کیکی که من و دخترم پختیم؛ خاطرات روزهای قرنطینه یک مادر و دختر
کیکی که من و دخترم پختیم؛ خاطرات روزهای قرنطینه یک مادر و دختر
قسمت اول
پایگاه خبری گلونی راضیه حسینی: کرونا که وارد ایران شد مدارس را تعطیل کرد و بچهها با کلی انرژی که هر روز در ساعات مدرسه و انواع کلاسهای خارج از مدرسه خالی میکردند مجبور به ماندن در خانه و قرنطینه شدند.
دختر کلاس سومی من هم مجبور شد قید رفتن به مدرسه، کلاس زبان و باشگاه ژیمناستیک را بزند.
و این تازه آغاز ماجراهای من و او بود.
اوایل همه چیز خوب پیش میرفت، خواب بیشتر، کارتون و تبلت و هر بازی که بخاطر فعالیتهای درسی و غیره نمیتوانست انجام دهد.
از انواع کاردستیها گرفته تا نقاشی و خمیربازی و رنگ انگشتی.
اما کمکم همه اینها تکراری شد و من به قابلیتهای تازهای در دخترم پی بردم.
مثلاً فهمیدم توانایی حرف زدن بدون وقفه به مدت یک ساعت را دارد.
البته شاید هم بیشتر، یک ساعت زمانی بود که مغز من فرمان خطا داد و مجبور شدم برای آرامش سرم را بگیرم زیر آب سرد.
قابلیت بعدی، گفتن جمله «حوصلهم سر رفته هر پنج دقیقه یکبار بود.»
کیکی که من و دخترم پختیم
یک روز برای اینکه مشغول شویم تصمیم گرفتم کیک درست کنیم.
گفتم برای جذابیت بیشتر قالب کیک را عوض کنم. پس قالب همیشگی محبوبم را کنار گذاشتم و با هم شروع کردیم.
دخترم روغن و شیر آورد و من تخم مرغها را آماده کردم. با اینکه تمام سعی خودم را کردم تا حسابی کمک کند، از ابتدا تا انتهای درست شدن خمیر میگفت «چرا به من کار دست و حسابی نمیدی؟»
همزن را به دستش دادم و بعد از یک دقیقه گفت: «بیشتر کارها رو تو کردیا.»
کیک را در قالب ریخت و بعد از تمام شدن گفت: «ولی این حساب نیست باید بیشتر کار میدادی بهم.»
روانشناسان در این زمینه تکنیک خوبی پیشنهاد میکنند. «نفس عمیق» به نظرم تا حدی میتواند برای آرامش روح و روان مفید باشد.
فر را روشن کردم و مشغول تمیز کردن آشپزخانه شدم.
این مرحله از کار به هیچ وجه صدای غر زدنهایش که چرا به من کار نمیدهی شنیده نمیشود، چون از تمیز کردن و شستن ظرفها خوشش نمیآید.
کیک در قالب تازه زیادی پف کرد و مثل کوه دماوند شده بود. نوک قله چسبید به لوله گریل و ردی از سوختگی روی کیک گذاشت.
جای شکرش باقی بود که زمان پخت تمام شده بود، پس سریع و تا نوک قله کلاً نسوخته کیک را بیرون کشیدم.
یک سیخ چوبی بلند برداشتم تا از پخت وسط کیک مطمئن شوم، دیدم وسط کیک انگار اصلاً تکان نخورده و همینطور خمیر مانده.
دوباره کیک را در فر گذاشتم و اینبار در طبقه پایینی.
این کار باعث شد علاوه بر سر، قسمت دامنه کوه هم بسوزد، اما بالاخره وسطش پخت.
جای شما خالی قسمتهایی که نسوخته بود را جدا کردیم و در انتهای یکی از روزهای قرنطینگی با چای خوردیم.
پایان پیام
کد خبر : 161985 ساعت خبر : 11:01 ق.ظ