عزیز نسین طنزنویسی که از زمان خود جلوتر بود

عزیز نسین طنزنویسی که از زمان خود جلوتر بود

پایگاه خبری گلونی راضیه حسینی: یکی از مشهورترین طنزنویسان که به زبان رک و سر نترس معروف بود، عزیز نسین بود.

او نویسنده ‌اهل ترکیه است که بهای زبان سرخ خود را با گذراندن سال‌های زیادی از عمرش پشت میله‌های زندان پرداخت کرد. او در کتاب‌هایش با زبانی طنز به اکثر مشکلات جامعه زمان خود پرداخته است.

بسیاری از داستان‌های کوتاه نسین به زبان فارسی ترجمه و در چندین کتاب منتشر شده است.

کتاب‌های «مگه تو مملکت شما خر نیست»، «دیوانه‌ای بالای بام»، «محمود و نگار»، «بره‌ای که گرگ شد»، «دنیای وارونه» و… شامل مجموعه داستان‌های کوتاه این نویسنده مشهور ترک هستند.

عزیز نسین با زبانی ساده و عامیانه پیچیده‌ترین مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زمان خود را عنوان می‌کرد. از مشکلات فرهنگی مردم تا بی‌پولی‌ها و گرفتاری‌های اقتصادی آنها.

عزیز نسین در دوران زندگی‌اش با مشاغل گوناگونی از قبیل روزنامه‌فروشی، کتابفروشی، عکاسی، حسابداری و … امرار معاش کرده بود و شاید به همین دلیل مشکلات مردم جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کرد را به خوبی درک کرده بود.

محمد نصرت که همه او را با نام عزیز نسین می‌شناسیم نویسنده‌ای بود که برای روشنگری و نشان دادن وضعیت جامعه، سختی‌های بسیاری را متحمل شد.

جالب است که بدانید در سال ۱۳۴۹ سفارت ایران در آنکارا از عزیز نسین به دلیل توهین به محمدرضا شاه پهلوی شکایت کرد و به دلیل پیگیری دولت ایران، عزیز نسین ۶ ماه به زندان افتاد.

این نویسنده مشهور و پرآوازه به مقامات ترک بسنده نکرده و حتی فراتر از کشور خود دست به نقد زده بود.

کتاب‌های او پر از نکات ظریف و نقدهای تند و تیز در قالب طنز هستند که خواندن‌شان حتی بعد از گذشت سال‌ها، بسیار جذاب است.

عزیز نسین طنزنویسی که از زمان خود جلوتر بود

عزیز نسین درباره طنز و طنزنویسی می‌گوید: «تنها طنزی را طنز واقعی می‌دانم که به سود مردم باشد؛ چیزی که مرا به سمت طنزنویسی کشاند، شرایط ناگوار روزگار بود…

خلاصه این‌که طنز نوعی خشم فورخورده است که ریشه در محرومیت و فقر دارد.»

در قسمتی از داستان کوتاه «قدغن» از کتاب «محمود و نگار» ترجمه ارسلان فصیحی می‌خوانیم «هیچ‌جوری نمی‌توانستیم مدیرمان را از داخل راهرویی که درش حبس شده بود بیرون بیاوریم. کسانی‌که از نزدیک او را می‌شناختند، گفتند:«اونجا می‌میره. امکان نداره قانون رو رعایت نکنه و بیاد بیرون» اما باز هم خودش بود که راه بیرون آمدن را پیدا کرد، زود به تابلونویس بگین یه همچین تابلویی بنویسه، «خروج از اینجا ممنوع نیست!» فوری گفتیم تابلو نویس تابلو را نوشت و آورد.

ما هم تابلو را از شکاف زیر در رد کردیم داخل. مدیر هم تابلو را پشت در آویزان کرد و آمد بیرون. همین که پایش را گذاشت بیرون، رو کرد به ما و گفت: «می‌بینید رعایت نکردن ممنوعیت‌ها چه مشکلاتی درست می‌کنه.

اگه یادمون نرفته بود و پشت این در هم یه تابلوی ورود ممنوع! نصب کرده بودیم، این دردسرها پیش نمی‌اومد و من هم اون تو حبس نمی‌شدم.

چون تا چشمم به تابلوی ورود ممنوع می‌افتاد، دیگه توی راهرو نمی‌رفتم. به چشم خودتون دیدید رعایت کردن ممنوعیت‌ها چقدر فایده داره…»

باز جای شکرش باقی بود یکی از تابلوهای «خروج از این‌جا ممنوع است!» را پشت در یکی از توالت‌ها، از طرف داخل نصب نکرده بودند.

مدیرمان دستور داد بالای دری که ازش بیرون آمده بود یکی از تابلوهایی را نصب کنند که رویش نوشته بود «ورود از این‌جا اکیداً ممنوع است» روی در و دیوارها از بس تابلوی «ممنوع »زده‌اند، دیگر جای زیادی نمانده.

اگر روزی همگی با هم نتوانستیم از اداره بیرون بیاییم، نگران حال‌مان نشوید. بفهمید که چون ما نمی‌توانیم قانون را زیر پا بگذاریم، آن تو مانده‌ایم؛ طوری که انگار توی تله افتادیم…»

پایان پیام

کد خبر : 160465 ساعت خبر : 7:57 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=160465
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات