با راهکار ما دیگر خبری از گرمایش زمین نخواهد بود
به گزارش گلونی اگر از شما بخواهند مانند دوران مدرسه انشایی با موضوع «تابستان خود را چگونه گذراندهاید» بنویسید چه خواهید نوشت؟
این موضوع، تمرین کلاس طنزنویسی با رضا ساکی است که به صورت آنلاین در گلونی برگزار میشود.
برخی از مطالب شرکتکنندهها را با هم میخوانیم:
به گمانم تابستان خانه ما با خانههای دیگر فرق دارد. خانه ما آنقدر خوب ساختهشده که تا به الآن هیچ بازسازی و تعمیری نداشته.
یکی از ویژگیهای بارزش، نداشتن کانال کولر است. سؤالی که همیشه ذهنم را درگیر کرده این بوده که آیا زمان ساخت خانه کولر نبوده؟
گیرم که نبوده، توی این ۴۰ سال به ذهن کسی هم خطور نکرده که میشود در خانه کانال کولر تعبیه کرد؟
الآن هم که به ذهن بنده خطور کرده، سخت در اشتباهید اگر فکر کنید کسی این کار را انجام میدهد.
یکوقت فکر نکنید که خدای نکرده به خاطر اوضاع اقتصادی است.
خدا را صد هزار مرتبه شکر. ما که وضعمان خوب است؛ هر روز هم بهتر از روز قبل.
خانه ۱۸۰ متری ما فقط با یک پنکه و یک کولر سه هزار خنک میشود.
از اوایل خرداد، غرهای مادرم شروع میشود که: «مرد، پا شو این کولر را راه بینداز، مردیم از گرما.»
پدرم که یا دارد اخبار روز جهان را نگاه میکند یا در فضای مجازی غرق است، سری تکان میدهد و علامتی که یعنی چیزی نگو، بگذار کارم را بکنم.
با راهکار ما دیگر خبری از گرمایش زمین نخواهد بود
مادرم دستبردار نیست. هر روز با یک شیوه جدید به پدرم یادآوری میکند هوا گرم است؛ اما گشایشی در کار نیست.
پدرم با جمله همیشگی اش که: «شما باید بدنتان را به گرما و سرما عادت بدید.
خوب نیست اینقدر زود به گرم شدن و سرد شدن هوا واکنش بدید. بدنتان تنبل میشود!»
ما را قانع میکرد و ابداً به ذهنمان هم نمیرسید که امکان دارد تنبلی باعث بروز این جملات فلسفی شود.
تابستان که به نیمه رسید کولر راه میافتد.
به نظرم باید به پدرم پیشنهاد بدهم برود به گروههای حمایت از محیط زیست بپیوندد.
راهکارهایش میتواند از گرم شدن کره زمین جلوگیری کند.
کسی چه میداند. شاید پدرم هم یکی از مسئولان جامعه باشد.
آنقدر هم که میگویند هوا گرم نیست. ما که بدنمان عادت کرده!
پایان پیام
نویسنده: نیلوفر حشمت