تابستانی نداشتیم که بخواهیم تعریف کنیم چگونه گذشت

تابستانی نداشتیم که بخواهیم تعریف کنیم چگونه گذشت

به گزارش گلونی اگر از شما بخواهند مانند دوران مدرسه انشایی با موضوع «تابستان خود را چگونه گذرانده‌اید» بنویسید چه خواهید نوشت؟

این موضوع، تمرین کلاس طنز نویسی با رضا ساکی است که به صورت آنلاین در گلونی برگزار می‌شود.

برخی از مطالب شرکت‌کننده‌ها را با هم می‌خوانیم:

امسال با وجود کرونا مگر تابستان داشتیم که توضیح بدهیم چگونه گذراندیم؟

تابستان مال خوش گذراندن است. ما حتی نتوانستیم آلاسکا یخی بخوریم چون بعدش سرفه می‌کنیم و سرفه از علائم کروناست.

اصلاً راستش ما از دست این ویروس بنجول چینی خیلی عصبانی بودیم و می‌خواستیم این صفحه را سفید بگذاریم.

ولی ندای درون‌مان به ما یادآوری کرد، ما شریعتی نیستیم که برای این کارمان ۲۰ بگیریم چون آقا گفته حتماً باید ۳۰۰ کلمه بنویسیم، الکی که نیست.

برادرمان هم همیشه می‌گوید همه‌چیز حساب ‌و ‌کتاب دارد. و ته دیگی که اضافه می‌آید مال پسربزرگ‌تر است.

ما تذکر می‌دهیم بزرگی به سن و سال نیست.

ولی بابای‌مان حرفش را تایید می‌کند و می‌گوید قربانش بروم این پسر در آینده می‌تواند دیگران را با خودش همراه کند.

مادرمان هم لبخند می‌زند و می‌گوید که از سازش ما لذت می‌برد.

ما خیال‌مان جمع می‌شود چون می‌دانیم در آزمایش خون، اگر مقدار سازش‌مان بالا نباشد یعنی علائم کرونا گرفتن را داریم.

تابستانی نداشتیم که بخواهیم تعریف کنیم چگونه گذشت

البته چند وقت پیش ما به وجوب حساب ‌و ‌کتاب شک کردیم. (وجوب را تازه از یک نفر به‌ظاهر راننده تاکسی یاد گرفته‌ایم.)

پیش بابای‌مان غر زدیم چرا مهرداد ادمین گروه کلاس‌مان شده تا تکلیف‌های ما را بشمارد و به آقای‌ معلم گزارش بدهد؟

آخر مهرداد هیچ‌وقت ریاضی‌اش  خوب نبوده و ما می‌ترسیم اشتباهی گزارش کند و از نمره ما کم بشود.

ما حتی فهمیده‌ایم که مهرداد با لپ‌تاپ‌اش وارد لینک کلاس‌ها می‌شود بعد با تبلتش بازی می‌کند و اصلاً گوش نمی‌دهد.

اما بابای‌مان به ما فهماند آدم اگر خیلی بچه خوبی باشد می‌تواند میزان انجام تکلیف بقیه را محاسبه کند؛ هر چقدر هم که محاسبه خودش خوب نباشد.

مادرمان هم گفت: « معلم‌تان حق دارد بالاخره هر چی که نباشد آدم به خواهرزاده‌اش بیشتر اعتماد دارد تا بچه مردم.»

ما از فکرمان پشیمان شدیم و فهمیدیم نباید چشم بسته دیگران را قضاوت کنیم.

خود مهرداد هم بهمان گفته بود اگر دایی نداریم که معلم باشد و ما را ادمین کند، مشکل از خودمان است.

البته ما کلاً دایی نداریم و فکر می‌کنیم کمی هم مشکل از پدربزرگ‌مان است.

اجازه؟ آقا فکر کنیم از ۳۰۰کلمه بیشتر شد و دیگر ادامه نمی‌دهیم چون دیروز مادربزرگ‌مان گفت: « وای سرم رفت بچه! مگه کرونا گرفتی که این‌قدر حرف می‌زنی؟!»

پایان پیام

نویسنده: صدیقه فقهی

کد خبر : 172699 ساعت خبر : 1:35 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=172699
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات