رمان دایی جان ناپلئون از ایرج پزشکزاد یک کتاب کاملاً سیاسی است
رمان دایی جان ناپلئون از ایرج پزشکزاد یک کتاب کاملاً سیاسی است
به گزارش پایگاه خبری گلونی دایی جان ناپلئون نام رمانی طنز از ایرج پزشکزاد است که در ۱۳۴۹ منتشر شد و با استقبال بینظیری روبهرو شد.
این رمان که از پرفروشترین کتابهای ایرانی است با لحنی طنز تیپهای شخصیتهای جامعهٔ ایرانی را به ریشخند میگیرد.
پس از انتشار این رمان و بعد از گذشت سالها همچنان نقدها و تحلیلهایی بر روی این کتاب نوشته میشود.
تحلیلی که در زیر آمده است را یکی از کاربران توئیتر به نام پوریا به تازگی در صفحه شخصی خود منتشر کرده است.
پوریا اولین توئیت از رشته توئیت خود را اینگونه آغاز کرده است:
دو کلمه حرف ناحساب.
وقتی سریال یا کتاب دایی جان ناپلئون رو نگاه میکنی، در تک تک پرسوناژ ها فصل مشترکی میبینی، خام بودن، کودک وار و نابالغ رفتار کردن.
اتفاقا رشته نخ اصلی که توانسته بار طنز تلخ و شیرین داستان رو به رشته بکشه همین خامی هستش،ستون فقرات طنز این رمان.#رشتو
…— پوریا هستم (@seyedpouriakaz1) October 5, 2019
وی در ادامه نوشت: اگه از طنز ماجرا و چیزهای بامزه یا حتی ترحم برانگیز و بلاهتهای تکتک پرسوناژها که بگذریم، اتفاق بزرگی میافته.
آینه جامعهای رو میبینیم که افرادش برای کسب هویت یا حفظ هویت به شدت میجنگند.
رمان دایی جان ناپلئون از ایرج پزشکزاد
جایی شنیدم انسان نه حیوانی است ناطق چون به فراخور لب میگزه و خودش رو خفه میکنه تا نگه حتی شنیدم انسانی حیوانی ضاحک نیست.
میدونید که خندیدن بسیار فرایند پیچیدهای است و مغز پیشرفته لازم داره، اما چون انسانها بیشتر گریه طلب میکنن و دنبال فرصتهای غصه خوردن هستن تا شادمانگی اون هم نقض شد.
اینکه انسان حیوانی است، منطیق، فکور، عاقبت اندیش، چاره اندیش یا ابزار ساز، پخته خوار، آبادگر، تجدیدگر، جاه طلب، گسترشگر همه اینها نقیضهایی دارند اما تا به حال نتوانستهام برای جمله: انسان حیوانی است سیاسی، نقیضی بیابم.
چون انسان تکتک رفتارهای غریضی و ارادی خویش را در پی هدفی انجام میدهد و حتی بیهدفترین رفتارها هم به هدفی منتج میشوند.
رمان دایی جان ناپلئون پر است از رفتارهای سیاسی، تکتک جدالها و چالشها حتی رفتارهای قمر طفل خام عقل عزیزالسلطنه هم پر است از سیاست های رفتاری.
چه بسا سیاستهای او بسیار کارآمد از آب درآمد.
هم نوزادش را حفظ کرد، هم صاحب شوهر شد، هم ارث و میراثش را به مدد شوهرش برای فرزندانش حفظ کرد، هم در بین قوم و خویش از مقبولیت برخوردار شد.
میبینید سیاست حتی در انسان شیرین عقل هم وجود دارد.
چیزهای خندهدار در رمان زمانی اتفاق میافتد که سیاست این انسانیترین پدیده بشر برای عقده گشایی یا منافع کم اهمیت هزینه میشود.
مثلاً اسدالله میرزا، شازده مومنت قافیه قجر بودن را باخته باچند کلمه فرنگی توانسته از شرم هویت مخدوش لیز بخورد و هیچ گاه پاسخگوی بیلیاقتیهای آباء خود نبوده و تازه با هر سیاست و کیاستی خویش را به هدفی غریضی برساند.
منتها خندهآور آنجاست که این هوش سرشار به هم آمیزی با زنهایی میشود که فقط برای همان چند دقیقه و ساعت برای شازده معنی دارند.
یعنی کل سیاست امری روزمره و صرفاً یک روزه، چیزی که با سیاست کلان کاملاً در تناقض است و طنزی تلخ را میسازد که علیرغم خندهدار بودن بسیار هم غم انگیز است.
هوش سرشار و تلاش فراوان برای یک امر کوتاه مدت. تلاشهای دایی جان ناپلئون که با سیاست فراوان با دشمن اتفاقاً کاملاً حقیقی و تا بن دندان مسلح یعنی آقا جان، که با تاکتیکهای مختلف دائم سعی در حمله و ایجاد خسارت در هویتی پوشالی دارند، حتی شیرعلی قصاب هم بدون پول دوسیر گوشت به احترام آقای بزرگ، دست مش قاسم نمیداد و برای همچین چیز بیاهمیتی سالها دو عاقل مرد فامیل با انواع پلیتیکهای جنگی به هم تاختند.
سر هیچ. این طنزی است تلخ خنده دار و گریه دار.
از طنز و سیاست در رمان که بگذریم، خودمان کدام نقش از پرسناژهای کتاب را بازی میکنیم؟
از سیاستی که میورزیم و چند کلمه حرف ناحساب.
پایان پیام
کد خبر : 138921 ساعت خبر : 1:07 ب.ظ