تابستانی که با کرونا رفیق شد
به گزارش گلونی اگر از شما بخواهند مانند دوران مدرسه انشایی با موضوع «تابستان خود را چگونه گذراندهاید» بنویسید چه خواهید نوشت؟
این موضوع، تمرین کلاس طنزنویسی با رضا ساکی است که به صورت آنلاین در گلونی برگزار میشود.
برخی از مطالب شرکتکنندهها را با هم میخوانیم:
چه سوال مسخرهای است، ( تابستان خود را چگونه گذراندهای؟)
چند ماهی میشود که دیگر رَب و رُبمان را از هم تمییز نمیدهیم.
زمستانی که به بهار چسبید و اسفندش را حال نبردیم.
بهاری که در گرمای تابستان بخار شد و اردیبهشتش را عاشقی نکردیم.
از تابستان هم، این دردانه فصل آتیشپاره وحشی سال هم که از اولش توقعی نبود.
تابستانی که با کرونا رفیق شد
چه برسد به حالا که با کرونا، دست به گردن هم اندازان و آب طالبی سرکشان پا روی روزهای جوانیمان گذاشتهاند و ککی هم ازشان نمیگزد.
آخرین روزهای ۲۵سالگیام را که مصادف شد با همین ایام نامیمون، در تخت خواب به حالت درازکش، بسان زمانهای آمپول زدن گذراندم.
با این تفاوت که به جای اینکه جسم تیزی بر پشتم فرو رود، خنجر تیز حسرت، از دیدن کرونا گذرانیهای هم سن و سالهایم در بلاد کفر بر دیدگانم فرو رفت و سر راست، قلبم را شکافت.
با چشمانی که میزبان اشکهای خالص از عمق جان برآمدهام بود، دست شست بالا برده پایین عکسها را میفشردم و در پایینتر لغاتی که تنها در تخصص خودم بود و بس، را از این سر دنیا برای آن بیخبر از خدا و پیغمبرها شلیک میکردم.
اما تنها چیزی که هرم قلب و جسمام را در شبهای آتشین تابستان خنک میکرد حرف مادربزرگ بود که آویزه ذهنم شده بود و مدتی بود که زیاد بلغورش میکردم.
خدا بیامرز همیشه میگفت: «هرکه در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند.»
و من در این مدت به این نتیجه رسیدم که ما ایرانیها حتماً باید از مقربترین این روزگار باشیم که این چنین زندگی هر روز بلاها را در حلقمان فرو میریزد و کم مانده خود جام هم در حلقمان کند.
پایان پیام
نویسنده: هانیه شریعتی