‌نگری یک شبکه‌ی “ساختارباور” می‌گشت که اراده‌ی تصمیم‌گیران به بطالت و نابودی زمان نمی‌انجامد.

بی‌شکلی برای یک رسانه مانند قلبی‌ست که بیرون قفسه‌ی سینه می‌تپد.

پایان پیام

کد خبر : 133561 ساعت خبر : 9:50 ق.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=133561
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات