زاگرس در آتش فراموشی و بیتوجهی میسوزد
به گزارش گلونی زاگرس در آتش میسوزد و هنوز صدایش به گوش آنها که باید، نرسیده است.
گویا هنوز برخی مسئولین خبردارنشدهاند.
نیروهای مردمی با دست خالی و امکانات ناچیز مشغول نجات طبیعت هستند، اما راه به جایی نمیبرند.
باد میوزد و وقتی آتش به جان درختی دیگر میافتد، خستگی بر تنشان میماند.
درختی که شاید تا همین چندروز پیش پرندهای روی یکی از شاخههایش آواز میخواند.
شاید حیوانی زیر سایهاش مینشست و استراحت میکرد. اما حالا اگر خوششانس باشد فرار کرده و اگر نه، میان سوختهها و دود و آتش گوشهای افتاده.
تجهیزات لازم است. تجهیزاتی که نیروهای مردمی بتوانند با آنها از پس شعلههای آتش برآیند.
اما گویا هنوز خیلیها عمق فاجعه را درک نکردهاند یا شاید برایشان اهمیت ندارد.
شاید نمیتوانند با تهیه این وسایل شوی تلویزیونی برگزار کنند و اعلام کنند ما این تعداد وسیله برای اطفای حریق جنگل خریدهایم، زمان برگزاری این نمایشها نیست و وقت تنگ است.
پس احتمالاً سودی به حالشان نخواهد داشت و سعی میکنند بیصدا از کنار این خبر رد شوند و اگر توفیقی شد، مسئولیت اجتماعی خود را در جایی دیگر انجام دهند. جای مهمتر و البته مشخصتر از چند درخت و حیوان!
زاگرس در آتش فراموشی و بیتوجهی میسوزد
شاید اگر به جای خاییز، جنگلی در استرالیا بود و به جای حیوانات ایرانی، آن سر دنیا کوالایی را در آغوش آتشنشانی میدیدم، دلمان بیشتر به رحم میآمد و قلبمان زخمی میشد.
اما نامها جهانی نیست. زاگرس و بلوطهایش گویا اهمیت کمتری از درختان استرالیا دارد.
باز هم نام کهگیلویه و بویراحمد با مظلومیت و فراموشی یکی شد. باز هم یادمان رفت این جنگلها گوشهای از ایران و تکهای از خاک خودمان هستند.
مسئولین محترم، سرمایهداران گرامی، مردم عزیز، کجایید؟
به داد جنگلهای زاگرس برسیم. کاری کنیم در جواب آیندگان حرفی برای گفتن داشته باشیم و وقتی از ما پرسیدند برای نجات طبیعتی که زمانی وسیع و سرسبز بود چه کردید، بتوانیم سرمان را بالا بگیریم و جوابی داشته باشیم.
پایان پیام
نویسنده: راضیه حسینی
عکس: امیر جدیدی